eitaa logo
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
67.8هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
655 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان ☀️لینک کانال eitaa.com/banoyealam ☀️پل ارتباطی بامدیریت کانال @Ashnagharib20
مشاهده در ایتا
دانلود
ابن سینا (ره) در رساله‌­ی به نام الشفاء «من خوف الموت» می­‌فرماید: «مردن برای انسان عوض‌­کردن ابزار است». مثلاً نجار برای هر قسمت از کارش ابزار عوض‌ می‌کند و با ابزار دیگری کار می­‌کند. یک جا اره به دردش می‌خورد، جای دیگر چیز دیگری.  ابزار ما هم در مدتی که در دنیا هستیم، بدن ماست که این هم ابزار مبارکی است. اسلام هم به این ابزار احترام می‌گذارد و حتی برای مرگ آن قوانینی را قرار می‌دهد مثل؛ غسل دادن میت، نماز خواندن بر میت، دفن بدن و... . سر قبر که ما می‌رویم به احترام بدن می‌رویم. روح همچنان ارتباطش را با بدن در عالم ملکوت و برزخ حفظ می‌کند و از این روست که سفارش به هدیه فرستادن و رفتن به قبرستان شده است. زیرا که میت در عالم برزخ متوجه می‌شود. پس بدن خیلی حرمت دارد. ما قرار است با این بدن که ابزار بسیار محترم و مهمی است، زندگی ­کنیم و برای آخرت آماده شویم.
لحظه‌­ای که در قیامت از قبرها برانگیخته می­‌شود. سنت ها و احکامی را می­‌بیند که در دنیا ندیده بود. یک ماجرای دیگر، داستان دیگر، یک فضای دیگر در آخرت است. در قیامت اگر انسان آماده نباشد به او خیلی خیلی فشار می­‌آید.
اگر انسان آماده نباشد دیدن ملک‌الموت برایش خیلی سخت است. حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) وقتی ملک الموت را زیارت کرد، فرمود: می‌خواهم ببینم وقتی جان کافر را می‌گیری، چگونه و با چه قیافه‌­ای می‌­گیری؟ می‌خواهم قیافه‌ات را ببینم». عزرائیل (علیه‌السلام) گفت: « نه، به اصطلاح عام، «بیخیال شو» نمی­‌خواهد ببینی». حضرت ابراهیم اصرار کرد. ملک الموت گفت: آیا جگرش را داری که نگاه کنی؟ می‌توانی؟». گفت: «بله نگاه می‌کنم». تا حضرت عزرائیل چهره‌ای را که با آن با کافر روبرو می‌شد، به حضرت ابراهیم نشان داد، حضرت ابراهیم بیهوش شد. وقتی به هوش آمد گفت: «اگر کسی جهنم هم نرود، دیدن همین قیافه برای او بس است». سپس حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌گوید: «با چهره‌ای که جان مؤمن را می‌گیری، می‌خواهم شما را ببینم». حضرت ملک‌الموت با چهره‌ای بسیار زیبا و جذاب می‌آید. باز هم حضرتعالی ابراهیم طاقت نمی‌آورد و می‌گوید: «همین یک لحظه دیدن این قیافه جذاب و زیبای تو برای جزای مؤمن کافی است».
اگر آدم بیمار متولد شده باشد، صحنه سختی است که خدا از انسان بپرسد: در دنیا چه کار کردی؟ امانتی که به تو دادیم کجا بردی؟ چقدر هم بد است که انسان به خدا پاسخ دهد، مگر می­‌خواستی چه کار کنم، زندگی کردیم دیگر. یعنی اصلا نداند برای چه به دنیا آمده است. نداند برای چه آفریده شده است و نداند از او چه می­‌خواهند این را مستی می‌­گویند.
سکرات و مستی‌­ها، یعنی لحظه‌ای که شخص در خودش می‌­رود، وقتی یک دفعه می­‌فهمد همه چیز تمام شد. در سکرات و مستی، انسان به شدت گیج می‌شود، در فکر می­‌رود که بالاخره پس این اموال، خانه و خانواده؟ از یک طرف مریضی و درد اذیتش می‌­کند؛ از یک طرف هیاهوی اعضای خانواده گیجش کرده و از طرف دیگر به قول علی (علیه‌السلام) چشمش باز شده و فرشته مرگ را و ماجراهای دیگر را می­‌بیند. از سوی دیگر فکر می‌کند، پس ماجراهای زندگیم، این همه داستان‌­ها، برنامه‌­ها، نقشه‌­ها، تازه دکترا را گرفتم، تمام شد؟ تازه ازدواج کردم، تازه خدا به من بچه داده، تازه صاحب خانه شدم، تازه کارخانه‌­دار شدم. قیافه­‌های هولناک آن سمت را می‌­بیند، ماجراهای آن سمت را می‌بیند. معلوم است که آدم از چند طرف در فشار قرار می‌­گیرد و مست می‌شود؛ گیج می‌شود؛ مگر شوخی است