eitaa logo
بانوی بصیر
281 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
52 فایل
قران انسان ساز است و زن هم انسان ساز است آمده ایم تا با الگو برداری از بزرگ بانوی بصیر عالم حضرت زهرا س از به انتظار نشستن دست برداریم و در حد توان قدمی برداریم. کپی مطلب در کانال خودتون با سه تا صلوات ارتباط با ما : @mahya5110 @asmaneabie
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی برای تمام انسانیت.mp3
7.43M
۱ ✴️ اعتراف خلفای اهل سنّت ؛ به هیبت و عظمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در منابع غیرشیعی. 🎤 🌸🌸🌸 @banooyebasir
🌸🌸🌸🌸🌸🌹🌸🌸🌹🌸🌹 🌸🌸🌸🌸🌹🌸🌸🌹🌸🌹 🌸🌸🌸🌹🌸🌸🌹🌸🌹 🌸🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸🌹🌸🌹 🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 👣 🔰اتحاد، عدالت، خودباوری من متولد ایالت لوئیزیانا، شهر باتون روژ هستم. ایالت ما تاثیر زیادی در اقتصاد امریکا داره همیشه در کنار بزرگ ترین سازه های اقتصادی، بزرگ ترین جمعیت های کارگری حضور دارن ... . هر چقدر این سازه ها بزرگ تر و جیب سرمایه دارها کلفت تر میشن ... فلاکت و فاصله طبقات هم بیشتر میشن ... و من در یکی از پایین ترین و پست ترین نقاط شهری به دنیا اومدم ... . شعار مدارس و دانشگاه های ما اتحاد، عدالت، اعتماد و خودباوریه ... این چیزیه که از بچگی و روز اول، هر بچه ای توی لوئیزیانا یاد می گیره ... ما در سایه اتحاد، جامعه ای سرشار از عدالت بنا می کنیم و با اعتماد و خودباوری به خودمون کشور و آینده رو می سازیم ... ولی از نظر من، همه شون یه مشت مزخرفات بیشتر نبود ... . . برای بچه ای که در طبقه ما به دنیا بیاد ... چیزی به اسم عدالت و آینده وجود نداره ... برای ما کشوری وجود نداشت تا بهش اعتماد کنیم ... برای ما فقط یک مفهوم بود ... جنگ ... جنگ برای بقا ... جنگ برای زنده موندن ... . . بله ... من توی منطقه ای به دنیا اومدم که جولانگاه قاچاقچی ها و دلال های مواد مخدر، دزدها، آدمکش ها و فاحشه ها بود ... منطقه ای که هر روز توش درگیری بود ... تجاوز، دزدی، قتل و بلند شدن صدای گلوله، چیز عجیبی نبود ... درسته ... من وسط جهنم متولد شده بودم ... و این جهنم از همون روزهای اول با من بود ... . . من بچه ی یه فاحشه دائم الخمر بودم که مدیریت و نگهداری خواهر و برادرهای کوچک ترم بامن بود ... من وسط جهنم به دنیا اومده بودم ... . ... نویسنده: 🌸🌸🌸 @banooyebasie
💞💞💍💍💞💞 ❤️ آیا می توان در یک نگاه عاشق شد؟ ❤️ ⬅️ پاسخ: بله، انسانها می توانند در 2 تا 3 ثانیه عاشق شوند!! اما اگر نخواهیم استثناها را در نظر بگیریم، چنین عشقی، بیمارگونه و ناسالم است و ماندگار هم نخواهد بود، 🍀 عشق در یک نگاه چیست؟ ⬅️وقتی فردی در یک نگاه عاشق می شود یا به عبارتی دچار تب و جنون عشق می گردد همه چیزش برهم می ریزد و به نوعی خودش را گم کرده و دیگری را پیدا می کند، بدنش ارتباطات عادی خود را از دست داده و حالی پیدا می کند که قبلا نداشته است، به یکباره فرد 40 ساله، تبدیل به فردی 4 ساله و 4 ماهه می شود و به طور کلی زندگیش جهت و معنی دیگری می یابد، ⬅️ ذهن این افراد تماما درگیر معشوقشان می شود تا آنجایی که در ذهن خود درگیر آنند، که معشوق درباره ی افکارشان چه فکری می کند؟!! .... فکر معشوق همه وجودش را اشغال می کند به طوری که دیگر متعلق به خود نیست بلکه جزئی از او و مِلک او خواهد بود، یعنی وجود خود را کاملا تسلیم معشوق کرده و مات و مبهوت او می شود، ... 🌸🌸🌸 @bsnooyebasir
