﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🔅السلام علیکَ حین تُصبِح و تُمسی...
🌱سلام بر تو در هر صبح و شام ، آن هنگام که بر مصیبت اسارت عمهات خون گریه میکنی و در آرزوی روز انتقام آه میکشی...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
🏴آجرکاللهیاصاحبالزمان
#سلام
#روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#رسموساطتازدواج
🌸 رهبر انقلاب:
رسم وساطت كردن برای ازدواج دخترها، متاسفانه کمرنگ شده. این چیز لازمی است. افرادی هستند که پسرهایی را میشناسند، به خانواده دختر معرفی میکنند، دخترهایی را میشناسند به خانواده پسر معرفی میکنند؛ اینها ازدواج را تسهیل میکند.
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
⚠️تبعات جبرانناپذیر سختگیری در ازدواج
🔹بعضی از خانوادهها در امر ازدواج سختگیریهای بیجا و توقعات مادی بالایی را از #خواستگار دارند!
🔹از باب نمونه انتظار دارند که خواستگار در ابتدای جوانی همان موقعیت و شرایط اقتصادی را داشته باشد که دیگران پس از سالها کار و تلاش به آن رسیدهاند.
🌻امام باقر(ع) در اینباره می فرمایند:
هرگاه کسی از دختر شما خواستگاری کرد و دینداری و امانتداری او را پسندیدید به او همسر دهید که اگر چنین نکنید، فتنه و #فساد بزرگی در روی زمین پدید آید.
(میزان الحکمه، ج۹ ص۱۳۴)
✅ این روایت شریف، یکی از اصول مهم در امر #ازدواج است. صرف نظر از علایق و تعصّبات دینی، اثر عمل نکردن به این بیان نورانی را میتوان در جامعه به وضوح مشاهده کرد.
❓اما واقعاً چرا برخی با توقعات مادی بالا و غیر منطقی، آن هم در این وضعیت بد اقتصادی کشور، شرایط ازدواج را برای جوانان چنان #سخت میکنند که در نهایت به #ناامیدی_از_ازدواج ختم شده و باعث #کجروی و #رواج_فساد و ناهنجاری آنان در جامعه میشود!؟
✍️عقیل مصطفوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | تقویت روابط خانوادگی با روضهی امام حسین علیهالسلام
🔴 #استاد_پناهیان
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
رمان محتوایی...
#هرچی_توبخوای
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#هرچی_توبخوای
#قسمت20
چشمم به پاهاشون بود....😧😥
از یه چیزی مطمئن بودم،تا #جون دارم #نمیذارم دستشون بهم بخوره،نمیذارم #حجابمو ازم بگیرن...😠☝️
تمام توانمو جمع کردم،با دستهام دوتا مچ پاهای یکیشونو گرفتم و محکم کشیدم...
با سر خورد زمین.
فکر کنم بیهوش شده باشه،یعنی خداکنه بیهوش شده باشه،نمرده باشه.
باشدت عصبانیت به اون یکی که هنوز چاقو داشت نگاه کردم.😡
ترسیده بود ولی خودشو از تک و تا ننداخت.
از تعللش استفاده کردم و سرپا شدم. اونقدر نزدیکم بود که اگه دستشو دراز میکرد خیلی راحت میتونست چاقوشو تو قلبم فرو کنه.با دستم چنان ضربه ای به ساق دستش زدم که چاقو دو متر اون طرفتر افتاد و دستش به شدت درد گرفت.😡👊
خیز برداشت چاقو رو برداره،پریدم و چاقو رو گرفتم...
اما..آی دستم....😣🔪
با دست راست چاقو رو گرفتم ولی چون شکمم درد داشت تعادلمو از دست دادم و افتادم روی دست چپم.
تا مغز ستون فقراتم درد گرفت.فکرکنم شکست. پای چپش رو گذاشت روی کمرم و فشار میداد.
دیگه نمیتونستم تکون بخورم...
چیزی نمونده بود از درد بیهوش بشم.
پای راستش نزدیک گردنم بود. خوشبختانه دست راستم سالم بود و چاقو تو دستم بود.
ته مونده های توانم رو جمع کردم و چاقو رو فرو کردم تو ساق پاش.🔪👞
ازدرد نعره ای زد که ماشینی به شدت ترمز کرد.🗣
صدای پای راننده شو میشنیدم که بدو به سمت ما میومد.🚙🏃
خیالم نسبتا راحت شده بود.نفس راحتی کشیدم ولی دلم میخواست از درد بمیرم.
نیم خیز شدم،...
دیدم امین بالا سرم ایستاده.تا چشمش به من افتاد خشکش زد.
اونی که چاقو تو پاش بود لنگان لنگان داشت فرار میکرد.
فریاد زدم:
_بگیرش...😵👈🏃
امین که تازه به خودش اومده بود رفت دنبالش 🏃🏃و با مشت مرد رو نقش زمین کرد.😡👊
نشستم....
