کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد. کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى بهمراه ساعت از انبار خارج شد.
کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟ کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم.
حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...
@bano_basir
دست مابرکرم ورحمت #مهدی باشد
عشق ماآمدن دولت #مهدی باشد
اول ماه ربیع ازکرمت یا #سلطان
روزی ما #فرج حضرت مهدی باشد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@bano_basir
قشنگه بخونید لطفا...
🔴 تعدادی از خاطرات جالب و تاثیرگذار استاد قرائتی!
💥دستگیره ظرف غذا:
یک روز در منزل دیدم خانم دستگیره هایی دوخته که با آن ظروف داغ غذا را بر میدارند تا دست آدم نسوزد.
☘ آن ها برداشتم و به جلسه درس بردم وقتی خواستم به کسی جایزه بدهم به او گفتم یکی از این ۳ تا جایزه را انتخاب کن:
یک دوره تفسیر المیزان
۳ هزار تومان پول نقد
یا چیزی که که به آتش دنیا نسوزی.
گفت: مورد سوم را بدهید.
من هم دستگیره ها را به او دادم..!
💥درخت بدون میوه:
کنار خانه ما باغی بود، به پدرم گفتم: این همه درخت، یکی میوه نمیدهد! گفت: این همه آدم در این خانه زندگی میکنند یکی نماز شب نمیخواند!
💥برای قیامت:
🔰روزی از دوست مهندسم پرسیدم: برای قیامتت چه میکنی؟
گفت: هر پانزده روز یکمرتبه ماشینی کرایه میکنم و بچههای یتیم را به پارک بازی میبرم و برایشان بستنی میخرم و پس از تفریحی چند ساعته برمیگردیم،
من این کار را بهحساب قیامتم گذاشتهام...
💥خاطره حاج آقا از فرزندشان:
بچهام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست. گفتم: امروز میخرم. وقتی به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.
🔷بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسکویت کو؟
🌾دانستم که دوستی بدون عمل را بچه سهساله هم قبول ندارد! چگونه ما میگوییم خدا و رسول و اهلبیت او را دوست داریم، ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟
💥اهمیت همبازی و همرازشدن با فرزند:
منزل یکی از محترمین تهران بودم، پسرش از منافقین فراری بود. پدر، عالمی وارسته و پسر، منافقی فراری!
درباره اینکه چطور شد پسرش اینگونه شد، گفت: به تربیت پسرم نرسیدم.
از صبح زود تا آخر شب اینجا و آنجا سخنرانی و برنامه های علمی و تحقیقی داشتم، ولی از فرزندم غافل شدم.
الآن چوبش را میخورم. همه اعضای خانواده در این غم میسوزیم که چرا باید جوانی از خانواده ما به این راه کشیده شود.
الآن میفهمم که حضرت علی علیهالسلام که فرمود: هرکس بچه ای دارد، باید بچه شود یعنی چه. یعنی پدرها باید در خانه ژِست پدری را کنار بگذارند و با بچه ها همبازی و همراز شوند.
@bano_basir
تا هجده سالگے روزے پنجاه بار به جا ،به موقع، به فرزندتون بگید تو خیلے خوبی
➖ازاین کلمات استفاده نکنید ( تو باهوشے، تو خوشگلے، تو زرنگے تو پرنسسے.)
، فقط بگید تو خیلے خوبی
روزے یڪبار بهش بگیید" نمے دونم" تا بفهمه ندونستن بد نیست و حداقل هفته اے یڪبار ازش معذرت بخواید تا بدونه تنها او نیست ڪه ڪار اشتباه میڪنه
این پیام براے دوستانے ڪه بچه ڪوچک دارند عالے است :
راه هاے نگهداشتن عزت نفس در ڪودڪ:
1-شب هر ڪارے دارید ڪنار بزارید و برایش قصه بگید
2- اشتباهاش رو راحت ببخشید
3- خوبیهاشو بزرگ ڪنید
4- به حرفاش خوب گوش بدید
5- بے دلیل بغلش ڪنید
6- مقایسه ش نڪنید
7-" اگه این ڪارو نڪنے واے بحالت" رو نگید
8- گاهے باهاش ڪارتونهایے ڪه دوست داره ببینید
9- بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدے بچگے نڪن"
10-اگر اشتباه ڪردید راحت عذرخواهے ڪنید.
11- با فرزندتان بازے ڪنید
12- در سفر تلفن ڪنید و به او بگویید دلتان تنگ شده.
13- القاے بینش: میدانم از عهده ے انجام آن بر میایی
14- مهم: روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح ڪنید.
هنگامی ڪه ڪودک شما با صداے بلند چیزے را از شما درخواست میڪند متقابلاَ شما با صداے بلند با او حرف نزنید.
صداها را رنگبندے ڪنید:
صدای آرام= آبی
صداے بلند= قرمز
مثلا بگویید: "این صداے بلند قرمز است و من به صداهاے قرمز جواب نمیدهم"
یا اینڪه "آفرین! الان این صدا آبے شد و من جواب میدهم."
بهیاد داشته باشید ڪه لحن شما باید آرام باشد
تا ڪودک با آرامش حرف زدن با مخاطب را یاد بگیرد.
به هیچ وجه هنگام داد زدن ڪودک، شما هم داد نزنید
@bano_basir