💍 🔰چگونه در جلسه عاقلانه سؤال بپرسیم؟ 1.هیجان و استرس دختر و پسر در روز خواستگاری امری طبیعی و غیرقابل انکار است. ولی شما با رعایت نکته های کلیدی زیر میتوانید ضمن کسب آشنایی کافی از سوی مقابل، استرس خویش و طرف مقابل را کاهش داده و خاطره خوبی از جلسه خواستگاری رقم بزنید: 2.تلاش کنید در موقع حرف زدن و گوش دادن، ارتباط چشمی مناسبی با طرف مقابل داشته باشید. ولی در عین حال زیاد هم به وی زل نزنید که حس موذب بودن دست ندهد. 3.در ملاقات های نخست و جلسات اولیه خواستگاری پرحرفی نکنید و تلاش کنید شنونده خوبی برای طرف مقابل باشید. 4.به موفقیت ها و دستاوردهای خویش اشاره کنید ولی فروتنی و تواضع را در بیان کنید 🌸🌸🌸 @banooyebasir
⁉️اگه موقع انتخاب همسر، از نظر احساسی تمایلی به طرف مقابل نداشتیم، چکار کنیم؟😐 ✅ بعضی وقتا دو طرف یا یکی از دو طرف به این نتیجه رسیدن که از نظر منطقی با هم مشکلی ندارن ولی از نظر احساسی، تمایلی به همدیگه ندارن. برا حل این مسأله نکات زیر رو پیشنهاد می‌کنیم:😌 1⃣ فکر کردن دربارۀ ملاکای اصلی که در طرف مقابل‌تون وجود داره و توجه به جایگاهِ این ویژگیا توی زندگی، می تونه احساس تمایل شما رو زنده کنه.😇 2⃣ خوبه که به تعداد جلسات گفتگو اضافه کنید، البته نباید توی این جلسات، تبادل احساسات صورت بگیره.🙃 3⃣ اگه درباره طرف مقابل‌تون تحقیق نکردید، حتماً تحقیق کنید. اگه هم تحقیق کردید، باز هم به تحقیق خودتون ادامه بدید. تلاش کنید توی تحقیقات به زوایای مختلف شخصیتیِ طرف مقابل‌تون پی ببرید.🤓 ⬅️ ادامه داره...😉 🌸🌸🌸 @banooyebasir
💍💞💍 💞💍 💍 💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 📚 🎬 هرچه یک دختر به سن و سال او دلش میخواست داشته باشد او داشت. هر جا میخواست میرفت و هر کار میخواست میکرد. می ماند یک آرزو: این که یک سینی بامیه متري بگذارد روي سرش و ببرد بفروشد. تنها کاري که پدرش مخالف بود فرشته انجام بدهد... و او گاهی غرولند میکرد چه طور میتوانند او را از این لذت محروم کنند. آخر، یک شب پدر یک سینی بامیه خرید و به فرشته گفت توي خانه به خودمان بفروش. حالا دیگر آرزویی نداشت که بر آورده نشده باشد.... پدر همیشه هواي ما رو داشت لب تر میکرد همه چیز آماده بود. ما چهارتا خواهر بودیم و دوتا برادر. فریبا که سال بعد از من با جمشید برادر منوچهر ازدواج کرد، فرانک، فهیمه و من، محسن و فریبرز. توي خونه ما براي همه آزادي به یک اندازه بود. پدرم میگفت: هر کاری ميخواید، بکنید فقط سالم زندگی کنید ... چهارده پانزده سالم بود که شروع کردم به کتاب خواندن. همان سالهاي پنجاه و شیش و پنجاه و هفت هزار و یک