eitaa logo
بر بال بوریا (متن و اشعار مداحی های حاج مهدی رسولی)
6.2هزار دنبال‌کننده
18 عکس
2 ویدیو
2 فایل
کانال رسمی" 🔸 بَــر بــــالِ بـوریـــا 🔸 . 🔸مرجع نشر شعر و سبک هیئت ثار الله زنجان 🔸سبک های اجرا شده توسط حاج مهدی رسولی . . . تلگرام: https://t.me/bar_bale_booriya گپ: https://gap.im/bar_bale_booriya سروش: sapp.ir/bar_bale_booriya
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک صبح بود که طوفان شروع شد جریان رودهای خروشان شروع شد تا خانه ی خلیفه رسیدند و ماجرا با قتل ناگهانی عثمان شروع شد آمد میان حادثه ها نام دیگری شاید خدا رقم زده فرجام دیگری این صبح بیعت است عجب صبح دلکشی این شب شده برای همه شام دیگری عمری به این ستم زدگان حکم رانده اند قومی به نام احمد و بر کام دیگری... این روزها پس از گذر سال ها سکوت بانگ اذان برآمده از بام دیگری از راه می رسند به یکباره مرد و زن ابلیس نیز آمده با دام دیگری برمی خورند در صف خود فوج ها به هم «پیوسته است سلسله ی موج ها به هم» آمد علی به دیدن مردم که هان؟! چه شد؟ آن سال های سال سکوت_این زمان چه شد؟ گفتند نادمیم_علی جان به ما ببخش ما سخت بوده ایم_تو آسان به ما ببخش با تو بهار هست و زمستان نمی شود این زخم جز به دست تو درمان نمی شود گفتند و گوش کرد و شنیدند هرچه گفت فردا شد و به واقعه دیدند هرچه گفت فردا شد و وصی پیمبر خلیفه شد فردا شد و زمان عمل بر وظیفه شد فردا دگر عقیل و ابوذر نمی شناخت جز حق علی ترازوی دیگر نمی شناخت اصلا عقیل خواست بگوید که مرتضی در راه حق برادر و خواهر نمی شناخت دیگر علی نبود اگر سهم خویش را با طلحه و زبیر برابر نمی شناخت چشمش همیشه خیره به پایان جاده بود هرچند دلشکسته ولی ایستاده بود آمد میان مردم و طوفان شروع شد کم کم بهانه های حسودان شروع شد فریاد زد ولید: تو را با زنان چه کار؟! اصلا تو را به سهم فلان و فلان چه کار؟! این حرف ها نمی کند این جا اثر_علی! آتش گرفته بود...چه گفته مگر علی؟ فرموده بود پیش روی ما قیامت است اینک زمان زمانِ عمل بر عدالت است تبعیض جاهلانه ی اشرافیت بس است دعوای این قبیله و آن قومیت بس است ناگاه رو نموده به اشراف و خیره شد دنیای این سران شقی تار و تیره شد آن جا زبان گشوده به تهدید ظالمان یار ستم کشیده و خصم ستم گران گفت آن جماعتی که گرفتار آز شد دستانشان به ثروت ناحق دراز شد اِنّی اذا رأیتُ رَدَدْتُ مَعَ الخَزی واللهِ لَو وَجدتُ تُزوِّج بِه النِّساء یعنی نمی دهم به تساهل امانشان حتی اگر که باشد مهر زنانشان فریاد زد ولید تو را با زنان چه کار؟ اصلا تو را به سهم فلان و فلان چه کار؟ بالا گرفت در صف اشرافیت تنش طلحه زبان گشود علی را به سرزنش کاخر ذخیره های نظامند این قبیل در هر قبیله صاحب نامند این قبیل سیّاس باش و با همه اینطور تا مکن این گونه خویش را ز بزرگان جدا مکن آمد زبیر نزد علی گفت یا امیر! در سهم ها عرب و عجم را یکی مگیر مولا ولی به راه خودش دل نهاده بود چون کوه بر عدالت خود ایستاده بود مولا ملاحظات جناحی نداشت و با هیچ کس تعارف واهی نداشت و گفتا به هرکسی که در این ره مردد است کاین شیوه تازه نیست که رسم محمد(ص) است آری علی که هست امام من و شما امروز دل سپرده به نام من و شما امروز در نگاه جهان ثبت می شود این شورها و این هیجان ثبت می شود ما با شکنجه های زمان امتحان شدیم طاغوت بود و در خفقان امتحان شدیم گر جنگ درگرفت نگفتیم خسته ایم ما هشت سال با دل و جان امتحان شدیم با مشکلات ریز و درشت زمان خود با فتنه ها و فتنه گران امتحان شدیم یک عمر با نداری مان نیز ساختیم با مشکلات و با غم نان نیز ساختیم امروز ما جماعت یکرنگ خسته ایم از جنگ نه ، ازین همه نیرنگ خسته ایم امروز روزگار غریبانه ی علی است رزق گرسنگان همه بر شانه ی علی است ما با علی برای خدا عهد بسته ایم حالا چرا به گوشه ی عزلت نشسته ایم؟ با ادعا کسی که ابوذر نمی شود هر تیر خورده مالک اشتر نمی شود هر کس که با علی است دلش مبتلای اوست در فکر و در کلام و عمل پا به پای اوست هرگز مباد این که ولی را رها کنیم باید ز کوفیان ره خود را جدا کنیم مردم دوباره موعد خلق حماسه هاست انگشت های آبی ما هم سلاح ماست ما اهل دست دادن با فتنه نیستیم باید جلوی هرچه منافق بایستیم سازش نبوده است ره انقلاب ما هرکس که با علی است بود انتخاب ما شاعران: 📢حـاج مـــهدی رســولی 🔶نزدیک صبح بود که... @bar_bale_booriya صوت⬇️⬇️⬇️
برادرم به جهان دل مبند بیهوده است که در گذار زمان هیچ کس نیاسوده است بگرد دفتر تاریخ را پر از درد است چه داغ ها که بشر دیده تاب آورده است درخت سوخته را گرچه برگ می آید نشسته ای و به ناگاه مرگ می آید وفا نکرده به کس دار فانی دنیا زمام امر کسی هم نمانده پا برجا به این دو روزه ی دنیا امید و خیر نبود که سید الشهدا بعدک العفا فرمود برادرم به کجا می روی شتابانی که هر چه عمر کنی باز هم نمی مانی خوشا کسی به دنیای ما امید نبست که غیر نام خوشت هر چه هست رفتنی است بکوش تا که در این عرصه رو سفید شوی به وقت قدرت خود منشاء امید شوی چه آتشی است که افتاده در میان شما ندارد این همه تشویش جز زیان شما کجاست مالک اشتر دوباره صفین است میان هجمه ی دردیم و داغ سنگین است رها کنید همه اختلاف و من من را مگر به چشم ببینیم خیل دشمن را غریب تر ز علی در زمانه پیدا نیست هلا جماعت شب زنده دار مولا کیست؟ به غیر آن که به دل ترس دارد و اکراه اگر که شیعه حیدر شدید بسم الله رها کنید زمان را به خویش برگردیم حساب کن تو برادر که ما چه ها کردیم؟ چه جای شبهه که نان ها حرام بود حرام شعار بود که هستید پای خط امام به هر کجا که رسیدید کاخ می سازید و در مصاف قناعت چه زود می بازید حساب کوچک تان کل گنج قارون است که لقمه های من و ما همیشه در خون است چه میز ها که ندارید و شهر بیکار است تمام حاصلتان اقتصاد بیمار است قسم به معنی غیرت_ شما نداشته اید _ که جز تباهی و خسران دگر نکاشته اید ندیده اید پدر را چگونه شرمنده است ندیده اید که در شهر قحطی خنده است ندیده اید شما سفره های خالی را و مردمان فرو دست این حوالی را گرسنه کیست؟ شما هم مگر خبر دارید؟ به چشم خویش ببینید اگر جگر دارید ندیده اید و از این پس دگر نمی بینید دریغ اگر که کمی با فقیر بنشینید چه ساده از همه خون شهید می گذرید از این جماعت دلداده آبرو مبرید اسیر واهمه اید و به فکر دنیایید چه نسبتی است میان شما و راه شهید شعار بود که ما ساده زیست می مانیم فریب بود به دنیا دو روز مهمانیم چه حاصلی است از این کهنه میز های شما نبوده غیر بپاش و بریز های شما دریغ راه جهالت عوض نخواهد شد و راه و رسم رذالت عوض نخواهد شد همیشه صحبتتان رنگ و بوی زاویه داشت نمازتان اثر از قبله ی معاویه داشت چنان به حرص و طمع پایدار می مانید که در جماعت شیطان نماز می خوانید چه سال هاست بساط سیاهتان برپاست همیشه مانع ما گرگ زاده های شماست تمام حاصلتان خلق و خوی و اشرافی است برای مردم این خطه خون دل کافی است چه فتنه ها نکردید و کم گذاشته اید خداست شاهد ما آبرو نداشته اید هلا جماعت اهل ریا گزافه بس است