سلام😊 بارها پرسیدین که چطوری با همسرم آشنا شدم داستانمون چی بوده
بالاخره موقعیت پیش اومد تا بتونم براتون از شروع زندگیم بگم ❤️
#قسمت_اول
امتحانات سوم راهنمایی شروع شده بود ، صبح میرفتم مدرسه و نزدیک ظهر برمیگشتم ،پدرم رفته بود شمال تا سرپرستی مرغداری رو به عهده بگیره، تو اون مدت ماهی چند روز میومد خونه و برمی گشت و قرار بود دفعه بعد وقتی بیاد که امتحانات من تموم شده باشه و همه با هم بریم شمال، اما خیلی غیر منتظره وسط امتحانات من اومد.
گفت کارم سبک بوده و اومدم یکی دوروز پیشتون باشم، خیلی حساس نشده بودم،
تا اینکه روز بعد موقع برگشتن ،سر کوچه عمه اینا رو دیدم ، سلام و احوالپرسی و...گفتم چرا دارید میرید ، ناهار بمونید پیشمون، گفتن نه دیگه یه کاری داشتیم حالا هم باید بر گردیم 🧐
ادامه دارد....
سعی میکنم قسمتای بعد و طولانی تر بنویسم امیدوارم دوست داشته باشین☺️
بارها پرسیدین که چطوری با همسرم آشنا شدم داستانمون چی بوده😊
بالاخره موقعیت پیش اومد تا بتونم براتون از شروع زندگیم بگم ❤️
امتحانات سوم راهنمایی شروع شده بود ، صبح میرفتم مدرسه و نزدیک ظهر برمیگشتم ،پدرم رفته بود شمال تا سرپرستی مرغداری رو به عهده بگیره، تو اون مدت ماهی چند روز میومد خونه و برمی گشت و قرار بود دفعه بعد وقتی بیاد که امتحانات من تموم شده باشه و همه با هم بریم شمال، اما خیلی غیر منتظره وسط امتحانات من اومد.
گفت کارم سبک بوده و اومدم یکی دوروز پیشتون باشم، خیلی حساس نشده بودم،
تا اینکه روز بعد موقع برگشتن ،سر کوچه عمه اینا رو دیدم ، سلام و احوالپرسی و...گفتم چرا دارید میرید ، ناهار بمونید پیشمون، گفتن نه دیگه یه کاری داشتیم حالا هم باید بر گردیم 🧐
ادامه دارد....
#قسمت_اول
#ماجرای_داستان_من
سعی میکنم قسمتای بعد و طولانی تر بنویسم امیدوارم دوست داشته باشین☺️
🦋دوستاتون رو به کانال خانواده بزرگ ما دعوت کنید🌱
به خانوادهی بزرگ ما بپیوندید☺️👇
http://eitaa.com/bano_sadeghy