#دمشق_شهرعشق
#قسمت52
💠 عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
💠 میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
💠 دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت53
💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشیدم بلکه راه #فراری پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیمخیز میشدم و حس میکردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین میشدم.
همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار میکردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبندهام افتاده و تلاش میکردم با #چادرم صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ میزدم تا بلاخره از #حرم خارج شدم.
💠 در خیابانی که نمیدانستم به کجا میرود خودم را میکشیدم، باورم نمیشد رها شده باشم و میترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی میرفتم و قدمی #وحشتزده میچرخیدم مبادا شکارم کند.
پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدمهایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار میزدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمیکردم برگردم و دیگر نمیخواستم #اسیر شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم.
💠 پاهایم به هم میپیچید و هر چه تلاش میکردم تندتر بدوم تعادلم کمتر میشد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدمهایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم.
کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابانهای گِلی نقش زمین میشدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانیام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار میکنی؟»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
💠امام علی علیه السلام:
✨ دل های مردم ، نا آشنا و فراریست، و با محبت آشکار می شود.
📚نهج البلاغه حکمت50
💞 با الفت و مهرورزی ، دل یکدیگر رو بدست بیارید.
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
صوت زیبای تـ❤️ـو
آرامشِ جان است بیا
وَجه پُر نور تـ❤️ـو
از دیده نهان است بیا
دل عُشاق بِسوزد
ز غمِ دوریِ تـ❤️ـو
قَدِ عالم ز فراقِ تـ❤️ـو
کمان است بیا
سلام موعـ❤️ـود مهربانم ....
#سلام
#روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#خوشبختی 🌹✨
✍امام صادق (علیهالسلام):
🍒خوشبخت است خوشبخت؛
🌷← آن زنی که شوهرش را احترام کند و آزارش ندهد و در همه حال از او فرمان برد.
📚کنزالفوائد، ص63
#از_خانه_تا_خدا ✨
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
🌷 |👥| 🥀
#دخالت_اطرافیان ۷
آنچه #فقط مربوط به دختر و پسر است
🔸زندگی مشترک چی داره که سهم و کار زوجین هست و #نباید ادارهاش رو به کس دیگهای بدیم، حتی به والدینمون؟؟؟
✅دو چیز مال شماست مختص زن و شوهر .. به هیچ کسی ندید، به احدی واگذارش نکنید.👇👇
۱. #تصمیم : شما بچینش، شما بگیرش
۲. #برنامه.
👈 #تصمیم و #برنامه متعلق هست به
دختر و پسری که ازدواج کردند ✅
نه والدینشون !!❌
بعد ما میبینیم والدین حتی نمیذارن اینا یک تصمیم بگیرند، از همون اول .. حتی تو انتخاب شوهر یا همسر آینده...
- خب من اون آقا رو نمیخوام ...
+ عقلت نمیرسه دیگه! شعور نداری! پسر به این خوبی همه چیزش خوبه
⚠️👈 آقا یه عاطفه میخواد که با این داشته باشم یا نه؟ خب ندارم !
- پسر میگه: مامان من اونو میخوام،
+ چی داره که تو اونو میخوای؟
⚠️👈 خب بالاخره باید یه عاطفهای داشته باشم که ببرمش برای زندگی؟ بابا ندارم.
نه اینا حالیشون نیست ...
بعد وایسادن سر سکههای مهریه نذاشتن زوجی بهم برسند، براشون تصمیم گرفتند !!😔
کاش حداقل تصمیمهای عاقلانهای میگرفتند بعد هم پیش میبردن!!
اصلا بعضیهاش از ریشه غلطه :
مثلاً گمان میکنن که تجربه دارند
خیال میکنن پیراهن بیشتری پاره کردهاند
فکر میکنه چند تا بچه زایمان کرده پس خبریه....
- خانمه اومده به من میگه بابای چند تا بچهای؟
+ گفتم دو تا
- گفت من ۷ تا زایمان کردم، بزرگ کردم
گفتم الان اوضاعشون چه جوره؟
گفت یکی افسرده، یکی داغون، اون یکی طلاق داده، بعد فکر میکنی ۷ تا آوردی خیلی کار کردی؟ چیکارشون کردی؟
⚠️ اینکه نمیشه تجربه !!
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
مثلا ذهنیتشون اینه که : تو نمیتونی چیزی بگی چون سن و سالم بیشتره پس دامنم پر از فهماته!
✅البته بله میتونه باشه، اینم هست، میتونه باشه به شرط اینکه : از مسیر سنجشِ درستی آمده باشه.
💔بعد خانومه اومده به من میگه :
آقای دکتر من دارم الان بچهم رو ازدواج میدم اما هنوز عُقده اینکه "دلم میخواست این رو چی صدا بزنم، پدر و مادرش اسم الانش رو روش گذاشتن و من نتونستم اون رو با اسمی که دوست داشتم صدا بزنم" تو دلمه!
👈خیلی خیلی ببخشید اما اینا مال بیعرضهگی هست!!
ببخشید من اینجوری حرف میزنم قصد جسارت و توهین ندارم، حقیقتا خیلی مهمه، دارم واقعیت رو میگم !!
آخه این توانمندی میخواست، یه قابلیت میخواست، اصلاً یک همتی میخواست ...
یک طرح و نقشهای میخواست، قابلیت و عُرضه ای میخواست که بیاد این رو به میدان بیاره.
🔰آقای دکتر پس شما داری میگی ما بجنگیم با والدینمون؟
این جور فکرها مال آدمای ذلیل و ضعیفه که وقتی میخواد طرح و برنامهش را پیش ببره همه باید میدون رو ترک کنن؛
مثل این میمونه که بنده اومدم توی اتوبان میخوام رانندگی کنم ...🚗🚖
اما باید اول ماشینها رو ببرن بیرون که آقا میخواد رانندگی کنه، مامان و بابات حرف نزنن تا من ....
👈یعنی چی؟ خب یعنی اونا بمیرن؟؟ نباشند تا تو بتونی چیزی رو پیش ببری؟
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
این که اسمش پیش بُردن نیست دیگه،
پیش بردن یعنی تو جادهای رانندگی کنی که پیچ و خمش مانعه ... فرود و فرازش مانعه ...
از جلو تریلی میاد که تریلی هم رانندهاش گاهی خوابش میبره، تو هستی که باید ماشین رو از لابلای اینا سالم برسونی به مقصد
ایننننن یعنی راننده !
کسی بره اتوبان مشهد (که صافِ صافه) رو که نمیگن دیدی رانندگی بلد بود ... خب اینو ولش کنی هم که میره!!!
این باید میرفت تو یک جادهی پر پیچ و خم، بعد مثلا میگفت: من تو جاده هراز هم رانندگی کردهام. آها این شد یه چیزی!! 👌✔️
برای همینه شمایی که توی شهرها (که جدول کشیه، نقشه کشیه، تابلو داره، ایست داره، پلیس داره، مقررات داره، اندازه سرعت داره،) داری رانندگی میکنی ...
وقتی میخوای بری به جاده میگه یه سال باید توی شهر رانندگی کرده باشی که تا گواهی حضور در جاده رو بهت بدن ...
یعنی تو هنوز برای جاده آماده نیستی .. اون برای خودش یک مهارت دیگه میخواد!!
ادامه دارد ...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