eitaa logo
بانوی پیشرو
234 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
357 ویدیو
61 فایل
باشگاه روایت فعالیت های زنانه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 قیام زنان برای جهاد تبیین، مؤثرتر از قیام مردان است. 🆔️ ارسال گزارش و روایت @banoooy_pishro
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🍃 اونجا که حافظ میگه: ‌دل بی تو به جان آمد، وقت است که باز آیی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥰 @banooye_pishro_nkh🦋💫 ❤
🔹 پیام تشکر مدیرکل تبلیغات اسلامی خراسان شمالی از مجریان، مبلغین و مبلغات اعتکاف بسمه تعالی اینجانب بر خود واجب می‌دانم که از تلاش‌های بی‌وقفه، شبانه روزی و خالصانه تمامی شما عزیزانی که با عشق و ایمان در راستای تبلیغ معارف اسلامی و برگزاری مراسم معنوی اعتکاف گام برداشته‌اید، صمیمانه قدردانی و تشکر نمایم. شما بزرگواران با همت و اراده‌ای استوار، در مسیر جهاد تبیین، نقشی بی‌بدیل و ارزشمند ایفا کرده‌اید. نقش شما در این جهاد مقدس، نمایانگر عشق و تعهد شما به دین مبین اسلام و ارزش‌های والای آن است. در این مسیر نورانی، هر یک از شما عزیزان با بیان حقایق و آموزه‌های دینی و با تلاشی بی‌دریغ، سعی در هدایت و روشن‌سازی دل‌ها و ذهن‌های جوانان این مرز و بوم داشته‌اید. این جهاد تبیینی، نه تنها باعث ارتقای سطح آگاهی و بصیرت دینی جامعه می‌شود، بلکه نسل‌های آینده را نیز به سمت ارزش‌های انسانی و اسلامی سوق می‌دهد. همراهی و همکاری شما عزیزان در برگزاری این مراسم معنوی، موجب شد تا تعداد معتکفین به ویژه معتکفین دانش‌آموزی در استان خراسان شمالی به میزان چشمگیری افزایش یابد. این رشد بی‌نظیر، مرهون تلاش‌های بی وقفه شما است که با عشق و ایمان در مسیر تبلیغ و ترویج معارف الهی گام برمی‌دارید. از خداوند متعال برای تک‌تک شما عزیزان سلامتی، توفیق روزافزون و برکت در تمام شئون زندگی‌تان مسئلت دارم. امید است که همچنان با همت و اراده‌ای استوار در مسیر نورانی جهاد تبیین و خدمت به دین مبین اسلام، توأم با «معنویت و مقاومت» موفق و پیروز باشید. با تقدیم احترام حمید رفیعی مدیرکل تبلیغات اسلامی خراسان شمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت ✨ اعتکافی که در خاطره‌ها جاودانه شد ✨ هوای امتحانات، همه جا را گرفته بود. انگار تقویم هم یادش رفته بود که اعتکاف نزدیک است! 😅 نگرانی در چهره‌ی همکارانم موج می‌زد: «جایی برای بچه‌ها پیدا می‌کنیم؟ کجا معتکف شوند؟» حق داشتند، این سه روز کنار نوجوانان، از هر امتحانی مهم‌تر بود. دلم می‌خواست فضایی را برایشان ایجاد کنم که در آن از همه دغدغه‌ها دور شوند و بتوانند با روح خود ارتباط برقرار کنند. به دنبال جایی می‌گشتم که فقط دیوار و سقف نباشد، بلکه مکانی برای نفس کشیدن، برای خلوت با خدا، جایی برای نوجوان‌ها با تمام شور و شوقشان. 🌟 مسجد سیدالشهدا با آن تیم پرانرژی جوان، مثل نوری در تاریکی برایم نمایان شد. ✨ تماس‌ها و پیگیری‌های بی‌پایان، مثل کوهی بر دوشم سنگینی می‌کرد، اما بالاخره مسجد را رزرو کردیم. برای بچه‌هایمان، گوشه‌ای دنج و آرام آماده کردیم. هدفمان فقط عبادت نبود. می‌خواستیم دل‌هایشان را به هم نزدیک کنیم، از دغدغه‌هایشان بگوییم و مهم‌تر از همه، بذر امید و تحول را در وجودشان بکاریم. 🌱 اما انگار تقدیر، می‌خواست ما را امتحان کند. جلسات پی در پی، صبح و عصر و شب، تمام انرژی‌مان را می‌گرفت. 😓 از برنامه‌ریزی برای نوجوانان با سلایق گوناگون تا دغدغه‌های تغذیه‌ی این دختران نازپرورده، با 250 سلیقه‌ی متفاوت! و تازه، قرار بود روزه هم باشند! 😳 نفس در سینه‌ام حبس می‌شد، اما ناامید نشدیم. از سویی، اتحادیه می‌توانست خودش مراسم را برگزار کند، از سویی دیگر، دل‌مان نمی‌آمد میدان را خالی بگذاریم. مربی مدرسه را هم از دست دادیم،تازه شده بود مربی پروازی . من و همکارانم، در چالش‌های متعددی گرفتار شده بودیم. شب قبل از اعتکاف، مبلغ‌های قم هم آمدنشان را کنسل کردند. 😰 با خودم گفتم، چاره چیست؟ به مدیر مدرسه حضرت خدیجه(س) قم زنگ زدم، اما از قم تا بجنورد، یک روز تمام راه بود. مبلغ‌های بجنورد هم همه جاهایشان پر شده بود. 250 دانش‌آموز با چند مربی مسجد که حتی به درستی نمی‌شناختم‌شان! در این شرایط، به دوستان قدیمی دوران حوزه فکر کردم، به کسانی که می‌دانستم همواره می‌توانم روی کمکشان حساب کنم. با اطمینان با آن‌ها تماس گرفتم و گفتم: «باید برای این بچه‌ها کاری کنیم، نمی‌تونیم آن‌ها رو تنها بگذاریم.» به توانمندی آن‌ها ایمان داشتم، می‌دانستم که همراهی‌شان، این چالش را به فرصتی برای خلق یک تجربه به‌یادماندنی تبدیل می‌کند. 🌟 شب با آرامش بیشتری گذشت، زیرا می‌دانستم فردا، حامیانی دلسوز در کنارمان خواهند بود. و اما داستان تازه شروع شده بود! قرار بود روز اول فقط بچه‌های ما ثبت‌نام کنند ، ثبت‌نام‌ها شروع شد مثلا برای مدرسه ما 😉، اما لینک ثبت‌نام مثل ویروس در مدارس دیگر پخش شد! 😅 یاد دوران قبل افتادم که می‌خواستیم خودمان ثبت نام را بعهده بگیریم، اما از بهانه‌های تکراری اولیا و غرغر کردنشان و ترس از مسئولیت و دردسرهای بعدی، منصرف شده بودیم. روز پذیرش، شور و هیجان وصف‌ناپذیری بود! بچه‌ها به سوی اعتکاف پر کشیدند. 185 نفر! از مدرسه ما ,خدا را شکر که بچه‌های ما چقدر به با هم بودن مشتاق بودند. 😊 اینجا همه با هم یکی شده بودند؛ دختر مدیر کل، دختر مسئولین، دختری که معدل بیست داشت و با بچه‌ای که درسهای عمل‌یش از درس‌های حفظی بهتر بود. به قول یکی از پدر ها که دختر من حاجیه خانم است و به کربلا رفته، در اینجا دیگر هیچ‌یک از این عناوین مهم نبود. همه‌ی آن‌ها با هم یک دل و یکرنگ بودند و این اتحاد زیبایی بی‌نظیر ایجاد کرده بود. ✨ در روز دوم، انگار معجزه‌ای رخ داد. بچه‌ها، خودشان را در آغوش قرآن انداخته بودند. 📖 هر کدام گوشه‌ای خلوت کرده بودند و با خدای خود حرف می‌زدند. با چشمانی پر از اشک، به آرزوها و آرمان‌هایشان می‌اندیشیدند و عهد می‌بستند. حسرت می‌خوردم که نمی‌توانم مثل آن‌ها معتکف شوم، اما دلم آرام بود، زیرا می‌دانستم حضورم برایشان، مانند سدی خواهد بود که به آن‌ها اجازه نمی‌داد‌ راحت باشند و در این هیاهوی نوجوانانه مدیر کنار بچه ها راحتی را سلب میکرد 💖 در این روز، روحیه‌ی کمک به یکدیگر به وضوح در بین بچه‌ها وجود داشت. آن‌ها با اشتیاق به سمت کارهاو خدمت به یکدیگر پیشی می‌گرفتند و همواره خواهان کمک به یکدیگر بودند. در تهیه‌ی غذا، نظافت و حتی برنامه‌ریزی برای فعالیت‌ها، دلشان می‌خواست به یکدیگر خدمت کنند و فضایی دوستانه و صمیمی بسازند. این حس همدلی و همکاری، فضای ویژه‌ای را در مسجد ایجاد کرده بود و به آن جلا و انرژی بیشتری می‌بخشید. ✨ مربیان هم در کنار بچه‌ها بودند و با عشق و محبت خود، به آن‌ها کمک می‌کردند. حماسه‌ی زیارت عاشورا با صدای دل‌نشینشان، حال دل بچه‌ها را دگرگون می‌کرد. این مربیان به دوستان صمیمی‌شان تبدیل شده بودند و چه انرژی مثبتی به فضا می‌دادند! انصافاً دست مریزاد. 🙌
بچه ها وقتی از شهدا و روایت فتح می‌شنیدند، به پهنای صورتشان اشک می‌ریختند. برنامه‌ها اجباری نبود، اما اکثریت با اشتیاق شرکت می‌کردند. این حس خوبی به آدم می‌داد. 🌟 اعمال ام‌داوود را تا آخر انجام می‌دادند و با هم نماز جماعت می‌خواندند. 🕌 در روز سوم، هنگامی که بچه‌ها آماده می‌شدند به خانه‌هایشان برگردند، فضای مسجد پر از احساسات متناقض بود. دلتنگی و شادی در چهره‌ها موج می‌زد. اولیا در خارج از مسجد منتظر بودند و برخی خواستار بازگشت سریع فرزندانشان بودند. با دسته های گل برای نازپرورده هاشان تبریک می‌گفتند؛ تبریکی برای پاک شدن و عهد بستن دوباره با خدا. 🌹 اما دخترانشان همچنان در حال هوای خودشان در گوشه‌ای نشسته بودند، آخرین خوراکی‌هایشان را می‌خوردند و با شوق به موهای بافته شده خود پنس ستاره می‌زدند. گاهی به هم کمک میکردند پتو ها را تا کنند ،مشخص بود در خانه فقط درس میخواند ،اما گپ و گفت‌های دوستانه‌شان ادامه داشت و اینگونه بود که آخرین لحظات اعتکاف، به خاطراتی شیرین مبدل می‌شد. 💫 دلم برایشان تنگ می‌شود؛ برای آن صفا و پاکی، برای آن شور و عشق، برای آن همدلی و مهربانی. آری، آن سه روز، در خاطره‌هایمان جاودانه شد. 🧕❤️ 🌺@banooye_pishro_nkh🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم معنوی اعتکاف مادر و دختری در آستان مقدس امامزاده نقی الهادی(ع)شیروان ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ کانال ما در ایتا @banooye_pishro_nkh