eitaa logo
بندگی و زندگی🌱 bandegizendegi@
498 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
122 فایل
پاتوق والدین و همه اونایی که برای تغییر، رشد و تحول جامعه از خودشون شروع میکنن☑️ مادر۳ فرزند|دکتری فلسفه تعلیم و تربیت|مدرس و مشاور تربیتی اینجا باهام حرف بزن 👈🏻 @dr_aghaei ویراستی https://virasty.com/n_nafas 🌐لینک کانال eitaa.com/bandegizendegi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مثل سگ و شغال به جون هم افتادن باید تاوان ایستادن بر عالم رو بپردازند .... پ ن : برن چوب و پِهِن جمع کنند و از سایت آمازون بخرن برای زمستان شون💥
برنامه سبز سپید سرخ را در تلوبیون ببینید http://www.telewebion.com/episode/0x29a6c47 اگه ندیدی ، بزن رو لینک و ببین👆 یه برنامه متفاوت ، با حرفایی از جنس امروز https://eitaa.com/bandegizendegi بررسی اتفاقات اخیر کشور از نگاهی متفاوت👆👆👆👆👆👆👆👆👆
برنامه را در تلوبیون ببینید http://www.telewebion.com/episode/0x29a6c47 اگه ندیدی ، بزن رو لینک و ببین👆 یه برنامه متفاوت ، با حرفایی از جنس امروز https://eitaa.com/bandegizendegi بررسی اتفاقات اخیر کشور از نگاهی متفاوت👆👆👆👆👆👆👆👆👆
51.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند حتما ببین ... و به کشورت افتخار کن💪 عملیات بزرگ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علیه رژیم صهیونیستی 💪 https://eitaa.com/bandegizendegi
اگر می خواهید بدانید آمریکا در شعارش درباره آزادی زن صادق هست 👈 نیم صفحه از کتاب ها و مقالاتی که درباره و و علیه زن در غرب نوشته شده را مطالعه کنید 📚 برای نمونه👇👇 👈 ۵۰۰ میلیون صفحه پورنوگرافی اینترنتی (ر.ک عشق پایدار، نوشته جان گاتمن) 👈درآمد حاصل از پورنوگرافی در آمریکا ۱۳.۳۳ میلیارد دلار تخمین زده شد، که بیش‌تر از مجموع درآمد شرکت‌های رسانه‌ای ABC ، NBC و CBS هست💥 ترجمه فصل سوم کتاب زیر را از گوگل سرچ کنید 👇 📚 نوشته شیلا جفریز ترجمه‌ رسول قنبری The Industrial Vagina: The Political Economy of the Global Sex Trade by Sheila Jeffreys https://eitaa.com/bandegizendegi
اگر جمهوری اسلامی روابط زن و مرد را آزاد بگذارد، مردم چشم و دل سیر می شوند و هیچ اتفاق بدی هم نمی افتد! 👇 🛑 چشم و دل سیری در بین 👈 برای اینکه از میزان چشم و دل سیری یک جامعه آزاد و پیشرفته به نام آمریکا آشنا شویم کافی است به وضعیت کشور آمریکا دقت کنیم: ⭕️ بنا بر گزارش بخش مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل، نرخ در آمریکا و کشورهای و اروپا، بالاتر از دیگر نقاط جهان بوده است. ⭕️ طبق آمار منتشرشده توسط مرکز ملی خشونت جنسی در آمریکا (NSVRC) ، تقریباً ۱ زن از هر 5 زن در آمریکا تجربه مورد تجاوز یا در معرض تجاوز قرار گرفتن را داشته است. همچنین براساس این آمار، از هر ۴ دختر، یک دختر و از هر 6 پسر، یک پسر، پیش از 18سالگی، در معرض سوءاستفادۀ جنسی قرار می‌گیرند. - 29.9 درصد از تجاوزات جنسی بین سنین 11 تا 17سالگی قربانیان رخ می دهد. - 80 درصد از تجاوزهای صورت‌گرفته توسط کسانی بوده‌است که قربانیان آن‌ها را می‌شناخته‌اند. - از هر 5 ، یک نفر در طول دوران تحصیل خود، در معرض تعرض جنسی قرار گرفته‌است. 🔴 آزادی روابط هیچگاه و در هیچ جا منجر به کاهش و یا کنترل نشده است و وضعیت کنونی غرب گویای این موضوع است. 👈 روند آزادی روابط جنسی در غرب باعث شد که از روابط جنسی قانونی در خانواده، به ،‌ تجاوز و رابطه با ، و .... برسند. ⭕️ احمدی رهبر پژاک (شاخه‌ی ایرانی پ.ک.ک) که شعار را ترویج کرد، به دخترش تجاوز و باعث خودکشی او شد. https://eitaa.com/bandegizend ادامه👇👇
