#سلب_توفیق_نماز
فرزند حاج شیخ عبّاس قمی صاحب #مفاتیح الجنان می گـوید : یک روز صبح پدرم بلند شد و شروع به گریه کردن نمود!
پرسیدم چـرا گریه می کنید؟ فرمـود برای اینکه دیشب نماز شب نخواندم! گفتم پدر جان نماز شب که مستحب است و #واجب نیست، شما که ترک واجب نکردید و حـرامی بجا نیاورده اید، چرا این طور نگرانید؟
فرمود نگرانی من از این است که من چه کردهام که باید #توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود؟
#سلب_توفیق_نماز
فرزند حاج شیخ عبّاس قمی صاحب #مفاتیح الجنان می گـوید : یک روز صبح پدرم بلند شد و شروع به گریه کردن نمود!
پرسیدم چـرا گریه می کنید؟ فرمـود برای اینکه دیشب نماز شب نخواندم! گفتم پدر جان نماز شب که مستحب است و #واجب نیست، شما که ترک واجب نکردید و حـرامی بجا نیاورده اید، چرا این طور نگرانید؟
فرمود نگرانی من از این است که من چه کردهام که باید #توفیق نماز شب خواندن از من سلب شود؟
#شب_زیارت
روزها را میشمارم...
تا #شب_جمعه!
#مفاتیح را ورق میزنم...
میرسم به #زیارت!
رجب و شعبان ندارد...
همهاش نشانی از تو دارند!
حکایت این عشق...
از کودکی است!
پس قبول کن ماجرای این دلبستگی...
سَرِ دارز دارد!
دست خودم نیست که!
پس قبول کن هرشبِ جمعه...
هر لحظهی من...
هر شبِ من...
با یاد کربلا سپری میشود!
پس قبول کن...
جز تو...
هوای کسی در سَرَم نیست!
#شب_زیارت
روزها را میشمارم...
تا #شب_جمعه!
#مفاتیح را ورق میزنم...
میرسم به #زیارت!
رجب و شعبان ندارد...
همهاش نشانی از تو دارند!
حکایت این عشق...
از کودکی است!
پس قبول کن ماجرای این دلبستگی...
سَرِ دارز دارد!
دست خودم نیست که!
پس قبول کن هرشبِ جمعه...
هر لحظهی من...
هر شبِ من...
با یاد کربلا سپری میشود!
پس قبول کن...
جز تو...
هوای کسی در سَرَم نیست!
#دار_و_ندار را میشنوید
با صدای حاج #علی_برادران
روزها را میشمارم...
تا #شب_جمعه!
#مفاتیح را ورق میزنم...
میرسم به #زیارت!
رجب و شعبان ندارد...
همهاش نشانی از تو دارند!
حکایت این عشق...
از کودکی است!
پس قبول کن ماجرای این دلبستگی...
سَرِ دارز دارد!
دست خودم نیست که!
پس قبول کن هرشبِ جمعه...
هر لحظهی من...
هر شبِ من...
با یاد کربلا سپری میشود!
پس قبول کن...
جز تو...
هوای کسی در سَرَم نیست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها را میشمارم...
تا #شب_جمعه!
#مفاتیح را ورق میزنم...
میرسم به #زیارت!
رجب و شعبان ندارد...
همهاش نشانی از تو دارند!
حکایت این عشق...
از کودکی است!
پس قبول کن ماجرای این دلبستگی...
سَرِ دارز دارد!
دست خودم نیست که!
پس قبول کن هرشبِ جمعه...
هر لحظهی من...
هر شبِ من...
با یاد کربلا سپری میشود!
پس قبول کن...
جز تو...
هوای کسی در سَرَم نیست!