هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش #قسمت62 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع
#تنها_میان_داعش
#قسمت63
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت64
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
🔴 #مخفی_کردن_از_شوهر_ممنوع
💠 برخی کارها بشدت از #محبوبیت شما در نزد شوهر میکاهد.
مثل مخفیکاری و #پنهان کردن برخی امور در زندگی از شوهر...
💠 وقتی شوهر از امور پنهان، مطلع شود او را #ناراحت میکند چرا که او فکر میکند او را حساب نکردهاید و نظرش برایتان مهم نبوده است.
💠 با اینکار، شوهرتان نسبت به کارهای آینده شما #بدبین میشود. به #صداقت شما در برخی کارها شک میکند و عامل بسیاری از بگومگوها و #مشاجرات میگردد.
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تلنگر🌹👌
#شب_بخیر
💠پرنده ی مهاجری که مقصودش کوچ است،
اصلا به ویرانی لانه اش فکر نمی کند ...
📕حضرت عیسی عليه السلام :
مَن ذا الذي يَبنِي على مَوجِ البحرِ داراً ؟! تِلكُمُ الدنيا فلا تَتَّخِذُوها قَراراً .
📖كيست كه بر موج دريا خانه اى بسازد؟! اين است حالت دنيا ! پس آن را جاى ماندن مگيريد .
شبتون حسینی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌸🍂دوست خوبم ، سلااااام ☺️
🌸🍂سماور دلت را روشن کن و یک فنجان چای محبت ، زندگیت را میهمان کن
با توکل بر خدای مهربان آغازی دوباره کن
🌸🍂سلاااام زندگی...
سلاااام خدای مهربانم....
شکر
که امروز هم در دفتر حضور و غیابت
حاضر زدیم...
🌸🍂سلاااام صبحتون نيكو
صبحتون سرشار از نگاه خدا ،
روزتون پر از انرژي مثبت ،
سه شنبه تون زیبـا 🌸🍂
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
خوب خانم های عزیز پس همیشه سعی کنید زن عامل باشید 😊 نه زن مقصر چون همیشه دنبال مقصر میگردید و مشکلت
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر4⃣
#مهارتهای_همسرداری
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️
#فعاليت
خوب قرار بود امروز دو سه تا مثال از تفکر عامل و مقصر خدمتتون عرض کنم😊
۱_ فرض کنید که شیر آب آشپزخانه چکه میکند و هر روز به شوهرتان می گویید که آن را درست کند💦⚙
✍او هم هر روز پشت گوش می اندازد و انجام نمی دهد
تا اینکه بلاخره بعد از یک هفته آچار به دست میآید که درست کند🛠🧔
👌درست می کند و خانم می رود تا ظرف هایش را بشورد 🤫
👈ولی یک دفعه شیر کلا خراب میشود و آب فوران می کند بیرون...😧😲
این موقع عکس العمل شما خانم ها چی باشه بهتره؟🤔
🤔 زن عامل چیکار میکنه؟
🤔زن مقصر چیکار می کنی؟
#ادامه_درپست_بعدی..
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
پاسخ
❌عکس العمل زن مقصر⬅️ بیا با این درست کردنت درست نمی کردی بهتر بود😡
بدتر اعصاب شوهرشو به هم میریزه
یعنی اینکه تو به من گفتی بی عرضه🧐
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
عکس العمل زن عامل⬅️ فوری میره فلکه آب رو میبنده بعد به شوهرش میگه عزیزم شیر هنوز درست نشده میشه محبت کنی از اول درستش کنی😊
جنس های امروزی کلا یک بار مصرف هستن با تعمیر درست نمیشن🤓
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
یعنی اینکه شوهر عزیزم اشکال از درست کردن تو نیست ، تو بی عرضه نیستی، جنس خرابه
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#استاد_تراشیون
اکثر مشکلاتِ خانوادهها به دلیل #سوء_تفاهم در برداشتهای زوجین هست؛
📌مثال:
👤 آقـا وارد منزل میشه،
🌸 خانم: خیلی خستهم!
👤 آقــــا: خب برو بخواب!
🌸 خانم: همینه که میگم درکم نمیکنی!
✔️👈 در صورتی که خانوم وقتی میگه من خستهام، منظورش خستگی روحی هست نه جسمی!
⚠️[خیلی مسائل از همین سوءتفاهمهای جزئی شروع میشه]
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