فرقه باب بود و میخواستم ببینم این چیزها که میبینم و میشنوم یعنی چی. از کتابهاي توده اي خوشم نیومد. من با همه وجود خدا رو حس میکردم و دوستش داشتم نمیتونستم باور کنم که نیست. نمی تونستم با قلبم و با خودم بجنگم. گذاشتمشون کنار دیگه کتابهاشون رو نخوندم. کتابهاي مجاهدین از شکنجه هایی که می شدند می نوشتند. از این کارشون بدم اومد. با خودم قرار گذاشتم اول اسلام رو بشناسم بعد برم دنبال فرقه ها. به هواي درس خوندن با دوستان مینشستیم کتابهاي دکتر شریعتی رو می خوندیم. کم کم دوست داشتم حجاب داشته باشم. مادرم از چادر خوشش نمیومد. گفته بودم براي وقتی که با دوستام میریم زیارت چادر بدوزه... هر روز چادر رو تا می کردم می گذاشتم ته کیفم و کتابها رو میچیدم روش. از خونه که میومدم بیرون سرم میکردم تا وقتی بر میگشتم. اون سالها چادر یک موضع سیاسی بود. خونوادم از سیاسی شدن خوششون نمیومد. پدرم میگفت: من ته ماجرا رو میبینم شما شر و شورش رو... اما من انقلابی شده بودم، میدونستم این رژیم باید بره.. ... 📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق ✍نویسنده:مریم برادران 🌼✨همانا برترین ‌کارها، کار‌ برای ‌امام ‌زمان است✨🌼 🌸🌸🌸 @banooyebasir
🔰خاطره نگاری زیبای یکی از جهادگران: وارد بخش شدم از بعضی اتاقها صدای همهمه می آمد اماصدای ناله ای ازهمه بلندتربود رد صداراگرفتم ببینم جریان چیست روی تخت یکی از اتاقها پیرزن مچاله شده ای را دیدم که مثل مارگزیده به خودش می پیچید آرام نداشت آنقدرخودش را تکان تکان داده بود که سرش ازبالش و پاهایش ازلابلای نرده تخت آویزان شده بود صدای ناله اش قطع نمیشد موهای سفید کم پشتش ژولیده و پریشان شده بود بس که ماسک اکسیژن را کشیده بود مجبور شده بودند مچ هردودستش را با پنبه ای که درون باند پیچیده بودند به نرده های دو طرف تختش ببندند اینها آزارش می داد پیرزن بیش از هفتادسال سن داشت باوجودیکه تن بی جانش کم رمق بود اما لحظه ای از فریادکشیدن و بی قراری کردن فارغ نمی شد صدایش کردم : مادر...مادرجان سکوت نکرد انگار نه انگار صدایش کردم ازطرف دیگر تخت به آرامی پاهایش را ازلابلای نرده ها روی تشکش گذاشتم پاهایش یخ کرده بودند این را از روی دستکش کاملا حس کردم انگار مدتهاست مقابل کولر نشسته. مادر،جانی برای مقاومت نداشت سعی کردم بالشی زیر سرش بگذارم گردنش در وضعیت بدی ببودکاملا به گودی بین بالش و تشک و نرده فرو رفته بود بالش را برداشتم به زحمت بلندش کردم بالش خودش سفت بود. ازتخت خالی بغلی بالش نرمی آوردم و زیر سرش گذاشتم یکباره کف دستم برجستگیهای گردی که از جمجمه اش بیرون زده بود را حس کردم ناخوداگاه چندشم شد مادر هنوز فریادمیزد لحظه ای عذاب وجدان گرفتم برای چه آمده ای ؟ قرار است چندبیمارتمیزو جوان را مراقبت کنی؟!کسیکه بتواند کارهای شخصی اش را انجام بدهد اصلا مگر به تو نیازی دارد؟ چقدر حقیری! اگر ترجیح بدهی فقط احوال بپرسی و دعای خیرکنی! این را همه بلدند اما تو چه؟ خانه می ماندی و عصرها می خوابیدی ثواب خوابت که بیشتربود !....... دستانم را روی صورت استخوانی وپوست به استخوان چسبیده مادر گذاشتم صورتش سرد سرد بود بازهم صدایش کردم مادرجان ، عزیزم بی توجه به من هنوز فریاد میزد....... ✅ادامه دارد........... ◾️◾️◾️ @banooyebasir
