«جدیت در کار»
✳️امام خامنهای:
ما از جوانان عزیزمان -چه دختران و چه پسران- توقّع داریم که در مورد مسائل اساسى کشور، جدّى باشند و جدّى برخورد کنند. پیشنهاد میکنم روى این مسألهى «جدّى بودن» فکر کنید، بعد خواهید دید خیلى از کارهایى که در گوشه و کنار انجام میگیرد، ناشى از جدّى نبودن است.
در دعاى کمیل میخوانیم: «قوّ على خدمتک جوارحى و اشدد على العزیمة جوانحى و هب لى الجدّ فى خشیتک». خیال نکنید این دعاها فقط تضرّع و انابه است. البته تضرّع و انابه خیلى ارزش دارد؛ اما در لابه لاى این حالت تضرّع و انابه، معرفتهاى لازم براى زندگى گنجانده شده است. این دعاها چشمهى معارف اسلامى است.
💪 «قوّ على خدمتک جوارحى»؛ مرا بر انجام این خدماتى که بر عهدهام است، از لحاظ جسمانى توانا کن. «و اشدد على العزیمة جوانحى»؛ اراده و عزم مرا مستحکم کن. «و هب لى الجدّ فى خشیتک»؛ به من حالتِ جد بده؛ سرسرى نگرفتن؛ بازیچه نینگاشتن.
🗓 ۱۳۸۲/۸/۱۵
#امور_بانوان
#امام_خامنه_ای
#کار_تشکیلاتی
@banovan_urmia
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی یک نفر در کار تشکیلاتی وظیفه اش را خوب انجام نمی دهد.
#کار_تشکیلاتی
#امور_بانوان
#ببینیم
@banovan_urmia
💫 گسترش کار فرهنگی
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است.
کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند.🦾
بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.
۹۳/۱/۱
#امام_خامنه_ای
#کار_تشکیلاتی
#فعالیت_فرهنگی
#امور_بانوان
@banovan_urmia
🌼 سارا چادر گلگلی را که مادرجون برایش دوخته بود، سرش کرد.
به تقلید از من، کودکانه رو گرفت و خندید.
آب شدن قند توی دلش را با عجله برای رفتن، نشان میداد.
سراپا ذوق بود و هیجان.
تا آماده شویم و برسیم، شعرش را چندبار تکرار کرد تا یک وقت جلوی جمعیت یادش نرود.
از خانهی آقاجان تا خانهی مامان خدیجه دو کوچه بیشتر فاصله نبود.
🌱 از بچگی به بهانهی هر مناسبتی، به هوای خوراکیهای خوشمزه راهی حسینیهاش میشدیم...
🍵 حالا بچههایمان هم انگار بوی شلهزردهای نذری مستشان کرده باشد، وقت هر عید و شهادتی راست بینیشان را میگیرند و سرازیر خانهاش میشوند. این شعر خواندنها و تشویق شدنها هم ارثیهای است.
🍂 مامانخدیجه دیگر نیست ولی برکاتش هنوز هست و به بچههایمان میرسد...
مامان خدیجه همان پیرزن شیرین و دوست داشتنی بود که برای تمام محله مادری کرد.
تکیه کلامی داشت که به هرکس میرسید میگفت: «مامان منو حلال کنیا من دیگه رفتنیام»
📆 آن روزها که شوهر مامانخدیجه و آقاجان، آمدند اینجاها خانه خریدند، بیقولهای بیش نبود. بالاخره مزد دست پیژامهدوزیهای آن روزهای مامانخدیجه به خانههای مرکز شهری قد نمیداد.
حالا که چهلواندی سال گذشته اما وضع فرق میکند.
منطقهای خوش آب و هوا با کوچههایی پهن و درختکاریهای گسترده در وسط بلوار، بالاشهری شده است برای خودش.
حاجرئوف که به رحمت خدا رفت، مامانخدیجه هم یکییکی بچههایش را به عرصه رساند و رفتند؛ تنها بود و میتوانست با پول فروش خانه، دو سه تایی آپارتمان بخرد و راحت زندگی کند.
