آشتی با خدا ۲.pdf
191.3K
🌿🌿آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
🔸استاد طاهر زاده
#سیر_مطالعاتی
✨بسم الله الرحمن الرحيم✨
#تفسیر_قرآن_جلسه_54
🌹 آیات 49 و 50 سوره نساء
💥أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُم بَلِ اللَّهُ يُزَكّىِ مَن يَشَآءُ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً
(49)انظر کیف یفترون علی الله الکذب و کفی به إثما مبينا(50)
#ترجمه: آیا به كسانى كه خود را به پاکی می ستایند، ننگریستی؟ بلكه خداوند، هر كسی را بخواهد پاک مى گرداند و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ظلم قرار نمى گیرند. (49)
بنگر چگونه بر خدا دروغ می بندند! و همین گناه آشکار برای آنان بس است. (50)
🌷 #ألم_تر: آیا ننگریستی
🌷 #یزکون_أنفسهم: خود را به پاکى مى ستايند
🌷 #یزکی: پاک می گرداند
!🌷 #فتیل: رشته میان هسته خرما
🌷 #انظر: نگاه کن، بنگر
🌷 #یفترون: دروغ می بندند
🌷 #الکذب: دروغ
🌷 #کفی: کافی است، بس است
🌷 #إثم: گناه- به چیزی گفته می شود که انسان را از صلاح و ثواب باز دارد.
🌷 #مبین: آشکار
🔴 #شأن_نزول_آیات:
این آیات همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است.
جمعی از #یهود مى گفتند:
ما پسران خدا و دوستان او هستیم و اطفال خود را نزد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آوردند و گفتند:
یا محمد آیا اینان دارای گناه می باشند؟ پیامبر فرمود: نه
سپس گفتند: ما نیز مانند این ها هیچ گناهی نداشته و پاک می باشیم زیرا هر گناهی که در روز مرتکب شویم در شب از طرف #خداوند چشم پوشی می شود و هر گناهی که در شب مرتکب شویم. در روز چشم پوشی می گردد.
سپس این آیه و آیه بعدی نازل شد.
در این آیه به یکی از صفات ناپسند اشاره شده که گریبانگیر بسیاری از افراد و ملت ها می شود و آن #خودستایی و خود را پاک نشان دادن و فضیلت برای خود ساختن است که قرآن به پیامبر می فرماید:
ألم تر إلى الذين يزكون أنفسهم؛ آیا به کسانی که خود را به پاکی می ستایند، ننگریستی؟
سپس می فرماید:
بل الله یزکی من یشاء؛ بلکه خداوند، هر کسی را بخواهد پاک می گرداند. و تنها اوست که از روی #حکمت بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگی هایی که دارند، مدح و ستایش می کند و هرگز به هیچ کسی ذره ای #ستم نخواهد شد که می فرماید:
و لا یظلمون فتیلا؛ و به اندازه رشته میان هسته خرما مورد ظلم قرار نمی گیرند.
در حقیقت فضیلت چیزی است که #خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان برای خود از روی خودخواهی قائل می شوند و به خود و دیگران ستم می کنند.
#خودستایى و خویشتن را بى عیب دانستن و خود را برگزیده و ممتاز دیدن، مورد نكوهش قرآن است، چنانكه مى فرماید:
«فلا تزكّوا انفسكم هو اعلم بمن اتّقى» از خود ستایش نكنید، #خداوند داناتر است كه متّقى كیست.
حضرت على - علیه السلام - در خطبه ى «همام» یكى از نشانه هاى متّقین را این مى داند كه هرگاه ستایش شوند، مى ترسند.
خود برتربینی #یهود که خود را نژاد برتر و فرزندان و محبوبان خدا می دانستند بزرگترین افترا بر خداست چون خداوند هیچ فرزندی ندارد و همه در نزد خداوند برابرند و امتیاز تقواست.
در آیه بعد برتری طلبی ها را یک نوع افترا و دروغ به خدا بستن و گناه بزرگ و آشکار معرفی می کند که می فرماید:
انظر کیف یفترون علی الله الکذب و کفی به إثما مبينا؛ بنگر چگونه بر خدا دروغ می بندند! و همین گناه آشکار برای آنان بس است.
