#زنان_عالمه
ام سلمه کاشانی
فاطمه کاشانی مکنی و مشهور به ام سلمه، از زنان عالم، فاضل، محدث، ادیب و شاعر عصر خود بوده است.
وی دختر شیخ محمد علم الهدی و نوه ملا محسن فیض کاشانی بود. این بانو مقدمات علوم اسلامی را از خواهرانش و فقه و اصول را از عموهای خود، ابو حامد محمد مشهور به نور الهدی و معین الدین احمد فرا گرفت و به تکمیل علوم نزد پدرش پرداخت.
فاطمه از پدر و دو عمویش اجازه روایت داشت و از آنان روایت می کرد. همسر وی زین الدین علی از بستگان او بوده است. وی در شهر کاشان رخت از جهان بربست.
#ام_سلمه
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
#زنان_رزمنده
رقیه تدین
رقیه تدین،اهل بهبهان در سال ۵۹ دانشجوی پزشکی بود
مطابق مد لباس میپوشید و مجلههای مد را دنبال میکرد، البته اهل مطالعه بود و شریعتی زیاد میخواند.
جنگ ناخواسته شروع شد؛ موشک زمان آمدنش را با کس نگفته است، اما وظیفه ما دفاع بود و بس.»
مهر ۵۹ که میشود مادر رقیه دلشوره اسارت دخترها به جانش میافتد و تصمیم میگیرد از شهر بیرون بزند، اما رقیه تصمیم به ماندن گرفته بود: «طبیعی بود که مادرها دلشوره فرزندانشان را داشته باشند.
مادرم دست خواهرهایم را گرفت تا ببردشان، اما من نرفتم و ماندم. خدا رحمت کند مادرم را تا آخر عمرش یکبار هم نگفت چرا آن روز ماندی با اینکه بارها منتظر بودم این را بگوید، اما من را در حسرت این جمله گذاشت.
این برایم خیلی ارزش داشت.» رقیه بعد از انقلاب مثل خیلی از همکلاسیها و دوستانش آموزش دیده و با اسلحه و کلت و سنگر آشنا بود، اما باور نمیکرد به این زودیها مجبور باشد آنها را عملی کند.
«در خانه یکی از دوستانم میماندیم و وسایل جنگ شهری را آماده میکردیم، تا اگر دشمن وارد خرمشهر شد، به جانش بیفتیم. در آن زمان تفکر غالب این بود که در دفاع از سرزمین تفاوتی میان زنان و مردان نیست و جالب اینکه مردها هم نمیگفتند چرا شما ماندهاید؟!
ما آدمهای خیلی معمولیای بودیم، ولی دفاع از سرزمین چیز دیگری بود.» رقیه بر اثر خمپارهای مجروح میشود و حالا جزو زنان جانباز است. زنی که بعدها در کنار پزشکی ورزش را دنبال و زنان بسیاری را وارد ورزش کرد.
#رقیه_تدین
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
امام سجاد علیه السلام
إنَّ عَمَّتی زَینَبَ مَعَ تِلکَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها فی طَرِیقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَکَتْ [تَهَجُّدَها]لِلَیلَةٍ.
عمّه ام زینب، با وجود همه مصیبتها و رنج هایى که در مسیرمان به سوى شام به او روى آورد، حتّى یک شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت.
بحار الأنوار، ج ۳۵، ص ۴۴۱
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
کتاب همه خبرها اینجاست اثر نجمه جوادی
📙معرفی کتاب👇
با یک پزشک جراح و الگوی بانوان ایرانی آشنا شویم. کتاب همه خبرها اینجاست به قلم نجمه جوادی و در ۱۸۲ صفحه پیرامون ماجرای زندگی خانم ناصحی اولین پزشک جراح ایرانی میباشد. شهیده پروین ناصحی رکورددار جراحی مجروحین در بیمارستانهای قم در زمان جنگ تحمیلی، با وجود مسائل و مشکلات برای رسیدن به خواسته و هدف خود می ایستد.
به او عنوان و لقب پنجه طلا داده شده بود. پروین خانم هیچگاه حرف از شهادت نمیزند و ادعایی ندارد، اما به گونهای زندگی میکند که به جایگاه شهادت رسیده و مدال شهادت را هم از آن خود میکند. زندگی این بانوی شهیده الگویی است برای دختران و زنان سرزمین کهن ایران.
#معرفی_کتاب
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
#زنان_نمونه
فضیلت های آسیه
⭕️همین عزت و سربلندی برای آسیه همسر فرعون بسی است که او یکی از بهترین زنان عالم و کسی است که خداوند از او در قرآن نامبرده است.
⭕️ آسیه با آنکه در قصر فرعون زندگی می کرد، فرمان خداوند را اطاعت نمود و هرگز از فرعون نترسید و از قوم خود نیز، خواست که به خدا ایمان آورند. او به خدا ایمان آورد و از خدا خواست تا برای او خانه ای در بهشت بنا نهد و او را از دست فرعون و مردم را از دست ظالمان نجات دهد و خداوند نیز، دعای او را اجابت کرد.
⭕️پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «بهترین زنان اهل بهشت خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه: هستند». پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حدیث دیگری می فرماید:
⭕️کمال به آسیه و مریم منحصر می شود، چرا که آنها در زمانه خود کفالت پیامبران خدا را بر عهده گرفتند. آسیه کفالت موسی کلیم و مریم کفالت پسرش عیسی مسیح».
