eitaa logo
بانوی نمونه ‌|مریم حسنی🌱
153 دنبال‌کننده
769 عکس
119 ویدیو
74 فایل
🎖 اینجا هستم تا تبدیل شوی به یک بانوی نمونه برای ارتباط با من جهت خرید دوره ویا رزرو مشاوره ویا هر سؤالی به آیدی زیر مراجعه کنید @Latifi_15 ۰۹۰۲۱۳۴۷۹۴۰ ادمین لطیفی لینک دعوت به کانال https://eitaa.com/joinchat/3321233614Cf3e6faf2b8
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بزارید اول خودم شروع کنم: هنوز یک سال از ازدواجم نگذشته بود تازه وارد خانواده جواد شده بودم بارها متوجه شده بودم که جواد با خواهر بزرگش پنهانی صحبت می‌کنه و خیلی هم اصرار داشتند که من متوجه نشم این موضوع خیلی حالم رو بد می‌کرد و باعث می‌شد همیشه فکرای منفی بکنم تا اینکه یک روز یه اس‌ام‌اس از سمت خواهر شوهرم به همسرم فرستاده شد یه دفعه جواد گفت پاشو بریم خونه فاطمه هرچه بهش اصرار کردم دلیلش رو بگه چیزی نگفت وقتی خواستم اس‌ام‌اس رو ببینم سریع گوشی رو گرفت و اون رو پاک کرد از عصبانیت به حد انفجار رسیده بودم😡 و هرچه دل تنگم خواست به جواد گفتم خلاصه هر طور که بود رفتیم خونه فاطمه اینا از درک وارد شدیم متوجه شدم فاطمه قورمه سبزی پخته غذای مورد علاقه من کلی ذوق کردم و رفتیم تو یه خورده که گذشت فاطمه بین صحبت‌هاش گفت اس‌ام‌اس دادم به جواد که تو رو با خودش بیاره خونمون چون قورمه سبزی پختیم و تو هم دوست داری سورپرایز بشی🤗 وقتی فهمیدم علت مخفی کردن اس‌ام‌اس چی بوده از خودم خیلی خجالت کشیدم دفعات قبل هم همین اتفاقات افتاده بود مثلاً وقتی یواشکی با هم صحبت می‌کردند بعد از ظهرش یا منو می‌بردن خرید یا هدیه‌ای که از قبل گرفته بودند رو بهم می‌دادند مشاوره که خوندم فهمیدم این‌ها همه خطاهای شناختیه از اون به بعد تمام سعیم اینه که اتفاقات رو قضاوت نکنم✌️ .
هدایت شده از خ چاشیانی
سلام خانم حسنی وقت بخیر من ی با ر شوهرم رفتم دکتر بعد تو مطب دکتر ی پسر جوانی روبروی من و شوهرم نشسته بود من و شوهرم کنار هم نشسته بودیم شوهرم سرش تو گوشی بود بعد خوب چون اون پسر روبروم بود ی لحظه نگاش کردم بعد متوجه شدم داره ب بغل دستیش میگه ببین نگام کرد دیگه داشت با اون حرف میزد و می‌خندید شوهرم هم اصلا متوجه این صحنه نشد بعد منشی صدام زد رفتم دخل پیش دکتر و اومدم بیرون بعد دیدم پیش شوهرم نشسته و داره بهاش حرف میزنه من ناراحت شدم مطب دکتر پله میخورد می‌رفت پاین بعد پسر ک دیدم پیش شوهرم وایساده میگه می‌خنده عصبانی شدم گفتم این تازه انگار داشت حرف من را میزد بعد گفتم آقا بیا بیرون کارت دارم با ی لحن خیلی تندی شوهرم با آقا از پلها اومدن بیرون تو کوچه بعد پسره سرخ شد گفت بله خانم چی شده شوهرم هم ک حاج و واج شده بود چ شده فقط نگام میکرد مگه شده بعد پسره گفت ببخشید من شوهرتو می‌شناختم ی لحظه نگاش کردم اون هم ب من نگاه کرد وای نشناختم من هم داشتم می‌خندیدم ب بغل دستیم میگفتم اون پسر ک شوهر من بود نگاش کرد بعد ماسک زده بود نشناختش سرشو انداخت پایین ب این می‌خندید من فکر میدم چون من نگاش کردم با من واین خطای ذهنی من بود😂😂
هدایت شده از نازنین زهرا سبحانیان
