eitaa logo
بانوان زینبی🇮🇷
260 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
806 ویدیو
53 فایل
بانوان زینبی مسجد و حسینیه سیدالشهداء علیه السلام آدرس: ١)یزد، امامشهر، بلوار۵٢متری حضرت ولیعصر(عج)، کوچه۴ ٢)یزد، بلوار١٧شهریور، کوچه٢٢سیدالشهداء ادمین @Abedzade313 @BanovaneZeinabi #اَللّهُــمَّ_عَجـِّل_لِوَلیِّـــکَ_الفَــــرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رفاقت با شهدا
: شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل ازرفتن پیش مهمانها اول برویم خانه خودمان و راباهم بخوانیم یک دونفره ☺️💖 واین هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان میزدند که چرا نمی آیید مهمانها منتظرند📞📞 من هم گفتم قبول فقط آنها باشما😉😉 ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت میگذارم روی صدا تامتوجه نشویم 😄 بعد باهم به پرازمهرو رفتیم وبعد ازنماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب خواندیم وبنای زندگیمان را با بنا کردیم وبه عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم ومن شب بیشتر به اخلاص ومعنویت# همسرم پی بردم☺️☺️ وخواندن عاشورا کارهمیشگی بود وشام باتمام وجودشان وسفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن عاشورا رافراموش نکن که من هرچه دارم از همین است حتی از هم که تماس میگرفتند مرتب این موضوع رایادآوری میکردند 💎خاطره ای از همسر شهید حرم 💎 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🍃خیال می‌کنند هر چه بیشتر بنویسی، راحت تر کلمات را بر زبان جاری می‌کند اما گویا در این وادی، همه چیز برعکسِ همیشه است. 🍃اینجا، در دیار حبیبانِ بی شمارِ ، هر چه بیشتر بدانی، کلمات کمتری را میهمان کاغذ می‌کنی؛ اصلا آنقدر در این راه متحیر می‌شوی و شگفت زده، که خیال می‌کنی جوهر کافی برای وصف هایشان در جهان نیست. 🍃تازه! اگر مخاطبت شهید حجت الله اصغری شیبانی باشد که دیگر مات می‌مانی و تنها خیره به کاغذ سفید مقابلت می‌شوی. تصور کن باید تمامِ آن سال زندگی را، را و همه ی قهرمانی هایش را خلاصه کنی در یک متن چند بندی. 🍃باید بنویسی و بگویی که او مرید بود؛ در هیئات پایه ثابت دلدادگی و در شیطنت ها روی کودکانه اش را نمایان می‌کرد. حجت البته نه! بهتر است بگویم ؛ با این نام وارد فضای مجازی شده بود تا هم شود و هم با این نامِ گمنام بماند. دیگر پس از این همه مدت، ورد زبانمان شده که زهرای مرضیه (س) گمنام می‌خرد. 🍃طاهای داستان! رسم دلبری را از بر بود، گویا شب های روضه قدم به قدم با شرمندگی آقا ابالفضل همراه میشد و تا می‌رفت؛ او هم در درون شرمنده بود. شرمنده دیوار های که محل تیر و ترکش ها شده بودند، شرمنده امام زمان (عج) که نتوانسته بود برای عمه شان شود. 🍃اما قصه قرار بود جورِ دیگری به پایان برسد، صدای حجت یا همان طاهای جهادگر به گوش حسین (ع) رسید و روحِ او بود که روز با جسمی بی دست به ملاقات خانواده ی آسمانی‌اش رفت. ✍️نویسنده : @Modafeaneharaam