eitaa logo
بانوان لنگرود_منتظرالمهدی
276 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
221 فایل
@banovanlangarud ارتباط با ادمین @R_arab756
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های طلقی ومقوایی در هر رنگ و طرح باب سلیقه مشتریان عزیزhttps://eitaa.com/joinchat/3600875900Cb527234965
✨خدایا کاش میتوانستیم آنی باشیم کہ تو دوست داری... الهی کمکمان کن یک انسان حقیقی باشیم و یک لحظہ از وجودت غافل نباشیم در این شب زیباے تابستانی نگاه مهربان خدا را برایتان آرزومندم
دعاگوی همه شما عزیزان هستم🙏
⚠️ چجوری‌امام‌حسین رودوست داری..! ولی‌حجاب‌رو...نه؟! امام‌حسینی‌که آخرین‌لحظات‌عمرش نگرانی‌ش،چادردختراشون‌بود!⁉️ @banovanlangarud
{🌷🌿} 🔴''هرگزنمازت‌راترڪ‌مکن"🔴 میلیون‌هانفرزیرخاک‌بزرگترین‌آرزویشان بازگشت‌به‌دنیاست! تا"سجده"کنند،فقط‌یک‌سجده ازپاهايی‌که‌نمۍتوانندتورابه‌اداۍنمازببرند، انتظارنداشته‌باش‌که‌تورابه‌بهشت‌ببرند.. قبرها،پراست‌ازجوانانى‌که میخواستنددرپیری‌توبه‌کنند... رسول‌الله‌ص‌فرموده‌اند نماز صبح : نور صورت ظهر : بركت رزق عصر : طاقت بدن مغرب : فايده فرزند عشاء : آرامش مي بخشد. @banovanlangarud
_ فقط یادت نره اونیکه درباغ سبز نشون داد تو بودی!! بازمیگم که من بهت لطف کردم!! تمام کینه ام رابه زبان می اورم _ برو به مادرت لطف کن! چشمانش دوکاسه ی خون می شود و بدون مکث محکم باپشت دست دردهانم میکوبد... _ یکباردیگه زرریادی بزنی دندوناتو میریزم توحلقت!! زیرلب باحرص میگویم: وحشی! دستم راروی دهانم میگذارم و انگشتانم گرم می شوند. لخته های خون دستم راپر میکنند. دیگر طاقت ندارم.دررا باز میکنم که عربده می کشد و فرمان راکج میکند. سرعتش کم می شود و دسته ی کوله ام را محکم میگیرد.منتظر نمیمانم تاکامل بایستد....چشمانم رامیبندم و خودم رابیرون میندازم. دادمیزند: روانی !! کنارخیابان چندبار غلت می زنم و بلاخره ساکن می شوم. نفسم درنمی اید و صدای خس خس را به خوبی می شنوم. خون بینی و دهانم بند نمی اید.باآرنج به زمین تکیه می دهم وبزور روی زانوهای لرزانم می ایستم... هیچ کس مرانمی بیند!! کسی نیست کمکم کند...پیاده می شود و درحالیکه کوله ام دردست تاب می دهد میخندد.. گریه امانم را بریده...نمیتوانم خوب ببینمش...کوله پشتی ام راجلوی پایم میندازد و باتهدید میگوید: دهنتو میدوزم اگر چرت و پرت پشتم بگی!! بدون هیشکی باور نمیکنه! ... اونیکه خراب میشه خودتی!! یکاری نکنی واسه همیشه لالت کنم!... آخرین توانم خرج تف کردن توصورتش میکنم.... باحرص نگاهم میکند و به عقب هلم میدهد... محکم زمین می خورم و لبه ی جوب می افتم....صدایش رامی شنوم: بی لیاقت احمق! و بعد به طرف ماشینش میرود و صدای جیغ لاستیکهایش گوشم را کر میکند... *** رنگش می پرد و به تته پته می افتد...: مح...محیا...تو...تو... به تلخی لبخند می زنم و تایید میکنم: اره...میدونم...داغونم!.. مانتو و سرزانوهایم پاره شده...نمیتوانستم به خانه بروم...تنها راهی که داشتم خانه ی میترا بود....الان هم بدون آنکه داخل بروم درپارکینگشان ماندم تاخودش پایین بیاید و فکری برای ظاهرم کند!! نگران دودستش راروی گونه هام میگذارد و میپرید: محیا....چرااین شکلی ...دارم سکته میکنم ! نمیتوانم چیزی به او بگویم! هرچقدرهم راز دارباشدمیترسم....نگاه های تیز محمدمهدی تنم را میلرزاند...میترسم بلایی سرم بیاورد! ازان حیوان چیزی بعید نیست! من من میکنم و میگویم: یه ماشین سریه خیابون زد بهم ولی دررفت!! چشمانش ازحدقه بیرون می زند: وای یاخدا!...