⭕️با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد
هرکس مرد این راه است
بسمالله هرکس هم نیست خداحافظ!
#شهید_احمد_متوسلیان
شادی روح مطهرشون صلوات🌹
#نابودی_اسرائیل
#فلسطین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
.🕊🍃🕊
برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید؛
حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد!
#شهید_احمد_متوسلیان🌹
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
.
.
⭕️ روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسراييل چنان بترسد و در فكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد.
باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برايشان معنا ندارد و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيستها به جهانيان ثابت كنيم ما به اتكا به سلاح ايمانمان میجنگيم.✌️
#شهید_احمد_متوسلیان 🕊🌹
#طوفان_الاقصی
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فردا روز موعود است💔
آخرین شبی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود.
مثل یک تعزیه خوان دور حرم میچرخید و بلند بلند گریه میکرد و با جملههای کوتاه و ساده اینگونه میخواند:
«این جا رأس حسین(ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامیها با اهل بیت حسین(ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد».
بعد از روضه، یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد.
نزدیک اذان صبح، آمد و سراغ یک پاسدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که او را ندیده بودیم. اصرار کردیم که قضیه چیست؟
گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم؛ خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب(س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت:
«فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد.»
فرداحاج احمد عازم #لبنان شد
و این رفتن دیگر بازگشتی نداشت😔
#شهید_احمد_متوسلیان
.
فردا روز موعود است💔
آخرین شبی که حرم حضرت زینب سلام الله علیها بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود.
مثل یک تعزیه خوان دور حرم میچرخید و بلند بلند گریه میکرد و با جملههای کوتاه و ساده اینگونه میخواند:
«این جا رأس حسین(ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامیها با اهل بیت حسین(ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد».
بعد از روضه، یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد.
نزدیک اذان صبح، آمد و سراغ یک پاسدار با لباس سبز سپاه را گرفت. ما که او را ندیده بودیم. اصرار کردیم که قضیه چیست؟
گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم؛ خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب(س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت:
«فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد.»
فرداحاج احمد عازم #لبنان شد
و این رفتن دیگر بازگشتی نداشت😔
#شهید_احمد_متوسلیان
🌱🕊@BandeParvaz
.