🔹#پيامهای_آیات49و50سوره_نساء
✅ #پیامبر موظف به شناخت و ارزیابی اعمال و عقاید اهل کتاب است.
✅ تزکیه ی نابجای نفس و خود را مقرب درگاه خدا دانستن، افترا بر #خدا و مانع رشد است.
✅ #خودستایى كه برخاسته از غرور و بزرگ بینى است، جایز نیست.
✅ تزكیه اى ارزش دارد كه بر اساس دستورات الهى باشد، نه ارشادات بشرى.
✅ كیفرهاى #الهى، نتیجه اعمال ناپسند انسان است، نه ظلم خدا.
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
#فضائل_حضرت_رسول_الله_الاکرم_در_آیات_قرآن
✨️« أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى * وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى* وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى»
آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؛ و تو را گمشده يافت و هدايت كرد؛ و تو را نيازمند يافت و بى نیاز نمود.
(سوره مبارکه ضحی، آيات ۶ تا ۸)
خداوند عزوجل در آیات سوره مبارکه ضحی، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را یگانه ای معرفی می نماید که مثل و مانندی ندارد؛ آن وجود مقدسی که حق معرفتش در میان مردم، شناخته نشده (گمشده) بود، اما خداوند عزوجل مردم را به سوی آن حضرت هدایت نمود و پناه داد.
چنانکه حضرت السلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تبیین حقیقت معنای آيات فوق فرمودند:
«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی قَالَ: (علیه السلام)» فَرْداً لَا مِثْلَ لَکَ فِی الْمَخْلُوقِینَ فَآوَی النَّاسَ إِلَیْکَ
«آیا تو را یتیم نيافت و پناه داد» یعنی آیا خداوند تو را بیهمتایی نیافت که مانند تو در میان جهانیان وجود ندارد، پس مردمان را به دورت جمع نمود؟
📗بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۳۸؛ تفسیر نور الثقلین ج۵ ص۵۹۵.
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت سی و پنجم
✳او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه مي شد.
⭕شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا درس بخواند. براي همين اين کار را مي کرد.
💟داخل راه رو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس مي خواند!
🔲يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني❓ تو حق گردن اين گچ كاري
پايگاه داري
🔘 همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزدگچ کاری كردي.
♦ همه ي تزئينات اينجا كار شماست.خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي.
🔗هادي گفت: من اين درس رو براي خودم مي خوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت المال پرداخت مي كند استفاده کنم.
🔘از طرفي چون مي دانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا مي مانم.
🔴اما بيشترين احتياط او درباره ي غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور دين نيز همين است.
🔶برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه مي شد دقت مي کردند.
🔷در قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به غذاي خودش و اينكه از چه راهي به دست آمده بنگرد.
🔶در تهران وقتي غذايي تهيه مي کرديم مي گفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟
❇وقتي مي گفتيم پخت مادر است خوشحال مي شد، اما غذاهاي ديگر را
خيلي تمايل به خوردنش نداشت.
📚شهید هادی ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_و_پنجم
۳۵
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت سی و ششم
✳مي گويند اگر مي خواهي شيعه ي واقعي آقا ابا عبدالله را بشناسي سه بار در مقابل او نام مقدس حسين را بر زبان جاري كنيد.
💟خواهيد ديد كه محب و شيعه ي واقعي حالتش تغيير كرده و اشك در چشمانش حلقه مي زند.
🔗شدت علاقه و محبت هادي به امام حسين وصف ناشدني بود. او از زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالار شهيدان قدم بر مي داشت.
🔵هادي از بچگي در هيئت ها کمک مي کرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه بر لب داشت، نام ياحسين را تکرار مي کرد.
🔘واقعاً نمي شود ميزان محبت او را توصيف كرد. اين سال هاي آخر وقتي در برنامه هاي هيئت شركت مي كرد، حال و هواي همه تغيير مي كرد.
❇يادم هست چند نفر از كوچكترهاي هيئت مي پرسيدند: چرا وقتي آقاهادي در جلسات هيئت شركت مي كند، حال و هواي مجلس ما تغيير مي كند؟
🔲ما هم مي گفتيم به خاطر اينكه او تازه از كربلا و نجف برگشته.