ادامه👆👇 ⭕️ احمدی رهبر پژاک (شاخه‌ی ایرانی پ.ک.ک) که شعار را ترویج کرد، به دخترش تجاوز و باعث خودکشی او شد. - نمونه‌های تأسف‌بار روابط جنسی رهبران این گروهک با عضو را در کتاب The Kurds and the Future of Turky اثر مایکل گونتر آمریکایی میتوانید بخوانید. - نیز که این روزها سردمدار مطالبه آزادی زنان بود، کارنامه سیاهی در سوءاستفاده جنسی از دختران این فرقه توسط و رهبران آن دارد. 👈 بررسی آمار نیز که ناشی از روابط بی قید و بند و همچنین افزایش به عنف است گویای این ماجرا است: ⭕️ علیرغم سقط جنین در آمریکا تا سال ۱۹۷۳ این رقم به ۶۰۰.۰۰۰ سقط در سال رسیده بود. پس از آزادی سقط جنین در سال ۱۹۷۳ و علی رغم گسترش قرص‌های ضد بارداری و بسیاری از روش‌های مؤثرتر و پیشرفته‌تر پیشگیری از بارداری در دهه 60 میلادی،‌ که دسترسی به آن حتی برای دختران کم سن و سال بدون اجازه والدین بسیار ارزان و آسان شد، انتظار می رفت که تعداد سقط جنین در همان سطحی که در سال ۱۹۷۳ بود باقی خواهد ماند. اما این رقم طی حدود ۱۰ سال، در سال ۱۹۸۵ نزدیک ۱.۶ میلیون سقط در سال رسید. 👈 اندیشکده راهبردی https://eitaa.com/bandegizend
🔴 درِگوشی درباره تبلیغاتِ در ایتا برخی از تبلیغ‌های این روزها را در ایتا می‌بینم، حالم بد می‌شود!! هر کاری می‌کنند تا اعضای کانال‌شان بالا برود 👈 برخی رسماً یک خبر یا نقل قول دروغ می‌گویند تا ممبر اضافه کنند. مهم نیست به آیت‌الله بهجت نسبت بدهی یا رهبری یا خبر از سقوط یک شهر یا حمله‌ی ... 👈 برخی شخصیت خودشان را لگدمال می‌کنند و هر چیزی به خودشان و گذشته‌شان می‌بندند تا ... 👈 برخی لقب‌های عجیب و غریب برای خودشان می‌گذارند. بگذریم که این روزها همه در ایتا شده‌اند ... 👈 برخی رسماً از محرک‌های جنسی استفاده می‌کنند! چرا؟! نمی‌دانم ... 👈 برخی خبر می‌دهند فلان فیلم را گذاشته‌ام و نیم ساعت دیگر برمی‌دارم، عضو شو و ببین!! اما هر زمان عضو شوید آن نیم ساعت گذشته است ... 👈 برخی ... خلاصه عرض کنم که این روزها هم می‌گذرد. همین قدر که معتقدیم مردم ما برای مواجهه با رسانه‌های دشمن، نیاز به دارند، همین قدر هم برای خودمان سهم قائل شویم و ذهن مردم را مریض نکنیم. لااقل خودمان به چیزهایی که می‌گوییم ملتزم باشیم! مخاطب اولِ این حرف‌ها خودم هستم ✋🌹 ✍حمیدکثیری https://eitaa.com/bandegizend
