🚩#اربعین_نوشت(۳)
💠 چنانچه توفیق حضور در پیاده روی
اربعین را نداشتید سعی کنید
◀️ توفیق درک اربعین را در محیط
خانواده داشته باشید.
✅ برای این کار، جلوه هایی از آن حرکت
بزرگ را داخل به محیط خانواده آورده
و آن را در خانواده نمایان کنید
🌀 یکی از مهمترینِ جلوه ها در خانواده،
👈خواندن زیارت اربعین است.
📝«استاد تراشیون»
🚨ادامه دارد ...
#اربعین
#مکتب_تربیتی
#خانواده_حسینی
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 زیبایی های پیاده روی اربعین ..)
🌻|↫#استوری
🌻|↫#اربعین
🌻|↫#کربلا
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🚩#اربعین_نوشت(۴)
💠خوب است زیارت اربعین
اباعبدالله الحسین(علیه السلام)
🔆 بصورت گروهی در یک ساعت و زمان
خاص با اعضای خانواده قرائت شود.
✅ بهتر است به ترجمه و مفاهیم این
زیارت ارزشمند توجه
🌀و حتی بخشی از آن را بخواهید فرزندان
بخوانند و بخواهید درک و فهمشان را از
آن محتوا برایتان بازگو کنند.
📝«استاد تراشیون»
🚨ادامه دارد ...
#اربعین
#مکتب_تربیتی
#خانواده_حسینی
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
کلینیک درمان حسادت 16.mp3
9.87M
#کلینیک_درمان_حسادت 16
مشکلِ اصلیِ آدمِ حسود؛ خداست❗️
که چرا به بعضیا فلان نعمتُ دادی،
و به من ندادی...
اگر نتونی این مشکلو حل کنی
و حکمتهای پنهان خدا رو بپذیری،
محاله به آرامش برسی👇
#اربعین
#امام_زمان
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
4_5906500731254345834.mp3
11.3M
#انسان_شناسی ۹۴
#استاد_شجاعی
#استاد_انصاریان
⚡️ما فقـــط یک کار مهم در زندگی داریم!
اگر مراقب همین یک وظیفه باشیم؛ بقیهی امور
۱ـ دنیا
۲ـ ابدیت مان
به زیباترین نحو ممکن، پیش خواهد رفت!
ما فقـــــط یک وظیفهی مهم، در مسیرِ عاشقیمان داریم ❗️
#اربعین
#امام_زمان
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فصل یازدهم🌹
🍃برگ سی وسوم
به طرفش چرخیدم. سیبی برایم انداخت. آن را گرفتم.
او شیعه است.
خندید.پس بهتر است فراموشش کنی. شک ندارم که هر کدام از دختران دل فریب حلّه،آرزو دارند شوهری مثل تو داشته باشند.
پدربزرگم همین را می گوید،اما چطور می توانم او را فراموش کنم!
آهی کشید.
کسانی که ثروت و قدرت ندارند،خیال
می کنند اگر این دو را داشته باشند،به هر چیزی می توانند دست پیدا کنند. اشتباه می کنند. نمونه اش عشق است. گاهی یک دختر و پسر فقیر عاشق هم می شوند و با هم عروسی می کنند و عمری را به خوشی می گذرانند که پادشاهان و شاهزادگان از این سعادت،بی بهره اند.
به طرف در رفتم.
من هم آرزو داشتم یک شاگرد زرگر معمولی باشم،اما بتوانم با کسی که دوستش دارم زندگی کنم!
فردا می بینمت.
دقیقه ای بعد داشتم از باغ دارالحکومه می گذشتم. مطمئن بودم که قنواء از کنار پنجره دارد نگاهم می کند. می توانست همان طور مرا زیر نظر داشته باشد تا به پل فرات برسم. هوس کرده بودم از بالای پل،جریان آب را تماشا کنم.
فصل ۱۲
ماجرای آن روز را برای پدربزرگ تعریف کردم.
کاش نُعمان را به جای من به دارالحکومه فرستاده بودید!گرفتاری ام کم بود،این یکی هم اضافه شد.
عجله نکن. بالأخره کارت را شروع می کنی. زن های دارالحکومه کارشان همین است. به دنبال بهانه ای می گردند تا تفریح کنند و سرگرم شوند. از مُشتی آدم بیکار که از قضا ثروت و قدرت دارند،چه انتظاری داری!من هم نمی خواهم به آنجا بروی،اما می ترسم اگر نروی،بلایی به سرمان بیاورند. بیشتر از خودم نگران تو هستم.
بعدازظهر به حمام رفتم. ابوراجح در رخت کن نبود. مسرور لبه سکو نشسته بود. گرفته و عصبانی به نظر می آمد. جواب سلامم را نداد. نتوانستم حدس بزنم از چه چیز ناراحت است. معلوم بود حوصله ام را ندارد.
ابوراجح در اتاق خودش مطالعه می کرد. اتاق کوچکی بود در پاگرد پله هایی که به پشت بام می رفت. کنارش نشستم،کتاب را بست و روی طاقچه گذاشت. پس از احوالپرسی گفتم:《خوش به حالتان که گوشه دنجی برای خودتان دارید و فارغ از گرفتاریهای دنیا،مطالعه می کنید!》
من به چنین اتاقکی دل خوشم؛به شرط آنکه دارالحکومه بگذارد.
چرا مسرور اینقدر کلافه بود؟جواب سلامم را نداد.
آهی کشید و گفت:《یادت هست که از ریحانه خواستگاری کرده بود؟》
خون به مغزم فشار آورد.
بله خودتان به من گفتید.
موضوع را به ریحانه گفتم. چه گفت؟
جوابش یک کلمه بود:《نه》
خیالم راحت شد. خدا را در دل،شکر کردم. خبر خوبی بود. به مسرور حق دادم ناراحت باشد.
#رویای_نیمه_شب
#بانوی_تراز
❤️ بانوی تراز👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7