سلام موضوع خطای شناختی . چهار سال پیش هم من هیچوقت سابقه نداشت شوهرم تا دیر وقت خونه دوستش بمونه نهایت تا ۹ ولی اونشب شد ساعت ۱۲ و نیومد وقتی اومد بهش گفتم ماشین و نیار داخل می‌خوام با هم بریم بیرون با ماشین یه دوری بزنیم کارت هم دارم چون میخواستم جلو بچه ها بحث نکنیم همین که سوار ماشین شدم زدم زیر گریه و کلی حرف به همسرم زدم که تو از کی رفیق باز شدی و ..... اون بنده خدا هم هیچی نمی گفت فقط سعی میکرد من و آروم کنه و می‌گفت حالا یه شب بوده و دیگه تکرار نمیشه آخه منم نسبت به اون دوستش و خانمش حساس بودم بخاطر همین همه اش فکرای منفی میکردم خلاصه اون شب گذشت دیدم صبح هم همینجور تلفن های مشکوک میزنه کارهای مشکوک انجام میده منم مدام خودخوری میکردم .از طرف دیگه هم اون روز سالگرد ازدواجمون بود و دیدم که همسرم اصلا فراموش کرده منم بداخلاقی میکردم و با بچه هام بد صحبت میکردم و داد میزدم تا اینکه غروب که شد گفت لباس بپوش بریم خونه مامانت منم که اعصاب نداشتم داد زدم حوصله ندارم جایی بیام ولی با اصرار که یه کم مامانت کسالت داره بیا بریم پیشش من و برد همین که وارد خونه مامانم شدیم تا یه دیزاینی خونه رو کرده بود و سه جفت النگو هم برام خریده بود بله من زود قضاوت کرده بودم اونشب همسرم داشته خونه مامانم رو تزیین میکرده صبح هم با طلا فروش و ..‌. مخفیانه صحبت میکرده .دیگه از این جریان به بعد تصمیم گرفتم هیچوقت زود قضاوت نکنم
هدایت شده از یاالله
سلام عزیز خوبین روزگارتون بخیروعافیت ان شاالله💖 چند شب پیش پسرم پیام داد گف امشب با دوستام میرم مافیا شام نزار یچیز میخورم یه چند ساعتی گذشت افکار منفی اومد سراغم انقققد خود خوری کردم معلوم نیست راست میگه معلوم نیست کجا رفته با کیا هست و قرار شام گذاشته😖 خلاصه هی سعی میکردم فکرای مثبت کنم باز هی منفی میشد خلاصه شب خیلی دیر هم نیومد بعدم اومد یکم تعریف کرد چندنفر بودیم و ال شد و بل شد و گوشیشو آورد گف فیلم گرفتم ببین😊 حالا متاسفانه خوشایند نبود دختر و پسرای بی بندبار ووو 😞😭❤️‍🔥 ولی خب حداقلش که اونجا بوده و جاهایی که من فکر میکردم نبوده بازم خداروشکر کردم😐😏😓
هدایت شده از پارسا
سلام عزیزم ... امیدوارم خوب باشی ... منم یبار خطای شناختی تو چند روز پیش داشتم قضیه از این قراره ک شوهرم همش سرش تو گوشی بود و وقتی گشتم گوشیشو تو دیوار پیامای بدی دیدم ک ب زنای داده بود ک لباس مجلسی میخاستن بفروشن یعنی اگ بگم جوری عصبی شدم ک خاستم وقتی خواب بکشمش الکی نگفتم و سریع رفتم تو حیاط گریه کردم وقتی بهش گفتم معلوم شد ک چون شوهرم خرید و فروش ماشین میکنه و زیاد اگهی میزاره برا اینک پول اگهی جدید نده با خط دوستش دیوار و نصب کرده رو گوشیش تا هزینه نده حتی باز باورم نشد تا که با خط من دیوارو نصب کرد و همه پیامای ک تو چت دیوار داده بودم رفت براش حتی پیامایی ک خودم نخونده بودمو اون تو گوشی خودش باز کرد و برام خوند
