در #گلزار_شهدای_کرمان ، کنار خانمی که پابه سن امااهل دل ومعرفت ، نشسته بودم،
یک تسبيح فیروزه ای دستش بود، صلوات می فرستاد، یک جور خاصی صلوات ها می فرستاد. باعث شدناخوداگاه منم تسبیح در آوردم باهاش فرستادم، گوش دادم بعداز چند تا صلواتی می فرستاد می گفت این صلوات برای #بسیجی_ها و اینها برای سلامتی #موکب_دارها و....
خیلی دلم می خواست باهاش هم کلام شود، گوشی اش زنگ خورد، بعد این که صحبتش تمام شد بهترین فرصت بود باهاش حرف بزنم.
سلام کردم گفتم التماس دعا چه دلنشین صلوات می فرستادید، با لبخند در جوابم گفت سلامت باشی،
ادامه داد ازم سن سالی گذشته مریض احوالم و.. ، خیلی مدیون #حاج_قاسم هستیم، کاری نمی توانم برای مراسمش انجام بدهم، اما تنها کاری از دستم بر می آید نذر صلوات کردم، برای سلامتی تمامی خادمین ونگهبانان .... تا مراسم به بهترین نحوه برگزار شود.
دوباره شروع کرد به صلوات فرستادن
ناخودآگاه منم صلوات می فرستادم اشک می ریختم.
یاد قصه #حضرت_یوسف و#پیرزن #کلاف_بدست افتادم
به او گفتند افراد متمکن فراوانی هستند که جزء خریداران
یوسف هستند،دیگر جایی برای تو با چند کلاف نخ باقی نمی ماند.
پیر زن گفت:درست است که من سرمایه خرید او را ندارم اما این
افتخار برایم بس است که نامم جزء خریداران یوسف ثبت شود.
"گرچه یوسف به کلافی نفروشند به ما
بس همین فخر که ما هم ز خریدارانیم
و (همچنین یاد این متن که خیال می کردندبا شهید کردن#حاج_قاسم از ذهن ها می رود اما زهی خیال باطل، الان چند برابربر دلها حکومت می کند)
پس عزیزانی هم به دلایلی دوست داشتند خادم باشنداما نتوانستند می توانند در منزل علی الخصوص زمانی که گلزار می آیند بااینجور نذرها اسم خودشان در زمره خادمین بنویسندمطمنا مورد توجه #حاج_قاسم قرار می گیرند)
✍️[بانوی دمنوش]
🆔@banoy_damnoosh
#جانفدا #جان_فدا #گپ_خودمانی
«اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم»