eitaa logo
بانوی خاص🌹
416 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
18 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 چه نوع اطاعتی از شوهر، مفید است؟ 🔴 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🔴 💠 یک راه حل برای بی‌مورد همسر این است که از او بخواهید تمام انتقادات خود را نسبت به شما روی بنویسد و به شما بدهد. 💠 بعد از خواندن به هیچ وجه در صدد دفاع از انتقاداتش برنیایید چون نتیجه‌ی عکس می‌گیرید حتی اگر حق با شماست صبوری کنید و گارد نگیرید. فقط به او با خوشرویی بگویید می‌کنم عیبهایم را برطرف کنم. 💠 انتقادات او را چندین دفعه با دقّت بخوانید و خود را جای او بگذارید تا بتوانید او را درک کنید. 💠 این‌کار او را از لحاظ روحی تخلیه کرده و به او نسبی می‌دهد. 💠 مهم‌تر اینکه این‌کار برای رشد و بالا رفتن شما تمرین بسیار مفیدی است و یقیناً با استقبالِ شما از انتقاداتش، خاص و ویژه‌ای پیدا خواهید کرد. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 نویسنده ی جوان شهید سید طاها ایمانی نویسنده ی داستان های  عاشقانه ای برای تو  همه ی زندگی من فرار از جهنم نسل سوخته جنگ با دشمنان خدا سرزمین زیبای من شهید سید علی حسینی(بدون تو هرگز)  و داستان نا تمامِ  مردی در آینه سید طاها ایمانی در دفاع از حرم کریمه ی اهل بیت حضرت زینب سلام الله علیها به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و و از این دنیای فانی پرکشید و رفت ........ ایشون در تاریخ ۱۴/ ۵ / ۱۳۹۵همزمان با سالروز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها به شهادت رسیدند سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده امیدوارم که بخونید و لذت ببرید🌹🌹🌹
بانوی خاص🌹
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 #عاشقانه_ای_برای_تو #شهیدایمانی #قسمت10  #قسمت دهم  داستان دنباله دار عاشقانه ای برای
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕   یازدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: زندگی با طعم باروت . از ایرانی های توی دانشگاه یا از قول شون زیاد شنیده بودم که امیرحسین رو مسخره می کردن و می گفتن: ماشین جنگیه ... بوی باروت میده ... توی عصر تحجر و شتر گیر کرده و ... . ولی هیچ وقت حرف هاشون واسم مهم نبود ... امیرحسین اونقدر خوب بود که می تونستم قسم بخورم فرشته ای با تجسم مردانه است ... . اما یه چیز آزارم می داد ... تنش پر از زخم بود ... بالاخره یه روز تصمیم گرفتم و ازش سوال کردم ... باورم نمی شد چند ماه با چنین مردی زندگی کرده بودم ... . . توی شانزده سالگی در جنگ، اسیر میشه ... به خاطر سرسختی، خیلی جلوی بعثی ها ایستاده بود و تمام اون زخم ها جای شلاق هایی بود که با کابل زده بودنش ... جای سوختگی ... و از همه عجیب تر زمانی بود که گفت؛ به خاطر سیلی های زیاد، از یه گوش هم ناشنواست ... و من اصلا متوجه نشده بودم ... . . باورم نمی شد امیرحسین آرام و مهربان من، جنگجوی سرسختی بوده که در نوجوانی این همه شکنجه شده باشه ... و تنها دردش و لحظه سخت زندگیش، آزادیش باشه ... . زمانی که بعد از حدود ده سال اسارت، برمی گرده و می بینه رهبرش دیگه زنده نیست ... دردی که تحملش از اون همه شکنجه براش سخت تر بود ... . . وقتی این جملات رو می گفت، آرام آرام اشک می ریخت ... و این جلوه جدیدی بود که می دیدم ... جوان محکم، آرام، با محبت و سرسختی که بی پروا با اندوه سنگینی گریه می کرد ... . . اگر معنای تحجر، مردی مثل امیرحسین بود؛ من عاشق تحجر شده بودم ... عاشق بوی باروت ... ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 دوازدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو:  با من بمان . این زمان، به سرعت گذشت ... با همه فراز و نشیب هاش ... دعواها و غر زدن های من ... آرامش و محبت امیرحسین ... زودتر از چیزی که فکر می کردم؛ این یک سال هم گذشت و امیرحسین فارغ التحصیل شد ... . . اصلا خوشحال نبودم ... با هم رفتیم بیرون ... دلم طاقت نداشت ... گفتم: امیرحسین، زمان ازدواج ما داره تموم میشه اما من دلم می خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگی مون رو ادامه بدیم ... . . چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم ... گفت: دقیقا منم همین رو می خوام. بیا با هم بریم ایران. . . پریدم توی حرفش ... در حالی که اشکم بند نمی اومد بهش گفتم: امیر حسین، تو