13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 حجاب من به شما چه مربوطه؟ دوست دارم گناه کنم به شما چه؟ برای مردی آرایش کن که با تو پیمان عشق بسته و وفاداره
🔻 خداوند شهوت داده تا نسل بشر ادامه پیدا کنه نه که بیجا مصرفش کنی. تو امروز خانوادهها رو متلاشی می کنی، فرداهم شوهر خودت به خودت خیانت می کنه
#دکتررحیمازغدی
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
🌻 برای رهایی از غم و اندوه از ذکر «لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ» بهره ببرید. اگر کسی درک درستی از این ذکر داشته باشد، در اوج بدبختی، ناراحتی و فقر هم باشد، به همه چیز می رسد و اضطراب، دغدغه و مشکلاتش برطرف می شود.
هیچ نیرو و قدرتی غیر از خداوند نیست. 🌿
#استادمحمدشجاعی
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
#قبله_ی_من
#قسمت۲۵
آذر دستش راتکان میدهد
منظورم اینکه به یحیی میخورد! پسره نیم ساعت حرف زد الان میگه نمیخواد!
بابات میگه چرا! میگه نمیخوام! لام تا کام حرف نمیزنه! نمی دونم چش شده!
خداعاقبتمو باهاش ختم به خیر کنه!
یلدا باناراحتی می پرسد:
اونا چی؟ پسندیده بودن؟
ابروهای نازک و کشیده آذر بالا می رود
آره! چه جورم! مادر دختره یحیی رو میدیدا چشاش برق میزد بخدا! دختر داشت
میخورد پسرمو!
خنده ام میگیرد! نفس بگیر! چقدر با آب و تاب!
پدرش خیلی خوشش اومده بود! غیرمستقیم برای جلسه ی بعد زمان مشخص
کردن!
یحیی که پاشد دختره سرتاپاشو نگاه کرد. والا منم بدم نمیومد عروسم اون
باشه! بابات میگه کارداری. درستم رفتی آلمان خوندی تموم شد. بیست و پنجو
رد کردی. میخوای بمیریم حسرت عروسیت بمونه به دلمون.
یلدا- خب اون چی گفت؟
هیچی! میگه دختره به دردمن نمیخوره!
یلدا شانه بالا میندازد. نمیخواهم بعدها فوضول صدایم کنند اما بی اراده می گویم:
-خب خوشش نیومده. نمیشه به زور زنش شه که...شاید. به دل پسرعمو
نمیشینه.
آذر نگاه اندر عاقل سفیهی به من می کند و زیرلب میگوید:
چه بدونم شاید.
درباز میشود عمو پکر و بالب و لوچه آویزان و پشت سرش یحیی داخل می
آیند... یکبار دیگر نگاهش می کنم. چقدر بزرگ شده.
سرانگشتانم را روی عکس
ها میکشم و نفسم راپرصدا بیرون می دهم. یلدا یکی یکی تاریخشان را میگوید.
بعضی هاشان خیلی قدیمی اند. زرد و محو شده اند. یک دیواراتاقش را آلبوم
خانوادگی کرده. دریکی ازعکسها میخندد و دردیگری اخم کرده. تولدش که کیک
روی لباسش ریخته. جشن فارغ التحصیلی اش. سفرمشهد و کربلا. عروسی یسنا و
یکتا و... و... من! باذوق سرانگشت سبابه ام را روی صورت گردو سفیدم در کادر تصویر فشار میدهم:
-این منم!
آره!
یک پیراهن کوتاه آبی به تن دارم. موهایم را خرگوشی بسته اند. به زور پنج
سالم می شود. به لنز دوربین میخندم. ازته دل. پشت سرم یحیـی ایستاده.
یازده، دوازده ساله است. دستهایش راروی شانه های ظریفم گذاشته و نیشش
راباز کرده. میخندم. بلند می گویم:
-یادش بخیرها!
یلدا سری تکان میدهد
آره، زود بزرگ شدیم.
یادم آمد که چقدر از یحیـی متنفر بودم. یکبار لاکم را ازپنجره درخیابان
پرت کرد. صدای خرد شدن شیشه اش اشکم را دراورد. می گفت:
دختر نباید لاک قرمز بزنه بره بیرون. بزرگ شدی!