دست چپم رو که اصلا نمیتونستم تکون بدم،شکمم هم خونریزی داشت اما جای توضیح برای امین نبود.😖😣
پس خودم باید دست به کار میشدم.بلند شدم.آه از نهادم بلند شد.
چاقو رو از پاش درآوردم و گذاشتم روی رگ گردنش،محکم گفتم:
_تو کی هستی؟بامن چکار داشتی؟😡🔪
از ترس چیزی نمیگفت...
چاقو رو روی رگش فشار دادم یه کم خون اومد.
-حرف میزنی یا رگتو بزنم؟میدونی که میزنم.😡🔪
اونقدر عصبی بودم که واقعا میزدم.امین گفت:
_ولش کن.😥
گفتم:
_تو حرف نزن.😡
روبه مرد گفتم:
_میگی یا بزنم؟😡🔪
از ترس به تته پته افتاده بود.گفت:
_میگم...میگم.یه آقایی مشخصات شما رو داد،گفت ببریمت پیشش.😥😨
داد زدم:_ کی؟😵😡
-نمیدونم،اسمشو نگفت
-چه شکلی بود؟😡
-حدود45ساله.جلو و بغل موهاش سفید بود.چهار شونه.خوش تیپ و باکلاس بود.😰
امین مثل برق گرفته ها پرید روش و یقه ش رو گرفت وگفت:
_چی گفتی تو؟؟!!😡👊
من باتعجب به امین نگاه کردم و آروم گفتم:
_استادشمس؟!!!😳😨
امین که کارد میزدی خونش درنمیومد با سر گفت:.....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#هرچی_توبخوای
#قسمت21
امین که کارد میزدی خونش درنمیومد با سر گفت: آره.😡
تازه حانیه رو دیدم...
رنگش مثل گچ شده بود و داشت از ترس سکته میکرد.😰😯
من از حرفهایی که شنیده بودم درد یادم رفت،فقط تا دست چپم تکون میخورد به شدت درد میگرفت.حانیه گفت:
_اینجاست.
با کاغذی که دستش بود اومد سمت ما و گفت:
_نوشته...
داشت آدرس رو میگفت که امین با نعره گفت:
_نامرد..آشغال😡🗣
من گیج شده بودم اما از درد داشتم میمردم.😥😣رو به حانیه گفتم:
_زنگ بزن پلیس،بگو آمبولانسم بیاد.
امین به من گفت:
_شما حالتون خوبه؟!!!
کنار مرده با صورت افتادم زمین.
صدای گریه ی مامان رو میشنیدم. چشمهام سنگین بود و نمیتونستم بازشون کنم.چند دقیقه همونجوری فقط گوش میدادم.😣
مامانم داشت گریه میکرد و مریم سعی میکرد آرومش کنه.چشمهامو به سختی باز کردم.تو بیمارستان🏥 بودم.
شکمم درد میکرد.دستم هم درد میکرد. تازه داشت همه چیز یادم میومد.
خیابان،💭دو تا مرد،💭استادشمس،💭امین.💭
مامان متوجه من شد...
اومد نزدیکم و قربون صدقه م میرفت.با صدایی که از ته چاه در میومد و با هر حرفش دردم بیشتر میشد.. 🤕😒
بهش گفتم:
_من خوبم.گریه نکن.
مریم باخوشحالی پیشونی مو بوسید و گفت:😊
_از دست تو آخرش من سکته میکنم.
لبخند بی جونی زدم..
مریم همونجوری که اشک میریخت😢 رفت بیرون.
به دست گچ گرفته م نگاه کردم و تو دلم گفتم ✨خدایا شکرت.بخیر گذشت✨، مثل همیشه.
چند ثانیه بعد بابا و محمد اومدن تو اتاق. چهره ی بابا چقدر خسته و ناراحت و شکسته بود.انگار ماهها بیهوش بودم. محمد هم با چشمهای نگران و ناراحت به من نگاه میکرد.
نمیتونستم جواب محبت هاشون رو بدم.باهمه ی توانم لبخند زدم و سعی کردم بلند بگم:
_خوبم،نگرانم نباشین. ولی صدام به سختی در میومد.پرستار اومد تو اتاق و به همه گفت:
_دورشو خلوت کنید.باید استراحت کنه.
توی سرمم دارویی تزریق کرد💉 و رفت.
به محمد اشاره کردم که بیاد نزدیکتر. گوششو👂 آورد نزدیک دهانم تابتونه بشنوه چی میگم.
بهش گفتم:
_چیشد؟ اون مردها؟استادشمس؟😨😟
محمد گفت:
_اون مردها بازداشت شدن.پلیس شمس رو دستگیر کرده.تا آخرین اطلاعی که دارم انکار میکرد.😐
با اضطراب گفتم:
_اون مردی که خورد زمین مرده؟😨
لبخندی زد و گفت:😊
_نخیر.زورت اونقدر زیاد نبود که بمیره.
