eitaa logo
بانوی تراز
1.2هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
14 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🍃برگ شصت و چهارم ربیع در چشمان عبدالله نگریست و سر تکان داد. گفت: 《مسلم بن عقیل در خانه‌ی هانی پناه گرفته است.》 عبدالله جا خورد و ناباور به ربیع خیره شد. ربیع گفت: 《اکنون با سلیمه به کوفه می‌روم و اگر خبـر کشـته شـدن هـانی درست باشد، در جنگ با پسر زیاد تردید نخواهم کرد.» ربیع رفت و عبدالله در اندیشه فرو رفت: 《خدایا از فتنه‌های بزرگ به تو پناه می‌برم!》 ربیع نیز بی درنگ به همراه سلیمه به سمت کوفه به راه افتادند. سوار بر اسب در بیابان می تاختند از برکه نزدیک نخلستان عبور کردند. کمی جلوتر وارد نخلستان شدند و لابه لای نخلها به پیش رفتند. 🌹فصل ششم در حیاط خانه‌ی عمرو همه چیز برای یک سردار جنگی آماده بود. عمرو بن حجاج به کمک غلامش زره جنگ می‌پوشید و ام سلیمه کنارش ایستاده بود و نگران تماشا می‌کرد. عمرو متوجه نگرانی ام سلیمه شد. شمشیر را از غلام گرفت. رو به ام سلیمه کرد و گفت: 《تو نگرانی؟» ام سلیمه اضطراب خود را پنهان کرد.گفت: 《نه.... یقین دارم که خداوند مقدر فرموده، تا کوفه به دست تو از شر بزرگ بنی امیه نجات یابد.》 عمرو شمشیر را به کمر بست و گفت: 《سال‌ها با مشركان جنگیدم، در فارس و ارمنستان و قسطنطنیه... زخم هایی که از تیغ شرک بر تنم نشسته ،همگی التیام یافته، اما زخم ظلم بنی امیه مرا از پای در آورده است. در آن سال‌ها که من و عبدالله بن عمیر به فتوحات بزرگ می‌اندیشیدیم، اشعث و عمرسعد و حتى شبث بن ربعی به جمع مال و دارایی خود مشغول بودند و همیشه لطف امیران کوفه با آنان بود. اکنون وقت آن است که چرخ روزگاربرمداری دیگر بچرخد.》 در همین حال ابوثمامه صائدی وارد خانه شد. عمرو با روی باز از او استقبال کرد گفت: 《خوش آمدی ابوثمامه، شتاب کن که پیروزی نزدیک است!》 ابوثمامه که او را آماده رزم دید، برگشت و در حیاط را بست، تا در تنهایی با عمرو صحبت کند. ابوثمامه گفت: 《آیا میدانی با کشته شدن ابن زیاد چه فتنه ای به پا میشود؟》 عمرو گفت: «فتنه؟!... من فتنه می‌کنم یا پسر زیاد که بهترین مردان ما را به قتل می‌رساند.》 ابوثمامه گفت:《چه کسی کشته ی هانی را دیده است؟》 عمرو گفت: «پس اگر زنده باشد، معلوم می‌شود، ابن زیاد به حیله قصد هراس ما را دارد. اکنون که کوفیان کاری بزرگ را آغاز کرده اند، نباید با حیله های ابن زیاد ناکام بمانند.》 ابوثمامه گفت: «ولی مسلم بن عقیل مرا فرستاده تا تو را از حمله به ابن زیاد باز دارم.» عمرو با تعجب گفت: 《از کاری که به صلاح همه‌ی مسلمانان است!؟》 《اگر مسلم حکم جنگ داشت، یقین بدان حتی یک روز تأمل نمی‌کرد و ابن زیاد را آسوده نمی گذاشت.》 عمرو گفت:《 مسلم حق دارد مصلحت اندیشی کند، ولی ننگ حکومت شامیان بر کوفه فقط با شمشیر و خون پاک می‌شود. من هم اگر بدون اذن مسلم دست به کار شدم، فقط برای این بود که مسئولیت این کار بر دوش او نباشد. پس من به تنهایی کار حاکم کوفه را یکسره می‌کنم و هنگامی که حسین بی علی وارد کوفـه شــود،بیش از مسلم ارزش کار مرا درخواهد یافت.》 