✨ اما از خدیجه بودن، بجز نام و نشان، راه و رسم را هم آموخته بود.
💫 خانهاش طی این سالها پایگاه مذهبی خوبی شده بود.
سی روز ماه رمضان را جلسه قرآن میگرفت.
محرمها هم خودش یا همسایهها صبح و عصر و شب روضه میگرفتند.
چند سالی که گذشت، خانهای به آن وسعت و عظمت را وقف کرد.
خیلیها خُرده گرفتند که: «بگذار برسد به بچههایت... حالا این یک خانهی تو چه دردی از اسلام دوا میکند؟» اما مامانخدیجه اهل کارهای دم دستی نبود. به کم قانع نمیشد، ارزش وقف چنین مکانی در چنین محلهای که اهالیاش کمتر سر و شکل مذهبی دارند، قابل قیاس با انفاقهای معمول نبود.
همیشه میگفت:«بچههام قدر خودشون دارن...نیازشون به وقف این خونه بیشتره تا خود مِلکش»
💰 ثروت مامانخدیجه فقط همین خانه نبود، بهتر از آن، همهی آدمهایی بودند که به واسطهی این جلسات و رفتوآمدها، حب اهلبیت(سلاماللهعلیها) در دلشان ماندگار شده بود.
گاه و بیگاه که چراغ خانه را روشن میکرد، میان شلوغی زرق و برقهای دنیا، گرد غفلت را از سر و کول محله میزدود.
🤲 شکر خدا تاریخ ما مامان خدیجههای زیادی دارد.
زنان ما بلدند، هر طور هست اسمشان را در طومار بلندبالای خادمین اسلام ثبت کنند.
🌟 یکی در فقر با قناعت، آن یکی در ثروت با سخاوت.
یکی با بخشیدن مال، آن یکی با تقدیم فرزند.
در این مسابقهی نذر خیرات، مهم نیست چه میدهی، مهم این است که وقتِ دادن، دست و دلت نلرزد...
مهم این است که بخشیدن را مشق کرده باشی در دامان مادر، زیر سایهی پدر...
عطیه شریف
#خدای_خانه
#امور_بانوان
#کار_خالصانه
#کار_تشکیلاتی
@banovan_urmia
نوشتهای از مخاطبین کانال:
امروز خبری فضای سیاسی جامعه ارومیه را بهم ریخت. دوستان و افراد دغدغه مند باهمدیگر صحبت میکردند و همه از هم میپرسیدند چه کار کنیم؟
گروهی با استانداری تماس گرفتند و گروهی با شهرداری و هرجایی که میشد کسی را پیدا کرد که مانع این اتفاق شود!
ماهم با دفتر نماینده ولی فقیه تماس گرفتیم...
مسئولی که فضا را برایمان تشریح کرد؛[....] بر صحت دغدغههایمان صحه گذاشت!
اما بعد از این تماس هم آرام نشدیم چون هنوز نمیدانستم چه کار باید بکنیم؟
اینجا بود که حرفهای خانم مسئول اموربانوان که بارها مارا به «کار تشکیلاتی» دعوت کرده بود؛ در ذهنم تکرار شد؟
به راستی چرا من و دوستانم بلد نیستیم که برای اهداف دینی و انقلابی خود؛ تشکل بسازیم؟
چرا ما زنان که نیمی از نیروی جامعه را تشکیل میدهیم و سرشار از دغدغه ایم باهمدیگر جمع نمیشوم تا آجر به آجر سدی باشیم که جلوی سیل فتنهها را بگیریم؟
با دوستانم صحبت کردم؛ اتفاقی که در چند روز آتی خواهد افتاد اهمیتی ندارد؛ آنچه واقعا مهم است این است که من و دوستانم اینبار «میخواهیم تشکیلاتی عمل کنیم!»
از همهی مخاطبین این کانال هم میخواهم که از فرصت پیش آمده در دفتر استفاده کنند و با مطالعه و دغدغهمندی؛ فرهنگ ارومیه را تعالی بخشند.
✍️ ز. غ
#یادداشت_ارسالی
#امور_بانوان
#کار_تشکیلاتی
@banovan_urmia