eitaa logo
[مرکز مشاوره طبی و تربیتی سماء]👶🏻
2.4هزار دنبال‌کننده
670 عکس
240 ویدیو
2 فایل
❤️مـــــرکـــز مــشاوره ای و طــبــی سما ✅تشخیص طبع و مزاج ✅درمان بیماریها ✅درمان مشکلات بارداری و ناباروری ✅درمان مشکلات وسواس کودکان ✅استعداد یابی کودکان ونوجوان ... 😍😍 منشی نوبت دهی👇 👤 @f_as_te آیدی ثبت سفارش 👤 @ghaz_poor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زوج های درگیر با یکدیگر چهار عامل نا کارآمد را تجربه می‌کنند؛ که عبارتند از: 🔹انتقاد کردن 🔸بی حرمتی 🔹حالت دفاعی گرفتن 🔸کارشکنی درواقع زوجین ازدوعامل اول برای حمله بهيکديگراستفاده می‌کنند و دو عامل بعدی را بعنوان سپر دفاعی به کار می برند. 💠این چهار عامل نمونه هایی از آسیب دیدگی یکپارچگیِ رابطه است. با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا هرگز دیر نمی کند. هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد. ‏بعضی از نشدنای زندگیتونو بذارین به حساب اینکه اگه میشد، خیلی بد میشد به خدا اعتماد کن. برای آرزوهای خوبت تلاش کن و منتظر نتیجه باش 🌺😊 با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
▫️یه مادر شوهر خوب می دونه پسرش الان ازدواج کرده. بحث سر این نیست این پسر "مال" کیه! ▫️بحث سر استقلال و ساختن یه خانواده جدیده. مادر شوهر هی تلاش نمی کنه پسرش رو پُر کنه و اونو سمت خودش بکشه! ▫️یه مادرشوهر خوب الان آرزوش باید خوشبختی پسرش و خوشیش کنار زنش باشه پس به این خوشی دهن کجی نمی کنه. ▫️اون می دونه که عروسشم یه انسانه و بهتره در درجه اول باهاش با و برخورد و صحبت کنه. با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
💕 گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسی‌ام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی ، چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخواستی! 🔸مردی به قصرها و خانه‌های زيبا می‌نگريست. به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو تقسيم می‌كردند، ما كجا بوديم؟ دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتی اين بيماری‌ها رو تقسيم می‌كردند، ما كجا بوديم؟ 🔻خدايا حُکم و حِکمت در دست توست . واسه داده ها و نداده هات شُكر 🙏 با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوع جارو كردنش كمى ناشيانه بود؛ تا حالا، در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ بنا بر شمّ پليسيم، رفتم تو نخش؛ كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مخم. در كيوسك رو باز كردم و صداش كردم «عزيز، خوبى؟ يه لحظه تشريف بيار». خيلى شق و رق، اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش، خيلى شسته رفته جواب داد: «سلام. در خدمتم سركار. مشكلى پيش اومده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفس هاش تو سرماى سحرگاه ابر مي شد؛ به ذهنم رسيد دعوتش كنم داخل. لحنمو كمى دوستانه تر كردم : «خسته نباشى، بيا داخل يه چايى با هم بزنيم». بعد تكه پاره كردن يه چنتا تعارف، اومد داخل و نشست. اون يكى هدفون هم از گوشش درآورد. دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم «چى گوش ميدى؟». گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچه چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. » استكانى رو كه داشتم بالا مى بردم وسط راه متوقف كردم و با حالت متعجب تر پرسيدم:« متوجه نميشم، اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟». نگاشو يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: « من استاد هستم تو دانشگاه. » قبل از اينكه بخام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى. در مورد شما و دو تا دختر باهوش شما هم براى ما خيلى تعريف كرده جناب حيدرى پور. من دكتراى اقتصاد دارم و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. هرچى بش ميگيم زير بار نمى ره بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.» چند لحظه سكوت فضاى كيوسك رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونيه... ===== بر اساس داستانى واقعى، به قلم على رضوى پور، روانشناس و مربى زندگى. قدر پدر و مادرهاتون رو بیشتر بدونید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻برای آموزش نماز چه نکاتی رو باید رعایت کرد؟ 🤔 با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥میخوای ثواب یک کار خوب تا قیامت برات نوشته بشه... از دیدن این کلیپ چند ثانیه ای غفلت نکن.... 🎙حجت الاسلام عالی 💐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝
تربیت در زندگی متاهلی 🔴 بیرون نروید! 💠 اگر شوهرتان، اکثر اوقات شبانه‌روز بخاطر مشغله، بیرون از منزل است ساعاتی که داخل خانه است سعی کنید به‌خاطر او بیرون نروید. 💠 گاهی رفتن به بازار یا مهمانی را به‌خاطر حضور شوهر در خانه ترک کنید. و علت نرفتن خود را به همسرتان بیان کنید تا توجه و فهم شما را مشاهده کند. 💠 گذشتن از خواسته خود بخاطر همسر، شما را محبوب کرده و بیشتر به‌ یکدیگر نزدیک می‌شوید. با ما باشید 😉 ╔ 💞 ══ 🍃ೋ•══╗ @banooedellbar ╚══•ೋ🍃 ══ ☂ ╝