ابوثمامه گفت:《 من نه در جنگ شجاع تر از مسلم هستم و نه در سیاست با کیاست تر از او، اما می‌دانم که حسین بن علی اگر پی جنگ با شامیان بود، سردار بزرگی چون مسلم را بدون یاور به قلب دشمن نمی فرستاد. پس ما که حسین بن علی را دعوت به یاری کرده‌ایم، بــه کاری و ادارش نکنیم که چون پدرش علی بن ابی طالب در میانه‌ی کارزار او را به صلح واداریم و سپس به حکمیت وادارش کنیم و بعد توبه کنیم و اورانیز به توبه واداریم و بر او خرده بگیریم.》 عمرو افسار اسبش را گرفت و زین او را وارسی کرد و گفت: 《 ما چون یاران علی نیستیم که او را به حکمیت واداريــم. امـروز بهترین فرصت برای جبران زبونی های اهل کوفه است.》 《آنان که پیراهن عثمان را بر نیزه کردند و به جنگ با علی رفتند،از مرگ عثمان بیشتر شادمان بودند، تا یاران علی. اکنون نیز تو کاری می‌کنی که یزید پیراهن عبیدالله را بر نیزه کند و خون مسلمانان را بریزد؟!》 عمرو دندان به هم سایید و به سوی در خانه رفت. در را باز کرد و رو به ابوثمامه برگشت گفت: 《عبدالله بن عمیر که حاضر به یاری مسلم نشد، شجاع تر از توست که از جنگ با عبیدالله این گونه به هراس افتاده‌ای!》 بی درنگ بیرون رفت و وارد میدانی شد که مردان مذحج با شمشیر،سنان و سپرو تیرکمان در آنجا جمع بودند و هر لحظه تعداد آنها بیشتر می‌شد همه در انتظاری شورانگیز و حماسی همهمه می‌کردند و گروهی زن و کودک هم بر بام‌های اطراف به تماشا ایستاده بودند.از گذر اصلی میدان عمرو بن حجاج سوار بر اسب پر هیبت و آماده رزم وارد میدان شد.مردم با دیدن عمرو هلهله کردند و شمشیرها را به نشان آمادگی در هوا گرداندند و با فریادهای الله اکبر عمرو را تشویق کردند. مردم برای عبور او راه بازکردند. عمرو آرام جلو آمد و با اسب برسکوی بزرگ میانه‌ی میدان ایستاد و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد. https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ بمان‌ڪـه ؏شق بہ حال من و تو غبـطه بخـورد بمان ڪـــه یارتوام ؏شق ڪن ڪه یار منی... ‌ ‌ ♥️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
. 💚💚 در کشاکش تمام سختی‌ها و کم آوردن‌هایی که زندگی برایمان رقم می‌زند ، هیچگاه اسیر عظمت درد و غمی مباش که خدای تو، از تمام آنچه که دلت را آزرده بزرگتر است🤍 شبتون بخیر...😍 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
. دلم دوست دارمهاے در گوشے میخواهد از همانهااااا که بند دل را میلرزاند از همانهااااا که بهانه بے قرارے میشود از همونهاااا که همه چیز را بے هوا رهاااا کنے و فقط و فقط  اهلے آغوش یار مے شوی...💕 ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
به زیر سایه‌ی زلف تو آمده‌ست دلم به غم بگوی که این خسته، در پناه من است...💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
من تورو نوشتم گوشه به گوشه قلبم تا ابد و برای همیشه...💕 ‌ شبت بخیر بهونه زندگیم✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣مولاجانم امام زمانم ❣ 🍁ماییم و دلی زعشقِ رویت سرشار ای مرد خدا! سوار آیینه تبار... 🍁هر فاصله ترجمان دلتنگی ماست بازآ و همه فاصله ها را بردار...💚 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7