♦اما واقعيت چيز ديگري بود. محبت آقا ابا عبدالله با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود.
🔆او تا حدودي امام حسین را شناخته بود. براي همين وقتي نام مبارك آقا را در مقابل او مي بردند اختيار از كف مي داد.
🔶وقتي صبح ها براي نماز به مسجد مي آمد. بعد از نماز صبح در گوش هاي از مسجد به سجده مي رفت و در سجده كل زيارت عاشورا را قرائت مي كرد.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_و_ششم
۳۶
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت سی و هفتم
💟هادي هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين هزينه مي كرد.
✳ درباره ي هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزءبانيان هزينه هاي هيئت بود.
🔶زماني که هادي ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا مي رفت.
🔲در مدت حضور در کربلا ازدوستانش جدا مي شد و خلوت عجيبي با مولای خود داشت.
🔗خوب به ياد دارم که هادي از ميان همه ي شهداي كربلا به يك شهيد علاقه ي ويژه داشت.
🔵بعضي وقتها خودش را مثل آن شهيد مي دانست و جمله ي آن شهيد را تكرار مي كرد.
🌀هادي می گفت: من عاشق و غلام آقا ابا عبدالله هستم. چون در روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است.
🌐او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت نداردكه
خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد.
🍀من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه...
⭕در اين آخرين سفر هادي مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود!
🔘هادي مي گفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولای ما امام حسين در روز عاشورا چه حالي داشت.
✴اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي مي رود.
🔷من همه جا را مثل دود مي ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمي توانستم
روي پاي خودم بايستم.
🔲از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگي و امام حسين را مي فهمم.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_و_هفتم
۳۷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت سی و هشتم
✳در حكايات تاريخي بارها خوانده ام كه زندگي در شهر نجف براي طلبه هاي علوم ديني همواره با تحمل مشقات و سختي ها همراه است.
💟برخي ها معتقد بودند كه اگر كسي مي خواهد همنشيني با مولتي متقيان اميرالمؤمنين داشته باشد بايد اين سختيها را تحمل كند.
⭕هادي نيز از اين قاعده مستثنا نبود. وقتي به نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند.
🔗تابستان 1392 و ماه رمضان بود كه به ايران بازگشت. مدتي پيش ما بود و از حال و هواي نجف مي گفت.
✳همان ايام يک شب توي مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم. هادي ماجراي اقامتش را براي ما اينگونه تعريف کرد:
♦من وقتي وارد نجف شدم نه آنچنان پولي داشتم و نه كسي را مي شناختم كمي زندگي براي من سخت بود.
🔵دوست من فقط توانست برنامه ي حضور من را در نجف هماهنگ كند.
🔘روز اول پاي درس برخي اساتيد رفتم. نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بيرون.
✴كمي در خيابان هاي نجف دور زدم. كسي آشنا نبود. برگشتم و حوالي حرم، جايي كه براي مردم فرش پهن شده بود، خوابيدم‼
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_و_هشتم
۳۸
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت سی و نهم
✳...روز بعد كمي نان خريدم و غذاي آن روز من همين نان شد.
🔗 پاي درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم.
💟مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به زبان عربي نداشتم. بايد بيشتر تلاش مي كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم.
🔵چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت مي خوردم و در كلاس هاي
درس حاضر مي شدم.
🔲شب ها را نيز در محوطه ي اطراف حرم مي خوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه هاي نجف روي زمين خوابيدم!
❇سختي ها و مشقات خيلي به من فشار مي آورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذت بخش بود.
✴كم كم پول من براي خريد نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم.
🔴زندگي بيشتر به من فشار آورد. نمي دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولاي متقيان شدم و گفتم:
🔗آقا جان من براي تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگي در كنار شما را داشته باشم.
⭕انشاءالله آن طور كه خودتان مي دانيد
مشكل من نيز برطرف شود.
🔶مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ي اسلامي در نجف بود، ديدم.
🌟ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلي به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد.
🔷شرايط يكباره براي من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ي نجف پذيرفته شدم.
🔳همه ي اينها چيزي نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع)
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_سی_و_نهم
۳۹