سلام عزیزم خوبی روزتولدم همسرم منوصبح بردخونه مامانم اینا گفت عصری بابابرسونتت من وقت نمیکنم ش اولش ناراحت شدم گفتم باشه به روی مبارکه نیاوردم رفتم خونمون زنداداشم ظهرش اومدگفت بیاموهاتوسشواربکشم گفتم نمی‌خوام بزوربلدنم کردگفت:لوازم آرایشی هم دارم شام هم میخواهیم چلوکباب درس کنیم به مامانم گفتم زودتردرس کن من میرخونه گفت نه زنگ بزن همسری تابیادزنگ زدم گفت من نمیام منم گفتم باشه اصلا شب میمونم خندش گرفت،نزدیک شام بود زنداداشی موهاموشسوارکشیدارایش هم کردم کلی عکسم گرفتیم،مامانمم کباب هارودرست کرده بودسفره شام روکشیدیم دیدم بشقابی براهمسری گذاشتن گفتم نمیادیهومامانم گفت:نکشیدفعلاتاگوجه هاهم کباب بشن بعدچون غذاسردمیشه گوشی بابام زنگ خوردیدم رفت تواتاق یواشکی حرف زدبعداومدبیرون گفت:شام روبکشیدتامن بیام همسری دم در خونه بودگفت یجوری سرگرمش کنیدتابیام داخل مامانم گفت بروازتواتاق داروهاموبیارتارفتم یهودیدم همه ساکت شدن وقتی اومدم تو حال دیدم همه باهمدیگه گفتن سوپرایزتولدت مبارک همسری جانم باکیک تودستش گفت تولدت مبارک بهترینم ازشدت شوق مونده بودم چکنم همسرم برام🌹هدیه کفش کتانی خریده بود همونی که آرزوشوداشتم وتو بازی فراوانی نوشته بودم🌹
هدایت شده از گل نرگس
سلام خاطره من اینه که یه پولی قرار بود همسرم بهم بدن گفتن الان دستشون خالیه نمیتونن بعد تو تلفن گفتن فلان قدر باید بدیم برای سرویس دخترمون من فکر کردم راجع به جشن مدرسه بوده که قبلش راجع بهش حرف زدیم گفتم آره واسه من پول نداری ولی میخوای برای بچه تو مدرسه جشن بگیری بعد فهمیدم منظورش پول سرویس بوده که واجب بوده پرداخت بشه خلاصه خجالت کشیدم و معذرذ خواهی کردم
هدایت شده از متین
سلام خانم حسنی عزیز من یه بار شوهرم ودختر شوهرم که من نامادریشم رفتن تو اتاق دخترم ودر رابستن من فکر منفی میکردم که اینا چه چیزی ازمن مخفی میکنن وناراحت شدم بعد یه مدت فهمیدم که اونا داشتن یه گوشی قدیمی رو مرتب میکردن برای پسرخودم که کو چکتره ودر رامی بستن که یه وقت پسر من نره ببینه وایراد بگیره میخاستن پسرم را سورپرایز کنن
هدایت شده از زینب
سلام عزیزدلم خاطره من اینه که گوشی شوهرم دستم بود و با هم داشتیم عکس و کلیپ میدیدم 😍که یهویی بالای صفحه گوشی شوهرم یه شماره ناشناس پیام داده بود و فقط جمله حواست باشه زینب نفهمه رو دیدم😳 که یهو شوهرم گوشی از دستم گرفت و رفت اونطرف🥺هر چی گفتم کی بود چی گفت چرا من نباید بفهمم🧐 اونم هی میگفت که هیچی نیست اصلا یه موضوع شخصیه تو کار نداشته باش و... و از خونه رفت بیرون 😕 منو بگی فکرم ذهنم و حواسم هزار جا رفت که چی شده چیو من نباید بدونم و...🤯 خلاصه یه نیم ساعت بعدش شوهرم با میوه و یکم خوراکی اومد گفتش همینجوری گرفتم تو خونه داشته باشیم و منم همچنان ذهنم درگیر🙁 که بعدش دیدم در میزنن رفتم دم در که یهو دیدم دوستام با کیک و کادو و جیغ و هورا وارد شدن 😵و تولدم تبریک گفتن 🥳🤩🥰 پیامه هم دوستم با گوشی شوهرش پیام داده بود که ما میخاییم بیاییم سورپرایز کنیم زینب نفهمه😎 خواستن ببینن خونه هستیم یا نه🙃 اینم از خطای ذهنی من 😂👍🙈
هدایت شده از SB