🚏 از خیابان‌های شهر می‌گذرم. از کوچه‌ها از آدم‌ها... از پاساژها و مدرسه‌ها... از دخترکان هیجان‌زده‌ای که شال‌هاشان را به نشانه اعتراض روی شانه انداخته‌اند. از زنان چادری که گاه با غیظ و گاه با اندوه سر تکان می‌دهند و گوشه لبشان را می‌گزند. از نگاه‌های گرسنه و دهان‌های آلوده که این روزها عروسی‌شان است و مفت مفت سورچرانی می‌کنند. از اتوبوس‌های شلوغ از چهارراه. از کانکس پلیس‌ سر چهارراه... از مسجد و پیرمرد، پیرزن‌هایی که با خیال آسوده نسبت به آخر و عاقبت‌شان برای نماز اول‌وقتِ پشت سر امام جماعت شتاب می‌کنند... عبور می‌کنم... از کوچه‌ها و خیابان‌ها و خانه‌ها... با ذهنی آماس‌کرده از حجم داده‌های نگران‌کننده‌ای که توی سرم‌ وول می‌خورند و دست و پای افکارم را بسته‌اند.‌ خسته و بی‌حوصله از اخبار و تحلیل‌ها و پشت پرده‌ها و دلواپس فردا... اولین جلسه اولیاء و مدیران مدرسه است. سوال می‌پرسیم و جواب می‌شنویم. نقد می‌کنیم و توجیه می‌شویم. مادرها از لیست مواد غذایی مجاز مدرسه گله دارند. می‌گویند بچه‌هامان دوست ندارند. از اینکه بچه‌هاشان نمی‌توانند عروسک‌هاشان را بیاورند مدرسه، دلخورند. با ساعت حضور بچه‌ها در مدرسه مشکل دارند... 🚕 بعد از جلسه مدرسه باید بروم سرکار. راننده تاکسی تمامِ راه با گوشی حرف می‌زند. دارد از سفر اربعینش می‌گوید. با آب و تاب تعریف می‌کند که واکسن کرونا نزده توانسته برگه عبور بگیرد و کارت واکسن جعلی را چند خریده! به مقصد می‌رسم. سفارش می‌کند پنج ستاره را برایش پر‌کنم و بازخورد خوب بزنم. 💢 مدیر مدرسه را می‌بینم نگران است. مالیات سنگینی برای مدرسه بریده‌اند. چند بار تا حالا رفته اداره و آمده؛ فایده نکرده. می‌گوید کسی راه جدیدی جلوی پایش گذاشته. خیریه بزن! شهریه‌های مدرسه را بزن به حساب خیریه مالیات نده... نظر من را می‌پرسد، چیزی نمی‌گویم.‌ 🔻مدرسه که تمام می‌شود می‌روم خانه و دخترم می‌گوید فلان دوستش عروسک آورده مدرسه، خوراکی پاستیل آورده! نگاهش می‌کنم یاد صبح می‌افتم که غر می‌زد و می‌خواست چیپس ببرد مدرسه... ⁉️ و به این فکر‌ می‌کنم که چند تا از همکلاسی‌های دخترم در آینده پایبند به حجاب خواهند بود؟ راننده تاکسی که خودش قانون مملکت را با افتخار دور می‌زند چطور می‌خواهد از دخترش بخواهد پای حجاب که قانون این کشور است بماند؟ مادری که از حالا دارد پیچاندن قانون را به دخترش می‌آموزد چرا بعد باید توقع اطاعت داشته باشد؟ یا کارمندی که تلاش می‌کند راهِ در رویِ فرار از مالیات را پیدا کند چطور می‌تواند فهم درستی از حجاب به فرزندانش منتقل کند؟ بازاریِ نماز اول‌وقت‌خوانی که با یک شاخه نبات ربا را شرعی می‌کند. کارآفرینی که به اسم هدیه سوغاتِ زیارت و به نیت کمک به تولید مملکت، رشوه می‌دهد. آن‌ها چطور؟ ما استادانِ مخالفت با قانون... ریز ریز و آرام آرام بی‌تفاوتی و کج‌دهنی به قانون را توی زندگی‌هامان تزریق می‌کنیم. بچه‌ها تغذیه می‌کنند و بعد که رشد کردند و قد کشیدند و جلوی قانون مملکت ایستادند برنمی‌تابیم و به‌جای خودمان یقه‌ی آن‌ها را می‌گیریم... 🔆 البته این همه داستان نیست و علتِ همه، این نیست.‌ تکه‌ای از پازل است.‌ تکه‌ها با هم یک‌پازل را می‌سازند... ✍ ل . د آغاز از هست💡 https://eitaa.com/bandegizend
