🔖گفتارى در معناى بيمارى دل
جمله: " فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" بطور اجمال دلالت دارد بر اينكه دل انسانها در خطر نوعى بيمارى قرار دارد و قهرا وقتى براى چيزى حالت بيمارى تصور شود حالت سلامتى هم دارد، چون صحت و مرض در مقابل هم هستند، تا يكى از آن دو فرض نداشته باشد طرف ديگر نيز فرض ندارد وقتى يكى از اين دو حالت مىتواند در دلى يا هر چيزى محقق شود كه قبلا آن چيز، چيزى باشد كه تحقق طرف ديگر و حالت ديگر نيز در آن ممكن باشد، نظير كورى و بينايى كه خواننده توجه دارد به اينكه ديوار را به عنوان اينكه نمىتواند ببيند كور نمىخوانيم زيرا استعداد بينايى در آن نيست و همچنين نمىتوان آن را به هيچ مرضى متصف كرد، چون استعداد صحت و سلامتى ندارد.
و در كلام خداى عز و جل هر جا كه خداى تعالى براى دلها اثبات مرض كرده، احوال آن دلهاى مريض و آثار آن را بيان كرده و در بيانش امورى را ذكر نموده كه دلالت دارد بر اينكه آن دلها استقامت فطرى خود را از دست داده، از راه ميانه منحرف شدهاند، به آيات زير توجه فرمائيد: " إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً" ، " إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِينُهُمْ"، " لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ" و آياتى ديگر.
و كلى مطلب اين است كه مرض قلب عبارت است از اينكه قلب دچار نوعى ترديد و اضطراب شود كه مساله ايمان به خدا و اطمينان نسبت به آيات او را كدر و ناصاف كند و ايمان در آن قلب آميخته با شرك شود و لذا مىبينيم كه در مرحله خلق و خوى احوالى و اخلاقى متناسب با كفر بر آن عارض مىگردد و در مرحله عمل كارهايى از آن سر مىزند كه متناسب با كفر به خدا و به آيات او است.
در مقابل، سلامتى قلب و صحت آن عبارت است از اينكه قلب در مستقرى قرار گيرد كه خلقتش در همان مستقر بوده و يا به عبارت ديگر عبارت است از اينكه قلب راه ميانه را از دست ندهد و برگشت اين حالت به خلوص قلب در توحيد خداى سبحان و اعتماد كردن به جناب او و بريدن از هر چيز ديگرى است كه هواى نفس به سوى آن كشش دارد، اين نكته از آيه زير به چشم مىخورد كه مىفرمايد:" يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ"
#تفسیر #علامه_طباطبایی
📚ترجمهی المیزان، جلد پنجم، ص۶۲۰
☑️ @banihashem1396
🔖بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است
" قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ"
اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى، و بطورى كه مىبينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه " رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ" قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله " هر كه را بخواهيم" كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مىشود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمىشود هم چنان كه فرموده:
" ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ"
و نيز فرموده:
" لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ"
و از اين دو آيه به خوبى بر مىآيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مىكند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست، و گر نه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آنكه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مىگيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمىگيرد مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كردهاند، پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است نه مستند به خود او.
#تفسیر #علامه_طباطبایی
📚ترجمهی المیزان، جلد هشتم، ص ۳۷۵
☑️ @banihashem1396