خاطره ای که بنده دارم اینه که،چندین سال پیش خواهر شوهرم که باردار بود وبا مادر شوهرش هم زندگی میکرد اومد قهر، خونه ما. پرسیدم چی شده؟ ایشون گفتند که مادر شوهرم خیلی توی کارها دخالت میکنه. من با ایشون صحبت کردم واز تجربیات خودم هم استفاده کردم وبعد از پذیرایی بردمشون خونه خودشون. همین که رسیدیم توی حیاطشون ، یک دفعه دیدم یک جعبه گز آردی افتاده وسط حیاط، یک دفعه خواهر شوهرم عصبانی شد وگفت که تا من نبودم ،مامانم اومده وبرام گز آورده ورفته ومادر شوهرم از لجش پرت کرده توی حیاط. من گفتم یه کم صبر کن وزود قضاوت نکن ، یک دفعه مادر شوهرش هم از بیرون اومدند وبعد از سلام واحوالپرسی ایشون گفتند که نوه هام اینجا بودند وسر گز دعواشون شده ویکیشون جعبه را پرت کرد بیرون ، من نگاهی به خواهر شوهرم کردم وایشون متوجه شد که زود قضاوت کرده😌 اینم از خطای ذهنی خواهر شوهر من
هدایت شده از مریم کشاورز
سلام صبح بخیر عزیزم خانم حسنی منم دوبار شوهرم قزاوت کردم یک روز گوشیشو ازش گرفتم که بازی کنم دیدم براش پیام میاد پیام ها بالای صفحه گوشی نمایش داده میشد منم چشمم میخورد بهشون می خوندمشون😒 بعد از سلام احوال پرسی دیدم نوشت عزیزم قربونت بشم منم کنجکاو شدم ببینم این کیه😳 رفتم داخل پیام ها دیدم شوهرم خیلی راحت داره دل میده قولبه میگیره همشی نوشته هاش با عشم جیگرم عزیزم فدات شم دوست دارم خلاصه منم به فکر فرو فتم که این کیه🤦‍♀ منم شماره رو برداشتم که بعد زنگش بزنم 😐 بعد همش تو فکر بودم ناراحت که شوهر خان هم از بیرون آمدن منم خیلی بهش محل نمیزاشتم هرچی گفت چته یه جوری هستی تعویل نمی‌گیری هرکاری کردم که بهش بگم نتونستم گفتم گناه داره به شخصیتش بر می خوره😊 با خودم گفتم عصر که رفت بیرون زنگ میزنم ببینم کیه تا شوهر رفت بیرون زنگ زدم با کمال تعصف وخجالت از قزاوت بی جای خودم دیدم که برادر زاده هش آرزو هست که خیلی دوستمون داره و دوستشون داریم خیلی از کام پشیمون شدم 😂😂😂 دوتا شماره بود قزاوت دومم هم داییش بود که شماره اون سبت نکرده بودم تا سلام تعارف کردیم از صداش شناختمش که اونم سه گیری کردم گفتم زندایی کجاست پیداتون نیست نیمدین دیگه خونمون که به خاطر قزاوت بی جای من یک مهمونی هم صورت گرفت ولی روم نشد هیچ وقت به شوهرم بگم ولی برام شد درس عبرت که زود قزاوت نکنم 😂😂😂 شرمنده طولانی شد
1⃣6⃣ 📚کتاب قلب سلیم نوشته : آیت الله دستغیب این کتاب رو تقریباً سال ۹۰ یا ۹۱ چند بار خوندمش کتاب خیلی خوبیه برای اون دسته از افرادی که خیلی دچار خطاهای شناختی یا ذهنی میشن کمی قطوره ولی ارزش خوندن داره نثر روونی داره و هر کس با هر سطح سوادی به راحتی متوجه‌اش می‌شه☺️ از داستان‌هایی که داخل کتاب استفاده شده خیلی خوشم اومد چون آموزش رو همراه با داستان سرایی ترکیب کرده بود که خیلی به یادگیری کمک می‌کرد😘 خلاصه اینکه توصیه می‌کنم حتماً بخونیدش✌️
1⃣7⃣ 🔰 زندگی همه ما آدما و تمام اتفاقاتی که باعث ناراحتی و افسردگی خیلی از ماها می‌شه😥 یه خطای شناختی بیش نیست اگر پرده‌ها رو کنار بزنند و ما از پشت پرده‌ها آگاه بشیم نمی‌دونیم به این فکرهای عجیب و غریبمون که باعث یک عمر حرص خوردنمون شده بخندیم یا حسرت بخوریم که چرا این عمر گرانبها را به راحتی باختیم؟🤔 .
1⃣8⃣ همینطور که از پیام‌های بالا 👆 هم متوجه شدید اکثر ماها بارها و بارها دچار خطاهای شناختی شدیم و سر هیچ و پوچ حال خودمون رو بد کردیم به شدت مضطرب شدیم و حتی روابطمون رو خراب کردیم در اکثر مواقع کنترل هیجانات رو بلد نبودیم عکس‌العملی نشون دادیم که راه برگشتی هم برای خودمون نذاشتیم😱 .
