🌜💫🌜💫🌜💫
#خواب_نوزاد
خوابیدن نوزاد هم قوانین خاص خودش را دارد.
💫کودک را به روی شکم نخوابانید.
💫 از رختخواب شل که احتمال خفگی نوزاد و گرفتن را تنفس اورادارد استفاده نکنید.
💫نوزاد را روی بالش رها نکنید .
💫 یک شب سر نوزاد را به سمت راست و شب بعد به سمت چپ قرار دهید تا مدل سر نوزاد تخت نشود. (مخصوصا کودکانی که از طریق زایمان طبیعی متولد شدند.)
💫 اگر لباس خود را کنارش قرار دهید به واسطه حس بویایی گمان میکند مادر در کنارش است و خواب طولانی تری را تجربه میکند، و شما نیز به کارهایتان در زمان خواب طفل رسیدگی می کنید.
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت95
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت96
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
🔶اخلاق بد مثل یک لاستیک پنچر است ؛
تا عوضش نکنید، راه به جایی نخواهید برد.
📕امام علی علیه السلام
السَّيِّئُ الخُلقِ كثيرُ الطَّيْشِ، مُنَغَّصُ العَيْشِ
📖انسان بد اخلاق بسيار خطا میكند و زندگياش تلخ میشود
شبتون مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه
در التهابِ زمین؛🌍
در اضطرابِ زمان؛⏳
یادِ شما
☔چتر امان من است
زیر باران دردها...
#سلام_روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#مهارت_های_تربیت_فرزند
#توصیه_های_عبادی_در_ایام_بارداری
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
قسمت6⃣
🔆ماه هشتم بارداری
⬅️علاوه بر موارد ذکر شده در ماه هفتم به موارد زیر عمل شود👌
✅روزهای شنبه بعد از نماز صبح سوره قدر ده مرتبه
✅ روزهای یکشنبه بعد از نماز صبح دو مرتبه سوره وتین
✅ روزهای دوشنبه سوره یاسین
✅روزهای سه شنبه سوره فرقان
✅ روزهای چهارشنبه سوره دهر
✅روزهای پنجشنبه سوره محمد و روزهای جمعه سوره صافات تلاوت نماید📖
🔆ماه نهم بارداری
✅در نماز ظهر یا عصر سوره والعصر و ذاریات بخواند👌
✅ در روزهای پنجشنبه سوره حج و در روز جمعه سوره فاطر را تلاوت کند📖
✅ به عکس و آینه کمتر نگاه کند هر روز بر مقداری شیر و خرما سوره ده بخواند و آن را ناشتا بخورد😋
#ادامه_درپست_بعدی..
✍توصیه هایی که به صورت کلی بیان شده است
⬅️شبها به آینه نگاه نکند
با کوشش تمام از گناهان بپرهیزد👌
همیشه با وضو باشد مخصوصاً هنگام غذا خوردن😋
حتی الامکان مستحبات را انجام دهد😉
آرامش را حفظ کند و عصبانی نشود❌
با گذاشتن نوار قرآن و خواندن قرآن به صورت روزانه میتواند به حافظه قرآن شدن فرزند خود کمک کند📖
👌خواندن تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از هر نماز و شب قبل از خواب
👌خواندن چهل روز زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام و دعای علقمه
خواندن چهل روز سوره یاسین و فوت کردن به انار و خوردن آن😋
خواندن ۴۰ بار سوره یوسف و فوت کردن به سیب و خوردن آن😋
یک ختم قرآن کردن به خصوص برای سلامتی امام زمان🌹📖
خواندن ۴۰ بار حدیث کسا و زیارت امام زمان👌
خواندن چه روز دعای عهد و بعد از نمازصبح🌹
#پایان
#التماس_دعای_فرج
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