🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | ورود به سپاه، عشق دوران کودکیش بود
▪️◾️▪️
▪️شهید علیرضا بریری و همسرش هشت سال زندگی مشترک را تجربه کردند و خداوند بعد از شش سال به آنها فرزندی عطا کردند که نامش را محمد امین گذاشتند محمد امین بعداز شهادت پدرش خیلی اظهار دلتنگی می کند.
▪️همسر شهید علیرضا بریری خاطرهای از شهید #حاج_قاسم سلیمانی تعریف می کند: در یک مراسمی سردار حضور داشتند پسرم که حدودا ۵ ساله بود از ایشان درخواست هدیه ای کرد، سردار یک انگشتر به پسرم داد، امام چون انگشتر برایش بزرگ بود با ناراحتی بچه گانه آن انگشتر را به سردار پس داد و گفت این انگشتر بزرگانه است، من انگشتر بچگانه می خواهم.
▪️سرانجام پیکر این شهید عزیز پس از حدود سه سال که از شهادتش می گذشت در منطقه خان طومان تفحص و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | سید میلاد، شهیدی که نه سرداشت نه دست
▪️◾️▪️
▪️سیدمیلاد مصطفوی در اوج درگیری بعد از رشادت های به یادماندنی با اصابت گلوله قناسه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبی اش رسید اما پیکرش نیامد، آنقدر آتش دشمن سنگین بود که هم رزم های او فقط توانسته بودند پیکرش را چند صد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. باز هم حرف، حرف خودش شد به هم رزم های خود سپرده بود (( من که شهید شدم پیکرم را به عقب نیاورید))، چرخ گردون چرخید تا میلاد به خواسته دلش برسد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شهیدی که عکس تابوتش را هم انتخاب کرده بود
🍃🌹🍃
🔻همسر شهید مدافع حرم مجید صانعی می گوید: مجید همیشه می گفت من شهید می شوم به طوری که گویا به او الهام شده بود، وقتی می خواست به سوریه برود هم گفت از چه ناحیه ای تیر می خورد و شهید می شود اما من چون به شوخی گرفته بودم، باور نکردم.
🔺یادم هست روزی پشت کامپیوتر نشست و گفت: چندتا عکس گرفته ام برای تابوتم که باور نکردم، به شوخی گفتم اینها خوب نیست باید عکس های بهتری می گرفتی که متاسفانه همان عکس ها نیز برای تابوتش استفاده شد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | خانهای که عطر و بوی حسینی داشت
🍃🌹🍃
🔻شهید محمدحسین محمدخانی در دوران دانشجویی اش در یزد خانه کوچکی را اجاره کرد. خانهای که به خاطر عشق او به سیدالشهداء (ع) تبدیل به حسینیه شد و با پرچم و کتیبه های (( یاحسین(ع))) و یا (( یا ابوالفضل(ع)))، محلی برای برپایی هیئت شد.
🔺بعداز مدتی محمدحسین با چندتن از دوستان دانشجوی خود هیئت ((علمدار حسین(ع))) را پایه گذاری کردند که برنامه هایش در خانه خودش برگزار می شد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست
🍃🌹🍃
🔸شهید مسلم خیزاب تاکید داشت: روی سنگ قبرش بنویسید تشنه نابودی صهیونیست ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونست هاست و من فکر می کنم نکته کلیدی وصیت نامه شهید خیزاب همین باشد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | اخلاق «سجاد» روسها را هم جذب کرده بود
🍃🌹🍃
🔻شهید سجاد باوی راننده تاکسی بود و بچههای اعزامی به سوریه را تا مسیری همراهی میکرد. این امر موجب شده بود با بچههای مدافعان حرم یک گروه تشکیل بدهند و ارتباط خاصی با این دوستان داشته باشد. همچنین بیشتر پاتوقشان مزار شهدای مدافعان حرم بود.
🔺شهید باوی از غذای خودش و رزمندهها میبرد و به کودکان سوری میرساند و از آنها دلجویی میکرد و با آنها مشغول صحبت میشد. سجاد حتی توانسته بود با تعدادی از نظامیان روسی که در سوریه مستقر بودند ارتباط حسنه خوبی برقرار کند طوری که آنها بعد از روبهرو شدن با خبر شهادت سجاد بسیار متاثر شده بودند.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شياكوه لرزيد اما انشایی نلرزيد
▪️◾️▪️
🔻شهید عبدالحميد انشایی ديدبان منطقه شياكوه بود. جايی كه برای آزادیاش ايثارها شده، تمام حركات دشمن را زير نظر داشت. منطقه شياكوه ارتفاعاتي در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگير در جنگ حائز اهميت بود.
🔸عبدالحميد انشایی گرای دشمن را به توپخانه ارسال میکرد و با بیسيم موقعيت دشمن را اطلاع میداد و توپخانه نيز انجام وظيفه میکرد. در مدتی که در گيلان غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، در هر كدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش كرد كه به فقرای محل بدهند.
🔺در لحظات آخر ناگهان بیسيم به صدا در میآید، بله صدای عبدالحميد است: « از قول من به امام و مادرم بگوييد شياكوه لرزيد ولي انشایی نلرزيد»، ديگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بیسيم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده ! اما ديگر صدایی نيامد.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_مدافع_حرم
◾️▪️