📺 تلوزیون را روشن می‌کنم و شبکه خبر را می‌گیرم. دانشگاه شریف شلوغ شده است. دانشگاه اصفهان هم راهپیمایی است وشعار. کنترل توی دستم است که گوشی‌ام ویر ویر می‌کند. 📱فرزانه، برایم پیام صوتی گذاشته است. تلوزیون را خاموش می‌کنم و همان‌طور که برای خودم قهوه درست می‌کنم صوتش را پخش می‌کنم. صدایش پر از بغض و ناله است. از دست دخترش ناراحت است از این که هرچه حرف می‌زند قانع نمی‌شود و حرف‌های دوست‌هایش را تکرار می‌کند. از این‌که به زور نگذاشته برود به اسم خودش اعتراض. دلداری‌اش می‌دهم و بهش توصیه می‌کنم این روزها بیشتر حواسش به دخترش باشد. هم خودش هم همسرش. جواب می‌دهد تو رو خدا یه کاری بکنین این بچه‌ها بدجوری طالب هیجانن. یه کلاسی چیزی بذارین تو پایگاه. تا حرفاشونو بزنن. تا ۴ تا حرف حسابی بشنوند. من همه جوره پاکارم. 💬 این جمله و مشابهش را این روزها زیاد می‌بینم و می‌شنوم. ابراز ندامت بابت کم‌کاری‌ها را. توی گروه بچه‌های هم‌دانشگاهی یا دوستان ارزشی‌ام. سرِ چند تاشان نهیب زده‌ام که باز یه طوری شد و رگ غیرت‌هامون باد کرد؟ 💭 می‌نشینم روی مبل و سرم را تکیه می‌دهم. یاد روزهایی می‌افتم که مسئولیت کانون را به اصرار چند نفر و البته دغدغه‌های خودم، قبول کردم. تمام تلاشم این بود که بشود پاتوق دخترها و زن‌های جوان. چه قدر برای هماهنگی استاد و تامین مالی این در و آن در زدم. چه قدر التماس امثال فرزانه را کردم. اگر هر کدام‌شان فقط چند ساعت در هفته وقت می‌گذاشتند، چرخش می‌چرخید. همه‌شان کار تربیتی و فرهنگی کرده بودند. موقع نظر دادن بودند و موقع کار نه! بهانه بچه و شوهر و کار و درس را آوردند. من هم بچه کوچک داشتم. من هم دلم می‌خواست ارشدم را ادامه بدهم. 🔻چند بار دیگر هم مثل دم‌دم‌های انتخابات‌ها یا یک همچین آشوب‌هایی عهد بستند به پای کار بودن. اما نبودند. مرد عمل نبودند. و حالا لعنت و نفرین حواله دخترها و پسرها وخانواده‌های بی‌فکرشان می‌کردند که کل مدرسه و دانشگاه را به هم ریخته‌اند و بچه‌هاشان تک افتاده‌اند. خیلی که غیرتی شده بودند و کمی اهل انصاف، گفته بودند تقصیر کم‌کاری خودمان است‌..‌. بیایید فکری بکنیم. چندجایی تجمع راه انداخته‌اند وفکر و ذهن‌شان شده شعر و شعار مناسب پیدا کردن. 💢 توی دلم می‌گویم باز هم کارهای مقطعی و لحظه‌ای!! کاش قدری بلند مدت‌تر فکر می‌کردیم و برنامه می‌ریختیم. کاش این التهاب‌ها را می‌گذاشتیم همیشه بماند تا انگیزه بشود برای کار کردن‌هامان! یاد گروه دختران بهار می‌افتم. چندتایی از دوست‌های قدیمی‌ام عضوم کردند توی گروه‌شان. از بعد از انتخابات هنوز تنورشان سرد نشده. یک مسجد را پایگاه کرده‌اند و هرکدام هرچه می‌داند برای دخترهای نوجوان می‌گوید. با دخترها بحث می‌کنند. بازی می‌کنند وگردش می‌روند. کلی باهم عیاق شده‌اند‌. ⁉️ و باز سوال‌ها توی سرم چرخ می‌خورند. چند تا مسجد و کانون توی این شهر داریم؟چندتایشان شده پاتوق دخترهای جوان ونوجوان؟... جایی که اگر سوالی داشتند بپرسند. اگر دلشان گرفت بهش پناه ببرند و... ✍ زینب جلوانی https://eitaa.com/bandegizend
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢⚠️هشدار به خانواده ها 👈👈 "دختران در خطرند!" حتما ببیند
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایرانمان را صدپاره و ذلیل می‌خواهند ... بینمان آتش به پا می‌کنند تا به جان هم بیافتیم ... اما نقشه‌هایشان به طاق می‌خورد ؛ چون واقعیت‌های ما را نمی‌دانند ... ما هرکداممان زمین خورده ، اختلاف‌ها را فراموش کردیم و بالا سرش آمدیم ... کسانی که تحلیل دیگری دارند ، ما را نمی‌شناسند ...