مردی در حضور علی (ع) آمد و صیغه‌ استغفار و توبه را انشاء و ادا کرد..✏️ ( ) 🌷 ✨اینجا جمله ای از علی علیه السلام هست، ببینید چطور توبه را تفسیر فرموده است. در نهج البلاغه است. 🧔مردی در حضور علی (ع) آمد و صیغه‌ استغفار و توبه را انشاء و ادا کرد: «استغفر الله ربی و أتوب إلیه» 📿به خیال این که با گفتن «استغفر الله ربی و أتوب إلیه» انسان تائب می‌شود. 💟امیرالمؤمنین با تندی و شدت خیلی زیاد به او فرمود: تو آیا میدانی استغفار چیست؟ تو لفظ استغفار را با خود استغفار اشتباه کرده ای. 🖐خیلی انسان باید متعالی و انسان باشد تا توفیق توبه پیدا کند. بعد برایش تشریح کرد که در توبه چند رکن و شرط حال یا شرط تحقق یا شرط کمال هست. ☝️فرمود: شرط اول توبه پشیمانی کامل از کارهایی است که در گذشته انجام داده ای؛ یعنی به آن سو که می‌رفته ای، رویت را برگردانی. 2⃣شرط دوم تصمیم جدی بر این که برنگردی به حالت اول. ( استاد مطهری ادامه دارد✨ ) ◾️◾️◾️ @banooyebasir
🔹هفت تصور اشتباه 🌻عوضش مي كنم! اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید که شما و همسرتان، از دو خانواده و دو فرهنگ متفاوت هستید و هرگز نمی توانید دنیا را از یک دریچه ببینید. بعضی ویژگی های همسرتان، تقریبا غیر قابل تغییر است، این را بپذیرید. 🌻باید برای هم بمیریم! اما گمان نکنید برای داشتن یک زندگی عاشقانه، نیاز به یک زندگی افسانه ای دارید، درست است که باید خواستگارتان را دوست داشته باشید، اما قرار هم نیست هر روز فیلم هندی بازی کنید...! 🌻عشق با گذشت زمان تمام می شود! یک عشق واقعی می تواند با آرامش و روزمرگی هم همراه شود. مرحله دوم عشق، صمیمیت و همراهی است و اصلا به معنای پایان عشق نیست. ◾️◾️◾️ @banooyebasir
📌کفویت اقتصادی ♦️برخی معتقدند که دو طرف باید در مسائل اقتصادی نیز همتای یکدیگر باشند. ❌مثلاً اگر یکی از دو طرف از قشر ضعیف اقتصادی محسوب می‌شود، دیگری نیز از همین قشر باشد. چنین عقیده‌ای نه تنها از نگاه دینی مورد تأیید نیست؛ بلکه دین توصیه می‌کند در ازدواج، ملاک اقتصادی را در نظر نگیرید. ✅ ناگفته نماند که اقتصاد، جزئی از زندگی است و بخشی از نوع فکر انسان، نوع نگاه او به مسائل اقتصادی است. آنچه در مسیر ازدواج اهمّیت دارد، نوع نگاه دو طرف به مسائل اقتصادی است. 🔰به بیان دیگر، یکی از ابعاد کفویت اعتقادی، عقاید دو طرف نسبت به اقتصاد و یکی از ابعاد کفویت اخلاقی، خلق و خوی اقتصادیِ دو طرف است. برای تشخیص کفویت اقتصادی از این زاویه، به نکات ذیل دقت کنید: 1⃣ نگاه دو طرف به مسائل اقتصادی ❓آیا پسر یا دختر، پول‌دار بودن را یک ارزش حساب می‌کند؟ یا شخصیت آدم‌ها را منهای پول آنها محک می‌زند؟ 💯کسی که شخصیت انسان‌ها را با پول می‌سنجد، باید با کسی ازدواج کند که او هم، چنین نگاهی دارد. 📛 البتّه معلوم نیست که زندگی چنین انسان‌هایی چه عاقبتی خواهد داشت. چنین اعتقادی، نشانۀ رویکرد بسیار مادّی به زندگی است که نمی‌توان با آن، طعم خوش‌بختی را چشید. ⬅️ ادامه دارد .... 🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5