بیشور...کسی جلوشو نگرفت! وقت گیر اورده ها!!! _ نه! خلوت بود! _ الهی بمیرم عزیزم! بغض میکنم و خاک مانتوام را می تکاند... وقت ندارم!...سریع میپرسم: تو پارکینگتون دستشویی دارید؟ خودش تازه متوجه نیازم میشود و میگوید: آره آره پشت پله ها ! روشویی هم داره میتونی صورتتو بشوری... موهاتم بهم ریخته...زخم شده کنار لبت.. برو منم میام! _ کجا؟ میخندد و میگوید: دیوونه اون تورو نمیگم که! میرم بالا برمیگردم. به دستشویی میروم و مقنعه ام رادر می آورم.دستم رازیر اب سرد میگیرم و لبم رابادندان میگزم.پوست کف دستم روی اسفالت خیابان کشیده شده و حالا... گوشتم هم مشخص است!دوباره بغض جانم سنگینی میکند. یک اینه ی شکسته به دیوار زده اند. به چشمانم خیره میشوم... " محیا...توچیکار کردی.. موهایم راباز و یکبار دیگ میبندم... صورتم را میشورم و کنار لبم را باسرانگشت لمس میکنم.حسابی می سوزد..باورم نمیشود من یک دیوانه را اینقدردوست داشتم؟پست! به شلوارم نگاه میکنم.همان لحظه چندتقه به در فلزی دستشویی میخورد و صدای میترا آرام می اید: عزیزم! بیا برات مقنعه و شلوارآورم...دررا باز میکنم.لبخندکجی می زند.. ** نفسم رابه بیرون فوت میکنم و اب دهانم راقورت میدهم... میترا متوجه جای دست روی دهان و گونه هایم شد... برای کرم ارایشی آورد تا حسابی کبودی را بپوشانم... چشمانم رامیبندم و لبم راگاز میگیرم... امیدوارم مادرم نفهمد!! بلند سلام میکنم و وارد پذیرایی می شوم...خبری ازهیچ کس نیست!!...زمزمه میکنم خداروشکر و به سختی از پله ها بالا می روم....میترا حسابی کلید کرد تا حقیقت را بگویم....اما من دروغ دوم را گفتم که یک پسر امده بود برای زورگیری!! اوهم باورش شد و گفت: وای اگر محمدمهدی بود لهش میکرد!!و تنها جواب من تبسمی تلخ بادلی شکسته بود!!... @banovanlangarud ✨✨✨✨✨✨
🦋میان مشکلات زندگی روزهایی می آینو که نزدیکه از فشارشون نابود بشیم با خدا عهد می‌بندیم که اگر این مشکل و برام حل کنی تا آخر عمر، این قول و بهت میدم وقتی اون مشکل برطرف میشه دیگه فراموش می‌کنیم تو روزهای طوفانی چه قولی به خدا دادیم خدا رو میبوسیم و میزاریم رو طاقچه و میگیم باش واسه روزهای سخت😔 خدا میگه : میدونی چقدر دوستت دارم؟؟ اصلا انگار تو دنیا فقط تو یک دونه بنده رو دارم 🦋من همون خدایی هستم که وقتی همه تنهات میزارن پیشت میمونم و هیچ وقت تنهات نمیزارم من همون خدایی ام که اگه همه به تو پشت کنن و دستت و رها کنن، من دستت و رها نمیکنم. پس چرا من و فراموش میکنی؟؟ 🌺🌿قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ 🦋ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ] ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺍﻧﺪﻭﻫﻲ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ، ﺑﺎﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﻙ ﻣﻰ ﻭﺭﺯﻳﺪ [ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ ﻣﻰ ﮔﺮﺍﻳﻴﺪ . ] سوره انعام(٦٤) 🌿 @banovanlangarud
ای داغدار آینۀ کربلا سلام معنای صبر و داغ و سجود و دعا سلام سجاد، ای صحیفۀ تو مصحف شهود سجادۀ گشوده به سمت خدا سلام آقا امام سجاد(ع) تسلیت باد. @banovanlangarud 🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 (ع) ♨️جهاد تبیین امام سجاد (ع) در مجلس یزید 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام @banovanlangarud 🖤🏴🖤🏴🖤