یه سوال دارم از معترضینی که هیجان زده و احساساتی کنار آشوبگرا و اغتشاش گرا ایستادن .... 👇👇👇 واقعا با اینا 👇👇 و امثال اینا میخوای عدالت طلبی کنی؟👇 واریز ۳۰ میلیون هر ۱۰ دقیقه به حساب یک اغتشاشگر 🔹وزیر کشور: در ایالات متحده ظرف یک هفته ۱۵۰۴ مقاله، انگلستان در ۹ روز ۷۲۰ مقاله، اتحادیه اروپا از ۱۶ تا ۲۴ سپتامبر ۱۳۴ مقاله، آلمان ۸۳۰ مقاله، فرانسه ۶۵۵ مقاله، اسپانیا ۲۰۷ مقاله و ایتالیا ۴۹۷ در رابطه با مهسا امینی نوشته شد. 🔹در شلوغ ترین روز تجمعات اخیر ۴۵ هزار نفر در تجمعات شرکت کردند که بین اینها تعداد زیادی جوانان هیجان‌زده و احساسی بودند. البته تعدادی هم سازمان‌یافته و آموزش‌دیده بودند و خیلی خشن برخورد می‌کردند. 🔹در ملاقات با برخی مجروحان حوادث اخیر متوجه شدیم که این افراد سازمان‌یافته و آموزش‌دیده به برخی مجروحان گفته بودند که می‌خواهیم چشمت را در بیاوریم و برای همین کار تلاش هم کرده بودند! 🔹با مشاهده اقدامات این افراد گاهی تعجب می‌کردیم چگونه یک انسان می‌تواند به این اندازه قسی‌القلب باشد. برخی از اینها در خارج از کشور آموزش دیدند و از خارج هم برای آنها پول می‌فرستادند. 🔹درباره یک نفر که در مقابل وزارت کشور بازداشت شده بود گفته شد هر ۱۰-۱۵ دقیقه حدود ۲۵ تا ۳۰ میلیون به حساب این فرد واریز شده بود. 🔹هسته‌های مختلفی در ناآرامی‌های اخیر فعال بودند. مثلاً هسته‌های سازمان‌یافته رژیم صهیونیستی فعالیت داشتند. و به برخی برای هر کوکتل مولوتوف ۵۰۰ هزار تومان داده می‌شد. واقعا ؟ یعنی با دستمال کثیف میشه شیشه رو تمیز کرد ؟ شدنیه؟ https://eitaa.com/bandegizend
جمعی از پزشک و به ایرانی به نام حق رها، بهار، فاطمه، ریحانه، ستایش… نامت را نمی‌دانیم اما حتماً مثل یکی از همین نام‌ها، زیبا و دوست‌داشتنی است. ما تو را دیده‌ایم… در راه مدرسه وقتی با دوستانت با هیجان راه می‌روی و داستانِ سریالی را که دیشب دیده‌ای برایشان تعریف می‌کنی. وسط مهمانی خانوادگی وقتی مدام شالت را مرتب می‌کنی و دنبال آینه قدی می‌گردی که خیالت از تناسب لباس‌هایت راحت شود. در سرویس مدرسه، وقتی که سر و صدای تو و دوستانت، رنگ ترافیک پشت چراغ را عوض می‌کند، و سرزندگی را روی سر و صورت ماشین‌های خسته و راننده‌های کلافه‌اش می‌پاشد. در جمع هم‌کلاسی‌هایت، وقتی که از کلاس زبان برمی‌گردی و بین جمع پر سر و صدای آنها ساکتی، چون حس می‌کنی گاهی پوششت، رفتارت و نگاهت با آنها فرق دارد، اما دلت می‌خواهد با هم بمانید. تو هم احتمالاً ما را دیده‌ای… در ساختمان پزشکان سر خیابان؛ در بیمارستان، وقتی برای عیادت مادربزرگ رفته بودی؛ در برنامه‌ی تلویزیونی که مادرت پیگیرش است و هر روز یکی از همکاران ما سوالات پزشکی را جواب می‌دهد. ما، هم سن و سال تو بودیم که رؤیای پوشیدن این روپوش سفید به سرمان زد. روزها و شب‌ها را برای ساختن این رؤیا به هم دوختیم و بالاخره یک روز اسمِمان را بین قبولی‌های دانشگاه پیدا کردیم. چقدر پدر و مادرهایمان و حتی پدربزرگ و مادربزرگ‌هایمان خوشحال بودند. در خاطره‌ی جوانی و کودکی‌شان خانم دکترهای زیادی پیدا نمی‌شدند. مادربزرگ‌هایمان خیلی از دردهایشان را یا به خاطر مسافت طولانی تا نزدیکترین پزشک تحمل کرده بودند یا