با مشت به کمرش کوبیدم و فحشش دادم. تازه یاد گرفته بودم. کصافط را غلیظ
می گفتم. لبم را میگزم و دردل میخندم. روی زمین یسنا نشسته و پایش رادراز
کرده. هم سن و سال یحیـی است. یکدفعه میپرسم:
-یادم رفته دقیق چندسالتونه باورت میشه؟
یسنا بیست و هشت، یحیـی بیست و شیش، من بیست و سه، یسنا بیست و یک
-پشت هم! چقدرسخت بوده برای آذرجون.
مامان میگه من قراربوده پسر شم. لک لکا خنگ بودن اشتباهی آوردنم.
پشت بندش میخندد. من اما نمیخندم. زل میزنم به عکس سیاه و سفیدی که گوشه
دیواراست. یحیی روی پله های پارک نشسته و میخندد. چقدر مشکی به او می
آید. یلدا متوجه نگاهم می شود و می پراند:
آلمانه! ازین عکس بدش میاد. ولی من خیلی دوسش دارم
-چرا بدش میاد؟
نمی دونم! ولی عصبی میشه اینو می بینه.
لبم راکج می کنم و به خنده اش چشم میدوزم. حس می کنم هنوز هم از او
متنفرم! مثل بچگی.
آدامسم را باد می کنم و میترکانم. زن عمو زیرچشمی شش
دانگ حواسش به ریزحرکات من است. یلدا کیکی راکه پخته برش های مثلثی کوچک میزند و میگوید:
امیدوارم دوس داشته باشی عزیزم!
لبخند میزنم و تشکر می کنم. بوی دارچین و هل خانه را پرکرده. آذر سینی
چای به دست سمت ما می آید و بلند میگوید:
-یحیی؟! مادر بیا چای! آقاجواد؟! رفتید دست و روتون رو بشوریدا! چقد طول
میدید!
عمو درحالیکه دستی به ریش خیسش می کشد ازدستشویی بیرون می آید و
باملایمت
جواب میدهد:
اومدم خانوم! چقد کم صبرشدی! اثرات پیریه ها!
وپشت بند حرفش میخندد. آذر اخم می کند و بادلخوری میگوید:
-دست شما درد نکنه! خوبه همین یه ماه پیش زهرا خانوم گفت جوون موندم!
و بعد دستی به موهای رنگ کرده اش میکشد. گویی میخواهد از حرفش مطمئن
شود!
عمو میخندد و میگوید:
-می دونم! شوخی کردم. شمام به دل نگیر خانوم!
یحیی دراتاقش راباز می کند و سربه زیر به ما ملحق میشود. یک گرم کن سفید
و تی شرت کرم تن کرده. روی مبل تک نفره می نشیند و ازسینی یک فنجان چای
برمیدارد و میان دستانش نگه میدارد. سرش هنوز هم پایین است! معلوم شد که
لنگه ی عمو است! بی توجه تکه ای ازکیکم را داخل دهانم میگذارم و بی هوا
می پرسم:
-این اطراف کلاس زبان هست؟!
آذر چایش رامزه مزه می کند و میپرسد:
برای چی می پرسی دختر؟
بابا بهم یه مقدار پول دادن که علاوه بردانشگاه من مشغول یه کلاس دیگه هم
بشم! حیفه خودمم خیلی علاقه دارم
یلدا- خیلیی خوبه! چه زبانی حالا؟!
فرانسه!
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#بانوانلنگرود
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
@banovanlangarud
⭕️دعای سلامتی اقا صاحب الزمان عج
✨﴾﷽﴿✨
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نذر_گل_نرجس_صلوات
#التماس_دعای_فرج 🤲
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
🍃🌹🍃
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#امام_حسین علیه السلام
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
براےلبخندامامزمان!
براےرضایتخدا؛
براےشفاعتحضرتزهرا!
فقطبایدیکچیزروحفظکرد؛
اونمفقطحجابِ🦋:)))!
.
.
<#چادرانه🖇- -
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
استادی میگفت:
گاهیی یکپیامبه نامحرم
یکصحبت بانامحرم
بسیاریازلطفهارا
ازانسانمی گیرد
لطفرسیدنبهمراتبالهۍ..!
لطفرسیدنبهشهدا..!
لطفرسیدنبهمقامِ
سربازۍامام زمان‹عج›!!
#تلنگر
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
توصیه های طب سنتی درسفراربعین👆
╭━═━🍃🍃❀🌺❀🍃🍃━═━╮
کانال بانوان بخش مرکزی
https://eitaa.com/bskhgh
╰━═━🍃🍃❀🌺❀🍃🍃━═━╯