‼️ ❗️دختر خانمها باید برای مناسب از این نکات دوری كنند: 🔻1) تهیه یك فهرست بلند بالا از خصوصیات مورد نظر با تمام جزئیات و ریزه کاریها اشتباه است. درست است كه باید فردی را انتخاب كنید كه خصوصیات او به نظرات شما شبیه تر باشد اما اگر زیاده از حد محافظه كارانه عمل كنید و تمام زیر و بم او را مورد قضاوت قرار دهید، بالاخره مواردی پیش می آید كه با فهرست شما همخوانی ندارد و همین موضوع باعث میشود به دلیل مسائل جزئی، فرد مورد نظر را قبول نكنید. 🔻2) اگر تا یك سنی نكرده اید و حالا فكر میكنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره بین قرار داده اند و بعد فقط به همین دلیل، فورا به یك خواستگار بله میگویید، اشتباه میكنید. 🔻3) مقایسه همیشه كار را خراب میكند. اگر دائم خواستگارها را با هم یا با سایر افرادی كه اطرافتان هستند و مورد تایید شما قرار گرفته اند، مقایسه كنید، مطمئنا نمیتوانید تصمیم درستی بگیرید. 🙂😂 🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کارنامه شگفت‌آور رئیسی در کمتر از ۱ سال!() 🔹خطاب به تمام کسایی که میگفتن اینا همش وعده وعیده و باید دید دولت در آینده چه میکنه تا بشه حق داد و اعتماد کرد! 🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5
⁉️حجاب و ازدواج؛ دوست یا دشمن هم؟ (رابطۀ حجاب و تأخیر در ازدواج) 📌به نظر می‌رسد با توجّه به این‌که هم‌اکنون جذّابیت ظاهری، نقش ویژه‌ای در انتخاب پسران دارد، حفظ نگاه و حجاب مانع ازدواج موفّق است. کسانی که نگاه و عفاف خود را حفظ نمی‌کنند، ازدواج موفّقی دارند. 🔸اصل بندگی است ✳️ دنیا مسیری است که انسان با طی کردن صحیح آن، به هدف آفرینش خویش می‌رسد. طی کردن صحیح این مسیر هم در گرو بندگی است. ✅ وظیفۀ جوانی که امکانات و مورد مناسبی برای ازدواج دارد، آن است که بدون سخت‌گیری‌های بی‌جا ازدواج کند و اگر نمی‌تواند ازدواج کند، عفّت پیشه کند که دستور صریح قرآن است: ✨وَ أنْکِحُوا الأیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ* وَ لْیسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایجِدُونَ نِکاحاً حتّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ. 🍃مردان و زنان بى‏ همسرِ خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درست‌کارتان را. اگر فقیر و تنگ‌دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز مى‏سازد. خداوند گشایش‏دهنده و آگاه است. و کسانى که امکانى براى ازدواج نمی یابند، باید پاک‌دامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود، آنان را بی نیاز گرداند. ⬅️ ادامه دارد..... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۲۱۳ 🌸🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5