از خجالت مطرح کردنش با آقای دکترِ هندی، دم از دردشان برنیاورده بودند. اما حالا نوه‌هایشان را می‌دیدند که تا چند سال دیگر، یک خانم دکتر واقعی می‌شدند. در دانشگاه، ما هیچ کم از پسرها نداشتیم، نه تعدادمان کمتر بود، نه توانایی‌مان. حتی استادهای خانم هم چندان کمتر از آقایان نبودند. خانم‌هایی اغلب جوان، که تخصص و فوق تخصصشان را در سال‌های پس از انقلاب گرفته بودند. بین هم کلاسی‌هایمان، از هر شهر و شهرستانی پیدا می‌شد. پدر و مادرها با خیال آسوده دخترانشان را روانه‌ی دانشگاه کرده بودند تا نسل بعدی خانم دکترها پر تعدادتر باشند. حتی کم نبودند دانشجوهای دخترِ خارجی که سطح علمی دانشگاه و امنیت ایران آنها را به کشور ما کشانده بود. ما در دانشگاه‌های همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم، جراح، چشم‌پزشک، متخصص قلب و زنان، دندانپزشک و داروساز شدیم. کشیک‌های طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانواده‌هایمان دردهای مردان و زنان و کودکان فارس و گیلک و کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب را درمان کردیم. روزهای پر اضطراب کرونا را کنار مردممان ماندیم. دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانس‌های بین المللی شرکت کردیم و البته هیچ کجا را برای بودن و بالیدن، امن‌تر و آزادتر از سایه‌ی پرچم میهنمان نیافتیم. عزیز دلم، این سال‌ها ساده نگذشت. آنها که عمری از ضعف ما سود برده بودند تمام تلاششان را کردند. برای چه؟ … تا باور کنیم «نمی‌شود!», «نمی‌توانیم!». قوی‌تر شدن ما آنها را عذاب می‌داد. ما ظریف‌ترین جراحی‌ها را انجام می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقاله‌هایمان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه می‌دادیم، آنها می‌گفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همه‌ی این‌ها مادر بودن را انتخاب می‌کردیم آن‌ها می‌گفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل می‌کنند. می‌خواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده‌ی دیگر را ببینی. می‌دانی، آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر می‌شوند. اما روی اراده‌ی تو حساب باز کرده‌اند. می‌دانند که اراده‌ی شگفت‌انگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلم‌ستیزی و آزادی‌خواهی اش دارد. فقط یک راه برایشان مانده: اینکه تحریف کنند. چه را؟ معنای آزادی و ظلم‌ستیزی را؛ آنقدر که نیروی اراده‌ی تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند. یقین دارم که تسلیمشان نمی‌شوی. تو گوهرشادی، بااراده؛ مرضیه دباغی، شجاع؛ عصمت احمدیانی، آزاده؛ تو دکتر محبوبه افرازی، دکتر عزت الملوک کاووسی، دکتر طلایه بیگ‌زاده، دکتر زهرا خدابندهلو و دکتر شیرین روحانی‌راد... یقین دارم تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش می‌مانی. تو غوغا می‌کنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه می‌داری. دوست‌دار تو جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز ایران اسلامی اسامی نویسندگان در لینک موجود میباشد https://www.mehrnews.com/news/5609627/ https://eitaa.com/bandegizend