1⃣9⃣ راهکارهایی رو خدمتتون ارائه میدم که قبل از هر عکس‌العملی بدون اینکه به کسی آسیب بزنید اول هیجاناتتون رو کاملاً تخلیه کنید و بعد موضوعی رو که ذهنتون رو درگیر کرده رو به بهترین شکل عنوان کنید تا دغدغه‌هاتون برطرف بشه♥️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️✨نازنین پروردگارم !🤲 🤍✨به دلم ، صفای روز ،  به دیدگانم ، ♥️✨توان دیدن زیباییها... 🤍✨به دستانم توان هدیه دادن و به ♥️✨قلبم عشق عطا کن... ♥️✨میدانم در بخشیدن لذتیست وصف نشدنی.... 🤍✨هر چه بیشتر میبخشم ، ♥️✨بیشتر میستانم و احساس شادمانی میکنم. ♥️✨اکنون من همه کس و همه چیز را 🤍✨میبخشم در حال ، گذشته و آینده..... ♥️✨من آزادم و هیچ گله ای از کسی ندارم ، 🤍✨دیگران نیز آزادند اکنون همه چیز میان من و ♥️✨دیگران پاک شده و تا ابد پاک خواهند ماند. 🤍✨چه احساس نیکو و دلپذیری دارم... ♥️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🤍✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو 🌨 https://eitaa.com/joinchat/3321233614Cf3e6faf2b8 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃 خدایا شکرت که ... من قوی هستم 😁💪🏻💪🏻 من سالم هستم☺️ من خوش اندام هستم😍🤩 من پرانرژی هستم 🥳 من پور از شور و نشاط هستم 😃 من با استعداد هستم 😎 من ارزشمند هستم👸🏻 من با اعتماد به نفس هستم 😌 من دوست داشتنی هستم مردم مرا دوست دارند🤗 من موفق و خوشبخت هستم 🥰 من مورد رحمتت قرار دارم 😊🤲🏻 من پیروز هستم😌💪🏻💪🏻 خدایاااااا شکرت خدایا ممنونم بینهایت شکرت❤️ 🌧 https://eitaa.com/joinchat/3321233614Cf3e6faf2b8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 ❤️ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ❤️ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ ❤️ﻋﻼﻗﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ❤️ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ ❤️ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ، ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ❤️ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻓﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ. ❤️ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺎﺑﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﻭ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺯﺕ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ 🙏 🌧 https://eitaa.com/joinchat/3321233614Cf3e6faf2b8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تکنیک قدرتمند ورود به مدار ثروت💰💸 🟣در ابتدا مبلغ مشخصی پول را برای یک مدت زمانی مشخص مثلا یک هفته، یک ماه یا یک سال خودتان در نظر بگیرید. 💜بطور مثال هفته ای 2 میلیون تومان یا ماهی 10 میلیون تومان. 🟣حالا باید مبلغ دلخواهتان را به صورت عبارات تاکیدی مثبت و شکرگزاری بنویسید. 💜مثلا خدایا شکرت که من ماهیانه 20 میلیون تومان درآمد دارم "دیگه کم یا زیادش به باور خودتون بستگی داره" 🟣پس از یادداشت جمله تاکیدی، صبح ها بعد از بیدار شدن 20 الی 30 بار عبارت تاکیدی خود را بخوانید. 🟣سعی کنید احساس داشتن این مقدار درآمد را در وجودتان ایجاد کنید و از تکرار طوطی وار جملات صرف نظر کنید، همین کار را شب ها قبل از خواب هم تکرار کنید، جمله تاکیدیتان را 20 الی 30 بار با احساس مثبت تکرار کنید و سپس به خواب بروید. 🟣مرحله پایانی که روند ورود شما به مدار ثروت و درآمد دلخواهتان را سریع تر میکند، درست کردن یک تابلوی تجسم است. 🟣این تابلوی فوق العاده که تکنیکی مستقل و قدرتمند میباشد، حاوی تصاویر دلخواه شماست. تنها کاری که باید انجام دهید این است که روی تابلویی از مقوا، تصاویر موهبتهای دلخواه و خواسته هایتان را بچسبانید. 💜ترجیحا چیزهایی که میخواهید با درآمد خود خریداری کنید را بر روی تابلوی تجسمتان قرار دهید. 💜صبح به محض بیداری، شب قبل از خواب و هر زمان که میخواهید، به این تابلو خیره شوید و احساس کنید که تمامی آنها را خریداری کرده اید فقط باید به طور مداوم آن را انجام دهید و به کائنات اعتماد داشته باشید 🌱 🖤 https://eitaa.com/joinchat/3321233614Cf3e6faf2b8