فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋هر شب خلوتی داشته باشیم با امام...
التماس دعا🦋
#یاد_امام
🌹به مناسبت دهم آذر سالگرد شهادت آیت الله سید حسن مدرس؛ الگوی ممتاز برای نمایندگان مجلس
👆قابل توجه برخی ازمسئولان محترم کشور
♦️دختر مدرّس گرفتار بیماری حصبه شدید شد. پزشک معالج او به آقا گفت: اجازه بدهید در شمیران محلی تهیه کنیم و فرزند شما را به آن جا منتقل کنیم که معالجات مؤثر افتد.
♦️شهید مدرّس گفت: «همه فرزندان این مملکت فرزندان من هستند.
♦️نمی پسندم که فرزند من به ییلاق منتقل شود و دیگران در محیط گرم تهران و یا جاهای دیگر در شرایط سخت به سر ببرند، مگر این که برای همه آنها چنین شرایطی فراهم شود». شادی روح شهید مدرس صلوات.
🦋🐬🦋🐬
🦋یک نکته اخلاقی
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم؛ و چنانچه بخواهد از طرف شيطان در تو وسوسهای پديد آيد، به خدا پناه ببر كه خداوند شنوا و داناست. (اعراف،200) چرا استعاذههای ما اثر نمیکند؟ بهخاطر اینکه ما موقعیّت را خوب نمیشناسیم و باطناً استعاذه نمیکنیم. استعاذهی ما فقط لفظ است. اگر خدا را شناختیم، نیاز خودمان را شناختیم، دشمن را قوی دیدیم و به خدای صمد پناه بردیم، آن وقت استعاذهی ما حقیقی است.
#اخلاق
#شیخ_جعغر_ناصری
🦋🐬🦋🐬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# خانواده
⭕️ موضوع : خانواده و جایگاه زن
🎙 سخنران : مقام معظم رهبری
💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋هر شب خلوتی داشته باشیم با امام...
التماس دعا🦋
#یاد_امام
#ساره
#قسمت_شصت_و_نهم
ما هیچ کدام از بچه ها بعد از معصومه آنقدر خوب درس نخواندیم.
برادرم احمد ترک تحصیل کرده بود. دو سه سال مردود شده بود.
اصلا درس را دوست نداشت، حتی پدرم برای او معلم خصوصی گرفته بود، اما باز هم با درس کنار نمی آمد.
بالاخره آمد و پیش بابا نشست و گفت: بسه دیگه. چقدر می خوای برام خرج کنی؟ من نمی تونم درس بخونم.
پدر خیلی منطقی قبول کرد و او رفت در کارهای فنی و استادکار ماهری شد و علاوه بر این هیچ وقت جبهه اش ترک نشد.
علی اصغر تازه می خواست برود راهنمایی.
خیلی مواظب درس خواندنش بودم. مشق هایش را پیگیر بودم. امتحاناتش را می پرسیدم.
گاهی هم پسرها را می زدم، اما فرار می کردند.
پسر بودند و پسرها از همان کودکی استقلال و مردانگی شان را تمرین می کنند، می گفتند: اصلا به تو چه ربطی داره، ما نمی خوایم بخونیم، تو درس خودتو بخون.
علی اصغر پسر رئوفی بود. احمد هم خیلی مهربان بود.
برخلاف بسیاری از خانواده ها، این دوتا پسر اصلا دعوا نمی افتادند.
با هم می رفتند مسجد، بسیج، مراسمات و برمی گشتند.
با هم می رفتند بازی و تفریح در همین رودخانه بابل رود که نزدیکِ ما بود؛ تابستان ها هرروز آنجا با هم آب تنی می کردند.
گاهی مادرم هم می رفت و لباس هایمان را آنجا، در آن آب زلال می شست.
یک اعتقادی داشت مادر و می گفت: آب رودخانه لباس ها را تمیزتر می کند.
مادر مدت ها بود که نمی رفت آنجا، چون دیگر بعد از انقلاب آب لوله کشی آمده بود به خانه ها.
پسرها همیشه آنجا بودند و آب تنی می کردند.
مادر عاصی بود از دستشان، چون رودخانه بود و خیلی ها آنجا غرق شده بودند.
بابا اگر می فهمید رفته اند آب تنی، پوست از سرشان می کند.
گاهی فاطمه آنها را لو می داد: مامان داداش اصغر رفته آب تنی!
