🔻قسمت نهم
دوربین را چرخاندیم و روی صورت کارگر عزیز بعدی زوم کردیم، سوالاتمان را از او هم پرسیدم. او با صدای آرامی که در تلق و تولوق مینیبوس گم شده بود شروع به صحبت کرد. گوش تیز کردیم تا صحبتهایش را با جان و دل گوش کنیم. او گفت: من علیرضا جوادیزاده هستم. آن روز تازه به خانه رسیده بودم که تلویزیون خبر سقوط را پخش کرد. از شبکه یک مدام پیگیر بودم و دعا میکردم چیزی نشده باشد و زنده باشند. خبرها میگفتند با افراد در بالگرد در ارتباط هستند و این مدل خبرها قوت قلبی میشد اما متاسفانه صبح خبر شهادتش همه جا پر شد. سرکار بودم، متاسف شدم.
زمانی که به هپکو آمده بود من در شرکت مشغول به کار نبودم اما همکاران قدیمی از او و کارهایش برای زنده شدن هپکو زیاد میگفتند.
وقتی اسمش میآید جدا از خدمات بزرگ دیگرش یاد احیای هپکو میافتم. راستش وقتی خبر تشییع در قم رسید، تصمیم گرفتم بیایم چون هم یکی از سران مملکتم بود و هم نانی که بر سر سفره میبرم را مدیون او هستم. مردمی و دلسوز و کاردان بود. من در انتخاباتی که نزدیک است، فردی مثل او و افکارش را انتخاب میکنم.
ادامه دارد...
#شهید_خدمت
#شهید_جمهور
#هپکو_اراک
#حسینیه_هنر_اراک
🆔 @hoseiniyehonar_arak
🆔️ @revayate_kefayat