زیرلب گفتم:
_خداروشکر.☺️
دارویی که پرستار به سرمم تزریق کرد ظاهرا خواب آور بود.چشمهام سنگین شده بود.😴
وقتی چشمهامو باز کردم حانیه و ریحانه بالا سرم بودن...
تا متوجه من شدن اومدن جلو و سلام کردن.حانیه گفت:
_دختر تو چه جونی داری؟منکه اون موقع دیدمت داشتم سکته میکردم.ولی تو جوری داد میزدی انگار رفتی تمرین آواز.😁
ریحانه گفت:
_خداروشکر به خیر گذشت.😊
حالم بهتر بود.میتونستم صحبت کنم.گفتم:
_چه خبر؟شمس اعتراف کرد؟😥
حانیه گفت:...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
✅ توصیهای از امام علی (ع) به #پزشکان
📝مَن تَطَبَّبَ فَلْيَتَّقِ اللّه َ وَ لْيَنصَحْ وَليَجتَهِدْ
✓ هركه #طبابت مىكند بايد از خدا بترسد و خيرخواه باشد و سعى خود را به كار برد.
📚{ دعائم الاسلام، ج ۲، ص۱۴۴}
#شبتون_حسینی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
چنین نوشتہ خدا در شناسنامہ ے دل
منم غلام و بنده زاده ے خورشید
سلام مے دهم از عمق این دلِ تاریڪ
بہ آخرین پسر خانواده ے خورشید
#العجل_یامولا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام
#صبحتون_مهدوے 🌼 🍃
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#عوامل_مؤثر_در_تربیت_و_تعادل_روحی_فرزند
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت1⃣
🔰تعادل روحی و روانی به عوامل زیادی ربط پیدا میکند اما دو تا از کلیدیترین عوامل تعادل روحی فرزندان در خانواده عبارتند از اینکه:
✅رابطه پدر با مادر از سر محبت و رحمت باشد»
✅رابطه مادر با پدر سرشار از تواضع و احترام باشد».
⬅️البته هر دو خوب است به یکدیگر احترام و محبت داشته باشند ولی بر اساس اقتضائات خاص روحی زن و مرد احترام برای مرد و محبت برای زن اولویت پیدا میکند👌
⬅️بچهها وقتی در خانه تعادل روحی پیدا میکنند که ببینند «پدر "ستون" خانه است و مادر "زیبایی" خانه» 😍
⬅️به تعبیر دیگر، پدر رئیس حقوقی خانه است و مادر رئیس عاطفی خانه است😘
✅خانم باید مراقب باشد که غرور شوهرش را نشکند و به فرزندانش هم یاد بدهد که غرور پدرشان را نشکنند و به او احترام بگذارند😊
✅مرد هم باید مراقب باشد که دل همسرش را نشکند و به فرزندانش یاد بدهد که دل مادرشان را نشکنند❌
⬅️در این خانواده هر چه مادر دوست داشته باشد و هر چه پدر فرمان بدهد، بچهها طبق آن عمل خواهند کرد و به این ترتیب تعادل در خانه برقرار خواهد شد😉
⬅️در خانهای که مادر محبوب است و پدر مطاع است، بچه تعادل دارد🤓
✅دختر چنین خانوادهای طبیعتاً شوهردار و مادر خوبی خواهد شد و یکی از نتایجش هم این خواهد بود که رعایت حجاب برایش راحت خواهد بود😌
✅ و پسر این خانه هم طبیعتاً زنداری و محبت به همسر را خوب یاد خواهد گرفت🤔
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#اصول_نقاشی🎨
#تفسیر_نقاشی_کودک🧐
⬅️بی ارزش کردن اشخاص😢
🔰وقتی در نقاشی یکی از اعضای خانواده وجود ندارد میتوان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه و یا ناخودآگاهانه آرزوی نبودن آن شخص را دارد این پدیده بیشتر در مورد خواهران و برادران روی میدهد که بیشتر بچه ها نسبت به آنها کینه و حسادت می ورزند😠
#ادامه_دارد...
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#تحمل_شکست💪
✅بگذارید گاهی فرزندانتان شکست بخورند😳
⬅️گاهی والدین نمیتوانند شکست فرزندشان را تحمل کنند و تمام سعی خود را میکنند تا از شکست و ناکامی او پیش گیری کنند👌
⬅️ بنابراین تمام دقتشان را معطوف هدایت نوجوانشان طی مسیری که دارد می کنند تا حتما پیروز شود😎
❌اما پیش گیری از شکست، خیانت در حق فرزندتان هست، چون اجازه نمیدهید یاد بگیرد چطور از پس ناامیدی و ناکامی بربیاید و خودش را نبازد😥
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
سلام و عرض ادب
خیر مقدم به دوستان جدیدی که تازه به جمع ما پیوستن
#اهمیت_فواید_رابطه_عالی_همسران
بالای صفحه سنجاق شده👌
لطفا از آنجا همه قسمت ها را جستجو کرده و مطالعه بفرمایید🌹🌹🌹
رمان محتوایی...
#هرچی_توبخوای
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