#آسیه
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
1_3160506986_۲۷۱.mp3
1.31M
🔴 مهمترین خواسته امام زمان عجل الله از زنان و دختران چیست ؟
🎙 #ابراهیم_افشاری
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
🔴 جلوگیری #امیرالمؤمنين ( سلام الله علیه) از فروختن #حضرت_شهربانو مادر امام سجاد( سلام الله علیهما ) به عنوان برده توسط #عمر_ابن_خطاب
📌ابوجعفر محمد بن جریر بن رُستم طبری - نه طبریِ تاریخ نگار - گفت:
وقتی اسیران ایران وارد مدینه شدند، عمر تصمیم داشت زنان را بفروشد و مردان را به عنوان برده بگیرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است: برجستگان و محترمانِ هر قوم را محترم بدارید! عمر گفت: این مطلب را شنیدهام که میفرمود: هرگاه فردِ باشخصیت و محترم قومی نزد شما آمد، او را احترام کنید اگرچه مخالف شما باشد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اینها قومی هستند که تسلیم شمایند و به اسلام علاقه دارند، و من از نژاد اینها فرزندانی خواهم داشت!
من خدا و شما را گواه میگیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم. بنی هاشم همه گفتند: ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم. باز فرمود: خدایا شاهد باش، من حقی را که اینها به من بخشیدند در راه تو آزاد کردم. مهاجران و انصار گفتند: ای برادر رسول خدا، ما هم حق خود را به تو بخشیدیم. فرمود: خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من از آنها پذیرفتم و تو را شاهد میگیرم که در راه خودت آزادشان کردم.
عمر گفت: چرا تصمیم مرا در مورد عجمها نقض کردی و چه چیز تو را به این کار واداشت؟ امیرمؤمنان فرمایش پیغمبر درباره احترام افراد با شخصیت را به یادش آورد. عمر گفت: ای ابوالحسن، من سهم خود و سهم اشخاصی را که نبخشیده اند، به تو و خدا میبخشم.
علی علیه السلام فرمودند: خدایا تو شاهد گفتههای ایشان باش و شاهد باش که من اینها را آزاد ساختم. گروهی از قریش تمایل داشتند با آن بانوان ازدواج کنند.
امیرمؤمنان فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، باید اختیار را به خودشان داد، و هر انتخابی که داشتند، باید عمل شود. گروهی به شهربانو دختر یزدگرد اشاره نموده و اختیار انتخاب را به او دادند و از پشت پرده خواستگاری کردند، و در حضور جمع به او گفتند: از میان کسانی که از تو خواستگاری کرده اند، کدام را انتخاب میکنی؟ آیا علاقه به داشتنِ شوهر داری؟ او سکوت کرد. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: به شوهر علاقه دارد و حالا باید منتظر بود تا چه کسی را انتخاب کند. عمر گفت: از کجا فهمیدی که تصمیم به ازدواج دارد؟ فرمود: هرگاه بانوی محترمی از یک طائفه بدون سرپرست بود و نزد پیامبر میآمد، وقتی از او خواستگاری میشد، دستور میداد به او بگویند: آیا به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت میکشید و سکوت میکرد، همین سکوتش را دلیل اجازه اش قرار میداد و دستور ازدواجش را صادر میکرد؛ و اگر میگفت نه، او را مجبور به پذیرش نمی کرد. خواستگاران را به شهربانو نشان دادند، او با دست به حسین بن علی علیه السلام اشاره کرد. باز از او تقاضای انتخاب کردند، این مرتبه نیز به حسین بن علی اشاره کرده، با زبان خودش گفت: اگر اختیار با من است، همین شخص! امیرمؤمنان را ولیّ خود قرار داد، و حُذَیفه خطبه عقد را خواند. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: اسمت چیست؟
گفت: شاه زنان دختر کسری. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: نه، شاه زنان نیست مگر دختر محمد صلی الله علیه و آله و او سیدة النساء است و تو شهربانویه و خواهرت مروارید است؟ گفت: آری!
📚بحارالانوار،ج۱۰۱،ص۱۹۹📚
#شهربانومادرامام_سجادعلیه_السلام
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti
#زنان_شاعرعصرپیامبر
#ام_کلثوم_خواهرعمروبن_عبدود
یکی از زنان شاعر عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ام کلثوم خواهر حق طلب عمروبن عبدود بود که برادرش در جنگ خندق، به دست توانای امیر مؤمنان علی (علیه السلام) کشته شد. وقتی خبر مرگ برادر به خواهرش رسید، از قاتل وی سؤال کرد. وقتی فهمید که علی (علیه السلام) قاتل برادرش است، گفت: این افتخار برای برادر و همه خانواده اش بس که به دست مردی بزرگوار و عالی مقام کشته شده است. وی زنی شاعر و اهل ادب بود و اشعار زیادی در مرگ برادر سرود. در این اشعار به تجلیل از شخصیت علی (علیه السلام) به عنوان قاتل برادر هم مبادرت شده است. ترجمه یکی از اشعار او این است: «اگر کسی غیر از علی قاتل عمرو بود بر مرگش همیشه گریه می کردم».
ولی قاتل او کسی است که از هر عیبی منزه است و پدر او بزرگ و سرور شهر خوانده می شد.
او از نوادگان هاشم است و مسند عظمت او در آسمان جای دارد.
مردمی که این عظمت را نمی توانند تحمل کنند از حسد بمیرند! این ها خانواده ای هستند که خداوند بزرگ تمام فضایل دین و دنیوی را به آن ها بخشیده است...»
هنگامی که این اشعار برای پیامبر خوانده شد، پیامبر فهمید که وی زنی است خردمند و متمایل به اسلام. پیامبر، وی را به اسلام دعوت کرد، ام کلثوم پذیرفت و بقیه عمر را به دینداری گذراند.
#بانوان_بهشتی
🧕@banovanebeheshti