4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچهعلینقیالانکیست ؟
بسیار جالبه و خواندنی !!!
علینقی، کاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۳ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود ۱۳ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ...👌🌹
با آرزوی سلامتی فرزند بزرگوارش،مفسر بزرگ قرآن حاج آقا قرائتی🌸🍏🌸
#عالم_طراز
#مطلع_باشیم
@banovan_urmia
12.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۰۰ ثانیه با یکی از بزرگترین مراجع تقلید تاریخ تشیع
#مطلع_باشیم
#عالم_طراز
#امور_بانوان
@banovan_urmia
جریان کشف حجاب یکزن جلوی آیتالله بیدآبادی
روزی جمعی از اشرار اصفهان عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) را میبینند و از ایشان تقاضا میکنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند.
ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند. سرانجام به خانهای میرسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان میگوید: بهبه! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا میشوند و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و میگویند: چارهای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق میشود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد! جماعت اوباش نیز حلقهوار دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان میفرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج میشود، آن جماعت به سجده میافتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری مینماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرّف شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.
📙حکایات عاشقان خدا،حاجی زاده، ج۱
#الی_الله
#عالم_طراز
#امور_بانوان
@banovan_urmia
برای شادی روح ایشون و شهداء اسلام؛ صلوات و سوره فاتحه قرائت کنیم.
#عالم_طراز
#امور_بانوان
@banovan_urmia
تو جاده بودم،رفتم تو خدمات رفاهی که نماز بخونم،دم درب نمازخانه دیدم یه آخوند:) ایستاده کنار ماشینش، سلام کردم و رفتم برا نماز؛ وقتی برگشتم دیدم هنوز اونجاست!بهش گفتم اگه مشکلی هست و کمکی ازما بر میاد درخدمتم
اشاره کرد به زیر ماشین گفت این مخلوق خدا از خواب بیدار بشه حرکت میکنم...
🗣مصطفی رحیمی
#عالم_طراز
#امور_بانوان
@banovan_urmia
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#نماهنگ| لحظاتی از حضور حضرت آیتالله خامنهای در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی در سال ۱۴۰۱
🔹۱۵ شوال سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام)
#امام_خامنه_ای
#مناسبتی
#عالم_طراز
@banovan_urmia
چقدر از شهابالدین خاطره داشت. خاطرات پیش چشمش صف کشیدند. اشک میریخت و تعریف میکرد... چقدر مردمدار بود! چقدر به فکر مردم و همسایهها بود! لقمهای که میدانست همسایهاش ندارد از گلویش پایین نمیرفت... همین چند ماه پیش، اوایل بهار، میوه خریده بودم و در ظرفی برای آقا بردم. گفتم: «آقا، بفرمایید نوبرانه.» آقا نگاهی به ظرف انداخت و گفت: «چه زود فصل میوه رسید!» گفتم: «چون نوبر است، یک مقدار گرانتر خریدهام.» آقا بشقاب را به دستم داد و گفت: «برو پس بده. تا وقتی همهٔ مردم نتوانند بخرند، برای خانهٔ من هم نوبرانه نخر.»
📚 از کتاب «شهاب دین» برشهایی از زندگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی ص ۶۳
#عالم_طراز
#ساده_زیستی
#الی_الله
@banovan_urmia
لطیفه بسیار جالب و واقعی از زندگی شهید مصطفی چمران
دو ماه از ازدواج غاده (همسر لبنانی شهید چمران) و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است...
مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»
غاده با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی.» دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!»
آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی صدر هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید»
#عالم_طراز
#امور_بانوان
@banovan_urmia
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون سه بوسهی آقای حائری چی میشه؟
🔹 ماجرای جالب سفر استانی رهبر انقلاب به شیراز از زبان مرحوم حائری شیرازی
#امام_خامنه_ای
#عالم_طراز
@banovan_urmia
چقدر از شهابالدین خاطره داشت. خاطرات پیش چشمش صف کشیدند. اشک میریخت و تعریف میکرد... چقدر مردمدار بود! چقدر به فکر مردم و همسایهها بود! لقمهای که میدانست همسایهاش ندارد از گلویش پایین نمیرفت... همین چند ماه پیش، اوایل بهار، میوه خریده بودم و در ظرفی برای آقا بردم. گفتم: «آقا، بفرمایید نوبرانه.» آقا نگاهی به ظرف انداخت و گفت: «چه زود فصل میوه رسید!» گفتم: «چون نوبر است، یک مقدار گرانتر خریدهام.» آقا بشقاب را به دستم داد و گفت: «برو پس بده. تا وقتی همهٔ مردم نتوانند بخرند، برای خانهٔ من هم نوبرانه نخر.»
📚 از کتاب «شهاب دین» برشهایی از زندگانی آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی ص ۶۳
#عالم_طراز
#ساده_زیستی
#الی_الله
@banovan_urmia
میرزا کوچک خان
۱۱ آذر ؛ شهادت میرزا کوچک خان
❓چرا میرزا کوچک خان مورد دشمنی مشترک انگلیس، روس و رضاخان بود و با آنها سازش نکرد؟
🔻پایبندی میرزاکوچک خان به هویت ملی و دینی ایرانیان و تأکید بر جمهوریت و استقلال ایران علت دشمنی استعمار و استبداد آن روز با او بود؛ «میرزا كوچك، مرد تنهایی بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا- یعنی روس ها و انگلیسیها- یك نه ی بزرگ گفت...هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاق های روس جنگید، هم با لشكر رضاخانی مبارزه كرد... این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت كرد؛ مُرد، اما یك مشعل شد... دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند.»
حضرت آیت الله خامنه ای
۱۳۸۰/۰۲/۱۲
#عالم_طراز
#امام_خامنه_ای
@banovan_urmia