💞💞💞💞💞 🔰 ۶ توصیه مهم برای دم بخت ها اگر در آستانه ازدواج باشید ممکن است هر کسی از راه برسد برایتان توصیه هایی داشته باشد. شنیدن این توصیه ها قطعا می تواند کمک کننده باشد اما شاید توصیه هایی هم باشد که کمتر کسی به شما بکند. این توصیه ها را بخوانید و در انتخاب، ارتباط و زندگی مشترک تان به کار ببندید. 1. منتظر شریک زندگی ایده آل برای آغاز یک رابطه نباشید و یا از شریک خود انتظار کامل بودن نداشته باشید. ممکن است روزی شریک شما کاری کند و یا حرفی بزند که سبب رنجش، خشم و نا امیدی شما شود. اما بدانید که هیچکس کامل نیست حتی شما. بنابراین منصفانه جایز الخطا بودن انسان ها را بپذیرید. ... 🌹 با ما همراه باشید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5
🌷 🌷 (۲ / ۱) ...!! 🌷در گرماگرم عملیات بازی دراز با گروهی از عراقی‌ها درگیر شدیم، ناگهان یکی از آن‌ها قل خورد به سمت سنگر و افتاد روی لبه سنگر. طوری‌که جفت پاهایش افتاد جلوی پاهای من و ورودی سنگر، چشم در چشم هم شدیم. چشم‌های من که از قبل گشاد شده بود، افتاد توی چشم سرباز عراقی. سرباز عراقی هم بهت زده مرا نگاه می‌کرد و لبخند مسخره‌ای روی لبش ماسیده بود. مثل این‌که از قبل داشت می‌خندید و خبر نداشت گذرش به آن‌جا می‌افتد. حسابی ترسیده بودم. اگر «پخ» می‌کرد، در جا مرده بودم. آخرین بار که سرباز عراقی دیدم، توی نیزارها بود و تا این حد به عراقی‌ها نزدیک نشده بودم. زبانم بند آمد. اما او گیج‌‌تر از این حرف‌ها بود که بخواهد کاری کند. 🌷اولش نفهمید یک آدم زنده جلویش نشسته. بعد از چند ثانیه به خودش آمد. آب‌دهانش را فرو داد. مانده بود چه کند؟ هر دو مسلح. هر که زودتر بزند برنده است. عاقبت عراقی پیشقدم و بلند شد و با یک جست از سنگر بیرون پرید. حرکت تند و وحشت‌زده‌اش مرا ترساند. خود را عقب کشیدم و نعره‌ بلندی زدم که واقعاً از ترس و وحشت بود. نعره‌ام آن‌قدر بلند بود که آن بنده خدا را دگرگون کرد. ایستاد، یکه‌ای خورد، بعد شش، هفت معلق زد و سر و ته سرنگون شد به سمت پایین ارتفاعات. من سریع نارنجک کشیدم و پشت سرش پرتاب کردم. نارنجک درست پهلویش منفجر شد و دوباره او را پرت کرد، دو _ سه متری سنگر. افتاد و دیگر بلند نشد، خیالم راحت شد. داخل سنگر برگشتم و نشستم. 🌷نزدیک صبح، قرار شد هر سه _ چهار نفرمان در یک سنگر اجتماعی سَر پوشیده جمع شویم و تا شب آن‌جا بمانیم و شب دوباره به سنگرهای انفرادی برگردیم. در گرگ و میش هوا آمدم بیرون از سنگر. همه بچه‌ها به سنگرهای اجتماعی منتقل شده بودند و فقط ما چهار _ پنج‌ نفر مانده بودیم که می‌گشتیم دنبال ورودی سنگر. ورودی سنگرها آن‌قدر کوچک و تنگ بود که توی تاریک و روشن هوا و رسیدن صبح، بعد از کلی بالا و پایین رفتن، در سنگر را پیدا کردیم. اما دیگر دیر شده بود و عراقی‌ها ما را دیده بودند. از همان سر صبح شروع کردند به زدن. سنگر به شکل ال و ارتفاعش کمی بیشتر از یک متر بود. اندازه ورودی‌اش آن‌قدر بود که یک نفر سینه خیز از آن عبور کند و داخل شود. بچه‌ها مرا.... .... ‌ 🌹 با ما همراه باشید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1297023018Cec154516f5