روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
۱- پریشان ۲_بقیه الله فی ارض ۳_زهرا نریمان ۴_آبیاری ۵_یاس ۶_یا صاحب الزمان ۷_پوریا فر ۸_یا زهرا ۹_ه
ضمن درود بی پایان بر شما، بر خود لازم و واجب می دانیم که از تک تک عزیزانی که در این نشست سحرگاه حضور بهم رساندند و توفیق دیدارشان را داریم کمال تشکر و قدردانی را داشته باشیم.
بودن شما در کنار ما نیز باعث دلگرمی و امتنان ما خواهد بود.
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
🔘📢با توجه به سوالات مکرر شما بزرگوران: الف) کلیه مطالب کانال فاطمه سلام الله علیها را میتوانید حتی
اینجا بزنید👆 ⭕️ فهرست وعناوین برنامه های این کانال
به اعضای جدید توصیه میکنم 15 دقیقه وقت بزارید
پست های کانال مارو بخونید مطمئنم پشیمون نمیشید
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
👆⭕️اینجا ابتدای کانال هست.اگه خواستین سر بزنین،راحت باشین
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
آرشیو جلسات قبلی شرح حال اولیاء خدا {روزهای دوشنبه}
http://eitaa.com/joinchat/357105674C526b276d82
بمناسبت سالروز رحلت علامه بزرگ دهر، صاحب تفسیر المیزان، آیت الله العظمی سید محمد حسین طباطبایی که دراواخر آبان ماه است
وصرفا به دلیل ذکر خیری از جناب علامه طباطبایی گوشه های کوچکی از زندگی این بزرگوار روتقدیم می کنیم
پيشاپیش از کم و کاستی ها عذرخواهی می نماییم
مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبايى(ره) در شرح حال خود می فرمايد
من در خاندان علمى در شهر تبريزكه از زمانهاى دور شهرت علمى پيدا كرده متولد شدم، در پنج سالگى مادرم را و در نه سالگى پدرم را از دست دادم، واز همان كودكى درد يتيم بودن را احساس نمودم ولى خداوند متعال بر ما منت نهاد و زندگى را از نظر مادى بر ما آسان نمود
وصى پدرم به منظور عمل به وصيت آن مرحوم از من و برادر كوچكترم مواظبت مىكرد و با اخلاقى نيكو واسلامى از ما نگهدارى مىكرد با اينكه همسرش از ما بچههاى كوچك مراقبت مىكرد خادمى را نيز به اين منظوراستخدام كرد.
مدتى از عمرمان كه گذشت به مدرسه راه يافتيم و زير نظر معلم خصوصى كه هر روز به منزل ما می آمد به آموختن زبان فارسى و آداب آن و درسهاى ديگر ابتدايى پرداختيم و پس از شش سال از آن درسها فارغ شديم.
براى تكميل درسهاى اسلامى خود به نجف اشرف مشرف شدم و در درس استاد آيت الله شيخ محمد حسين اصفهانى حضور پيدا كردم. همچنين به مدت شش سال متوالى خارج اصول فقه را خواندم، در طى اينمدت درسهاى عالى فقه شيعى را نزد استادمان آيت الله نائينى تحصيل كردم و نزد آن بزرگوار دوره كامل خارجاصول فقه را نيز به مدت هشت سال نزد آن بزرگوار به پايان بردم، و در كليات علم رجال نزد مرحوم آيت الله حجت كوهكمرى درس خواندم.
سپس به علت نابسامانى وضع اقتصادى به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبريز زادگاه خود منزل گزيدم، درآنجا بيش از ده سال اقامت كردم و در واقع آن روزها روزهاى سياهى در زندگى من بود زيرا به علت نياز شديد مادى كه براى گذراندن زندگى داشتيم از تفكر و درس دور گشته و به كشاورزى مشغول شدم،
زمانى كه در آنجا بودم احساس مىكردم كه عمرم تلف مى شود فقر و تهيدستى روح مرا تيره و تار نموده و ابرهاى درد و رنج بر روى من سايه مى گستراندند، چرا كه از درس و تفكر دور بودم، تا اينكه ديده خود را بر وضع زندگيمان بستم و شهر تبريز را به مقصدشهر مقدس قم ترك گفتم.
هنگامى كه به اين شهر وارد شدم احساس كردم از آن زندان رنج و درد رهايى يافتم، و خداى منان را شاكرم كه دعاى مرا اجابت نمود و در راه علم و آماده سازى رجال دين و تربيت نسل صالح براى خدمت به اسلام و شريعت محمدى صلى الله عليه و آله، توفيق را نصيب من ساخت،
البته براى هر كس در طول زندگى به مقتضاى شرايط روزهاى تلخ و شيرينىوجود دارد، به خصوص براى من از اين جهت كه مدتى از عمر خود را با يتيمى و دورى از دوستان خود گذراندم و باتمام وجود درد يتيمى را لمس كردم و با حوادث دردناكى در طول زندگى خود روبرو شدم ولى خداوند منان مرا از يادنبرده، لحظهاى به خود وا نگذاشت. و همواره با نفحات قدسىاش مرا در لغزشگاههاى خطرناك يارى كرده است واحساس مىكنم كه گوئى قدرتى پنهانى مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است.
علامه طباطبايي در زندگينامه خويش ميگويد: «در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادي به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه ميخواندم نميفهميدم و چهار سال به همين نحو گذرانيدم، پس از آن يك باره «عنايت خدايي» دامنگيرم شد و عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگي و بيتابي نسبت به تحصيل كمال حسن نمود به طوري كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريبا هجده سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعليم و تفكر احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت و زيباي جهان را فراموش كردم، بساط معاشرت با غيراهل علم را به كلي برچيدم و در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي به حداقل ضروري قناعت نموده باقي را به مطالعه ميپرداختم، بسيار ميشد (به ويژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه ميگذارندم و هميشه درس فردا شب را از پيش مطالعه ميكردم، اگر اشكالي پيش ميآمد با هر خودكشي بود حل مينمودم. وقتي كه به درس حضور مييافتم از آن چه استاد ميگفت قبلا روشن بودم. هرگز اشكال و اشتباه درس را پيش استاد نبردهام.»