مادر چادر سر می کرد و می رفت دنبال علی اصغر.
بابا خیلی حساس بود، ولی مادر آنقدر حساسیت نداشت. این ها بچگی های آن خانه بود.
برادرها و خواهرهایم هنوز کوچک بودند و من هنوز فاطمه را روی دوشم می بستم؛ اما پسرها قیافه مردانه گرفته بودند.
#ساره
#قسمت_هفتادم
حالا من در خانه داشتم به این چیزها فکر می کردم؛ به خانه، به مادر، به رفتن معصومه که دیگر در خانه نبود و من هم مثل او قرار است در خانه نباشم.
انگار تنها شدن مادر بیشتر اذیتم می کرد.
من خیلی به بابا وابسته بودم؛ مگر می شود من هرروز بابا را که از در خانه می آید داخل نبینم؟
تا شب به همین ها فکر کردم. به آقای خداداد که قرار بود همسرم باشد.
سفره افطار را که پهن می کردم با خودم فکر می کردم من باید در خانه شوهرم سفره پهن کنم، غذا درست کنم.
زندگی متأهلی را قبل از آنکه شروع شود، پیش خودم تمرین می کردم؛ امّا حواسم بود خیلی بلند فکر نکنم تا بقیه نفهمند، مخصوصا بابا با آن حساسیتش.
تلفن خانه که زنگ خورد، دلم ریخت. می دانستم حمیده زنگ می زند و آنقدرها هم تحمل نمی کند که امروز بگذرد.
مامان گوشی را برداشت و حمیده تقاضای ازدواج از طرف آقای خداداد را گفت، مامان هم گفت: شما اجازه بدهید با شوهرم صحبت کنم، بعد بهتون خبر می دیم.
مامان صحبت های حمیده را به من گفت و من کاملا منکر شدم.
مادر است، مگر می شود متوجه نشود، نفهمد. هیچکس مثل یک مادر چشم های دخترش را نمی تواند بخواند.
حرفی به من نزد، اما لبخندش آنقدر حرف برای گفتن داشت که حیا کنم و خجالت دخترانه ام را به رخش بکشم.
غروب، مادر جریان را به بابا گفت؛ بابا هم گفت: یک سال مانده درس ساره تمام بشه.
دیپلمش رو بگیره، راحت می تونه بره معلم بشه. راحت می تونه دانشگاه قبول بشه. الان وقت شوهر کردنش نیست.
پدرها همیشه دلایلی دارند برای شوهر نکردن دخترهایشان. هیچ کسی نمی تواند منکر شود.
من و حمیده و عفت دیگر مثل قبل مدام درگیر تماس تلفنی و رفتن به خانه هم نبودیم.
یکی دو بار حمیده تماس گرفت و من حرفی برای گفتن نداشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواص بی نظیر سیاهدانه ....🌹🌹🌹💕💕💕🌷🌷🌷🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴باز نشر /آیت الله فاطمی نیا :
امروز
تضعیف رهبری
بالاترین گناه
و از شرب خمر
حرام تر است
خدا ان شاء الله
به ما توفیق بدهد
یار رهبرمان باشیم
و قدر این آقا را بدانیم.
*کار خیر*
*✍ آیت الله بهجت (ره) : کار خیر خود را دست کم نگیرید ، در هر کار خیری خود را به قدر نخود هم شده شریک کنید ، شاید همان کار خیر بی ریا قبول و باعث نجاتتون شد . ضمن اینکه انجام کار خیر توفیق آور است . (توفیق زیارت ، رفیق خوب ، همسر و فرزند خوب و..)*
*انجام کارخیر اول ، کار خیر دوم را براتون ارمغان میاره ، و این خیر دائمی باعث سعادتمندی و نجات انسان میشه.. در حدیث داریم فرزند صالح میخواهی زیاد صدقه بده.. صدقه دادن زمینه نسل صالح است.. صدقه تا هزار سال و تا ۷ نسل روی انسان اثر میگذارد .*
*📚 فضائل الصدقه*
🌸 امام صادق(عليه السلام) فرمودند :
🔸از گرفتارى دیگری اظهار شادى مكن كه خداوند به او رحم مى كند
و آن گرفتارى را به تو مى رساند.
هر كس از گرفتارى و مصيبتى كه به دیگری رسيده است شاد شود ،
از دنيا نرود تا خود گرفتار آن شود.
📚 الكافي ، ج۲ ، ص۳۵۹