یه نابغه ای ... اینجا دارن برات خودکشی می کنن ... پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می تونه کاری کنه که خوشبخت ترین مرد اینجا بشی ... . . چشم هاش پر از اشک بود ... این همه راه رو نیومده بود که بمونه ... خیلی اصرار کرد ... به اسم خودش و من بلیط گرفته بود ... . روز پرواز خیلی توی فرودگاه منتظرم بود ... چشمش اطراف می دوید ... منم از دور فقط نگاهش می کردم ... . . من توی یه قصر بزرگ شده بودم ... با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم ... صبحانه ام رو توی تختم می خوردم ... خدمتکار شخصی داشتم و ... . نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود ... نه زبان شون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم. نه مردمش رو می شناختم ... توی خونه ای که یک هزارم خونه من هم نبود ... فکر چنین زندگی ای هم برام وحشتناک بود ... . . هواپیما پرید ... و من قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... . ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹👌 ❤️ 🌷لايَنبَغى لِلرَّجُلِ أَن يَدَعَ الطّيبَ فى كُلِّ يَومٍ فَإن لَم يَقدِر عَلَيهِ فَيَومٌ و َيَومٌ لا، فَإِن لَم يَقدِر فَفى كُلِّ جُمُعَةٍ وَ لا يَدَع🌷 🌷شايسته است كه مرد هر روز از عطر استفاده كند، اگر هر روز نتوانست، يك روز در ميان عطر زند و چنانچه اين هم مقدورش نبود جمعه ها را ترك نكند.🌷 📕كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح4 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ ❣﷽ سلام مضطرِ غریب... روزهای نیامدنت را می شمارم و رو به قبله امن یجیب می خوانم سلام مضطرِ غریب . ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ رهبر انقلاب به مغالطات علیه حجاب ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🔴 💠 برخی همسران برای عذرخواهی می‌کشند و یا مانع عذرخواهی زبانی می‌شود. 💠 یکی از راههای این نقیصه این است که عذرخواهی خود را روی نوشته و یا انجام دهید. 💠 برای هر مشکلی فکر و ابتکار به خرج دهید و برای حل آن نمایید‌. نه اینکه بی‌خیال آن شوید. 💠 ابتکار و تمرین شما به چشم می‌آید و درکتان خواهد کرد‌. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 نویسنده ی جوان شهید سید طاها ایمانی نویسنده ی داستان های  عاشقانه ای برای تو  همه ی زندگی من فرار از جهنم نسل سوخته جنگ با دشمنان خدا سرزمین زیبای من شهید سید علی حسینی(بدون تو هرگز)  و داستان نا تمامِ  مردی در آینه سید طاها ایمانی در دفاع از حرم کریمه ی اهل بیت حضرت زینب سلام الله علیها به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و و از این دنیای فانی پرکشید و رفت ........ ایشون در تاریخ ۱۴/ ۵ / ۱۳۹۵همزمان با سالروز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها به شهادت رسیدند سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده امیدوارم که بخونید و لذت ببرید🌹🌹🌹
بانوی خاص🌹
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 #عاشقانه_ای_برای_تو #شهیدایمانی #قسمت12 #قسمت دوازدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 سیزدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: بی تو هرگز . برگشتم خونه ... اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم ... حس بیرون رفتن نداشتم ... همه نگرانم بودن ... با همه قطع ارتباط کردم ... حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم ... . مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن ... دلم برای امیرحسین تنگ شده بود ... یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم ... خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ... . . چند ماه طول کشید ... کم کم آروم تر شدم ... به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت ... . مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد ... همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن ... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود ... هر چند دیگه امیرحسین من نبود ... . . بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ... امیرحسین از اول هم مال من بود ... اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه ای ازدواج کنه ... . از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران بگرده ... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ... امیرحسین من مسلمان بود و از من می خواست مسلمان بشم ... . ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 قسمت چهاردهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: من و خدای امیرحسین . من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم ... آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ... راهی ایران شدم ... مشهد ... ولی آدرس قدیمی بود ... چند ماهی بود که رفته بودن ... و خبری هم از آدرس جدید نبود ... یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن ... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم ... . . دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ... دلم می خواست برای اولین بار حرم رو ببینم ... ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم ... . . زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود ... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ... و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود ... . . داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ... دیدن آدم هایی که زیارت می کردند و من اصلا هیچ چیز از حرف هاشون نمی فهمیدم ... . بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ... از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم ... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ... فوق العاده جالب بود ... . . برگشتم و سوار تاکسی شدم ... دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ... پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ... و حالا همه با هم گم شده بود ... . بدتر از این نمی شد ... توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ... پاسپورت هم دیگه نداشتم ... . هتل پذیرشم نکرد ... نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ... سوار ماشین شدم ... فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ... . کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ... گریه ام گرفته بود ... خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... یاد امام رضا و حرف های اون پزشک کفشدار افتادم ... یا امام رضا، به دادم برس ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 🖤 امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: هر که خدا را کند ، خداوند همه چیز را بنده او می کند . 📖 تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۰۸ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ ❣﷽ چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش .‌‌.. من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ... شکر خدا که شما را دارم ... 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 قسمت1⃣ ⬅️هرچه با کودک خود بیشتر صحبت کنید، مکالمات دو نفره بیشتر داشته باشید، با او بازی کنید کودک شما بیشتر یاد می گیرد👌 ✅ خواندن کتاب ✅آواز خواندن ✅ پازل بازی کردن با لغات بازی کردن ✅ و با کودک صحبت کردن در حالی که باعث رشد و تقویت مهارتهای شنیداری کودک می شود، دامنه لغات او را نیز افزایش می دهد🧐 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 قسمت2⃣ ✍اگر مي‌خواهيم با کودکانمان ارتباط برقرار کنيم بايد به چند نکته اساسي توجه کنيم: 1⃣ كار با كودک، نياز به داشتن صبر و حوصله فراوان دارد و اين که بتوانيم احساسات خود را کنترل کرده و و از كوره در نرويم.😌 2⃣كار با كودک، نياز به خود شناسي و خود آگاهي دارد و بايد بدانيم چه انتظاري از کودک خود داريم پس ابتدا خود را بشناس.🤔 3⃣ بايد به احوال کودک خود دانا باشيم و با مطالعه کتب روان‌شناسي وتعليم و تربيت دانش خود را افزايش دهيم.👌 4⃣بايد در آن چه که به کودک خود مي‌گوييم صادق باشيم و به آن چه که مي‌گوييم عمل کنيم (اصل صداقت)🧐 5⃣بايد داراي ثبات عاطفي باشيم و هر لحظه به حالي در نیایم. (اصل ثبات)😳 6⃣کودکمان را همان گونه که هست بپذيريم.(اصل پذيرش)☺️ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 ✅مهربانی بهترین هدیه است: ⬅️مهربانی هزینه ای ندارد و بهترین هدیه است که به کسی میدهید. به کودکانتان تعلیم دهید همه چیز را دوست داشته باشند و چیزی را رد نکنند و به سادگی زندگی کنند👌 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا