#عاشقانه_مذهبی پارت۳۲۸ 🔰
دیگه درد نداشتم وفقط صدای قلبم بود. بوی #عطرتلخش دیوونم کرد.
به این #مـــردقـوی که من روتوی #آغوشش❤️بگیره، ازخودش دورنکنه نیازداشتم ،آروم گفتم:
–آرش میترسم بلایی سرت بیاد😢
بانگاه رضایتمندی سرمو رو #سینه اش فشارداد:
– #بادیگارد سربه هواباید بلاسرش بیاد دیگه،حقشه.این مدت داشتن تعقیبمون می کردن،من نفهمیدم.
زیرگوشم باهمون #شیطنت_مردونش
زمزمه کرد:تقصیرخودته که سربه هوام کردی😉
سرش روتکیه دادبه سرم وگفت:
–دیگه نمیزارم اذیتت کنن #حورالعین_من🙈😅
http://eitaa.com/joinchat/2048065560Ccaa224f9a0
#ادامه #رمان_عاشقانه وپر #رمزوراز😍
👤سوال23457
سلام ادمین یه رمان بود اسمش یادم نیست هرچقدر میگردم پیدا نمیکنم تازه شروع شده بود
موضوعش درباره یه دختره بود که #17سالشه خودشو #پسر جا میزنه و میره تا #بادیگارد #ارباب_کوچیک روستا بشه تا انتقام پدرشو بگیره ولی یه شب ناغافل ارباب کوچیک میرسه بالای سرش ....😱😭😭
جواب ناشناس:
سلام عزیزم شما رمان #اسپاکو میگین
این رمان ظرفیتش محدوده کسی نمیتونه وارد کانال شه خیلی #اصرار کردی میزارم بخونی جاهای حساسشه ولی برای افراد بزرگساله ❌🚫
https://eitaa.com/joinchat/338165799C5dd122a7d3
#توصیه_ویژه☝️☝️