#سورهدرمانی
🍃🍂 افزایش عشق همسر 🍃🍂
🖊 امام صادق (؏) ؛
هرڪس خالصانه بر تلاوت
" سوره نساء" مداومت نماید
محبت همسرش به او زیاد شود
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
💥آثار دهگانه قرائت سوره یس:
🌹پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است: هر که آن را قرائت کند:
🔸1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛
🔸2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛
🔸3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛
🔸4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛
🔸5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛
🔸6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛
🔸7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛
🔸8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛
🔸9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛
🔸10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند
🔸۱۱)یکی از سوره های قرآن که گفته میشود برای محبت زن و شوهر معجزه میکند و بسیار سریع الاجابه است سوره یس است از جمله آثار و برکاتی که در روایات برای ختم سوره یس ذکر شده محبت زن و شوهر است. اگر سوره یس را به اسم کسی که غائب یا گم شده است خوانده شود مسافر و گمشده و غائب سالم به خانه باز می گردد
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
❌زندگی دیگران را نابود نکنیم :
▫️زنی بچهای را به دنیا آورد ، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون
، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ
ارزشی نداری ؟!
بمب را انداخت و رفت ، ظهر که شوهر به خانه آمد ، دید که زنش
عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
▫️پدری در نهایت خوشبختی است ، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا
بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف ،
صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است ، سخن گفتن به زبان شیطان.
در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم :
چرا نخریدی ؟
چرا نداری ؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی ؟ یا فلانی را ؟
چطور اجازه می دهی ؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد ، یا از روی کنجکاوی یا
فضولی و .... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
❌کور ، وارد خانهی مردم شویم
و کـَر از آنجا بیرون بیاییم.
مُفسد نباشیم
پ.ن:شَر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما مربوط نیست.
《"زنان،بهترین معماران خانواده هستند."》
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
❤️✨❤️✨❤️
♥️#الهی...🙏
💚در آستانه هفته وحدت ✨
♥️وفرخنده میلادباسعادت حضرت محمد(ص)
♥️مهربانی و صلح و صفا را
💚به قلوبِ زنگ زدهٔ ما بازگردان
♥️و نورِ وحدت✨
💚و همدلی را بر لوحِ دلمان بتابان
♥️تا در پناهِ ايمان و محبت،♥️
💚دنيايی زيبا و زندگی متعالی را بسازيم
♥️و در كنار هم و برای هم،
💚با مهرووفا زندگی را معنا بخشيم...🌹
♥️آمیـــن یا رَبَّ 🙏
💚پیشاپیش میلاد مبارک اشرف مخلوقات
♥️پیامبر رحمت و مهربانی
💚حضرت محمد مصطفی(ص)امام صادق(ع)
♥️و هفته وحدت
💚برهمهُ مومنین ومسلمین جهان مبارک باد
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی زیبا💚🍀
بمناسبت میلاد پیامبر اکرم (ص)
و هفته وحدت🎉
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
مثل خدا باش
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن!
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن!
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن!
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن!
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن!
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن!
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن.
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه ...!💘💐
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
💠 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
✍ زیاد استغفار کنید در خانه ها و مجالستان ، سر سفره ها و در بازارهایتان و در مسیر رفت و آمدهایتان و هر جا که بودید استغفار کنید ، چرا که شما نمی دانید آمرزش خداوند چه زمانی نازل می شود.
📚 مستدرک الوسائل ، ج ۵ ، ص ۳۱۹
#بانوانلنگرود
@banovanlangarud
#قسمت_۴۷
یک شومیز گشاد چهارخانه آلبالویی، آستین سه ربع تا روی کمر شلوارم پوشیده
ام.یلدا التماس می کند:
بخدا مثل مرداس لباست! خیلی کوتاهه! مث پیرهن شلوار یحیی ست! بیاحداقل
تونیک بپوش!
دهن کجی می کنم و از اتاق بیرون میروم. موهای روشنم زیر پارچه ی حریر و
قرمز رنگ شال نگاه عمو را خشک می کند. شلوار لوله تفنگی آبی روشن و کفش
اسپرت روفرشی. آذر با چندقدم بلند سمتم می پرد و دم گوشم میگوید: آخه دخترجون! این چیه! خوب نیست بخدا! یه مدلی شدی!
لبخند دندون نمایی میزنم و جوابی نمیدهم. عمو دررا باز می کند و سهیلا و-
حاج حمید داخل می آیند. سهیل مثل زن هایی که تازه بند انداخته اند، سرخ
شده! دسته گل بزرگ و چشم پرکنی دردست گرفته. بعداز سلام و احوال پرسی می
نشینند و من هم کنار آذر می ایستم. سهیلا چپ چپ به سرتاپایم نگاه می کند.
سینا باپشت دست عرق پیشانی اش را می گیرد. احساس می کنم درتلاش است مرا
نبیند! پوزخند میزنم و به سارا نگاه می کنم. آرایش ملایمی کرده و رویش
را گرفته. بعداز صحبتهای خسته کننده سهیلا میخندد و میگوید:
گلومون خشک شدا...چایی!
همان لحظه یحیی ازاتاقش بیرون می آید. چشمهای سرخ و اخم همیشگی اش یک
لحظه دلم را می لرزاند. جذابیت ظاهری اش واقعا دل فریب است! باحاج حمید،
سهیل و سینا دست میدهد و خوش آمد می گوید. چندان خوشحال به نظر نمی
رسید.
حاج حمید می پرسد:
یحیی بابا گریه کردی؟!
یحیی خونسرد جواب میدهد:
نه سردرد داشتم. عذرمیخوام طول کشید تابیام. داشتم حاضر میشدم.
صدایش گرفته و به زور شنیده میشود. یلدا بالاخره از اتاق بیرون می آید و
باگونه های سرخ و چشمهایی ریز ازخجالت برای آوردن چای به آشپزخانه می
رود. یحیی دنبالش به آشپزخانه میرود. میخواهم مرا ببیند. هرطور شده!
از اتاق که بیرون آمد، نگاهش حتی یک لحظه نلغزید. می گویم:
-میرم شیرینی بیارم
#بانوانلنگرود