کجاست غیرتتان این همه خرافه بس است شما اگرچه به ظاهر شبیه ما هستید برای کشتن امید ما کمر بستید هلا جماعت تزویر صبر ما کم نیست اگر چه حاصل ما از شما به جز غم نیست اگرچه کاش به مردم جفا نمی کردید هنوز راه خدا روشن است برگردید جوان غمزده را دیده اید و در خوابید نمانده عمر زیادی دو روزه دریابید اگر چه سخت گذشته است عمر ما اما نبوده چشم امیدی به غیر راه خدا برادرم که مسیرت عدالت است هنوز که آرمان من و تو شهادت است هنوز برادرم همه رنجی که برده ای دیدیم تمام زخم زبان ها که خورده ای دیدیم نشسته اند که کتمان کنی حقایق را مگر ز یاد بری فتنه و منافق را چه درد ها که کشیدی و تاب آوردی مباد از دل این راه سخت برگردی برادرم همه رنجت شده گواه رسا نشان بده به همه پینه های دستت را بگو که غیرت محض است در رگم جاری نبوده فقر مرا مانعی ز بیداری صدای آن شهدا مانده است در گوشم نمی شود به خدا خونشان فراموشم همیشه سینه زنانیم زیر یک پرچم مدافع وطنیم و مدافعان حرم به گرد ما نرسد پای ظالم رسوا دریغ اگر که علی باز هم شود تنها بگو که غیرت ما قابل مذاکره نیست به عهد خویش مصرّیم و کربلا باقیست چه جای واهمه راه شهادت است اگر حسین فاطمه دست مرا بگیر و ببر بگو که محرم عشق غیور می مانیم فیا سیوف خذینی دوباره می خوانیم اگر به شانه ی ما زخم های کاری هست چه غافلید که در دست ذوالفقاری هست مگو که بی کس و کاریم، ما رها شده ایم به چشم دل بنگر راه را که یاری هست خدا کند بیاید صدایمان بکند و در قنوت نمازش دعایمان بکند شاعر: امیر سلیمانی 📢 حاج مهدی رسولی 🔶 برادرم به جهان دل مبند... 🔻به مناسبت مسائل روز @bar_bale_booriya صوت⬇️⬇️⬇️
بئله فکر ایلمه بی نام و نشان سان قارا باغ سن سارالمش گل آذربایجان سان قارا باغ ارمنستان قوجاقی بوزدی،گل ایستی قوجاقا گل باسیم باقریما،سن شیعه جان سان قارا باغ گلدی استکبار الی توکدی ایگیدلر قاننی سولدی باغون باهارون ایندی خزان سان قارا باغ توپراقون تربت ایدوپدی قانی قرخ مین گوزلین شهدا ئولکه سی قلبیم کیمی قان سان قارا باغ چوخلی دولتلر اولوب لال،ولی میلتلر سنه سس وردی چون اسلامه نشان سان قارا باغ بیوروب سید علی سن بیزه دین توپراقی سان سنه خاطر کیم ئوله،یاده سالان سان قارا باغ هم جوان میلتیمیز،هم قوجالان رهبریمیز اندوا بوسه ورار،سرو روان سان قارا باغ حیف اولا قویمادیلار جان تاپاسان،تک قالدون مکر استکبار الیندن قوجالان سان قارا باغ قوجا یازدیم قوجالارین باشی طوفانلی اولار باشی طوفانلی قوجا قورخما جوان سان قارا باغ یاحسین سسله که بو ذکریله قدسا یول آچاخ ای کیچیک کرب و بلا حصن امان سان قارا باغ گله جاخ منتقم حق وره جاق مظلوما سس عاشق طلعت مهدی زمان سان قارا باغ شاعر: استاد کلامی 📢 حاج مهدی رسولی 🔶بئله فکر ایلمه... 🔻شعر خوانی در حمایت از قره باغ @bar_bale_booriya صوت⬇️⬇️⬇️
از هرچه غیر از عاشقی صدبار افسوس عمری حواسم پرت بود از یار افسوس عمری سر من گرم مدح و منقبت بود غافل از اینکه روضه کسب معرفت بود بی‌معرفت در روضه بودن، ترس شیعه‌ست تا روضه مسلم کلاس درس شیعه‌ست آموختم تردید پای او گناه است آن کس که تا آخر بماند، مرد راه است مَحرَم شدن شرط است و او مَحرَم ندارد ارباب ما یار زبانی کم ندارد با این حساب آن قدرها یاری ندارد لبیک گفتن جا زدن، کاری ندارد! شاهی که عالم بود سرتاسر فقیرش مردم چه‌ها کردند آخر با سفیرش؟ آنها که می‌گفتند حق را درک کردند بعد از نماز مغرب او را ترک کردند آنها که بهر یاری‌اش مردانه رفتند پنهانی از مسجد به سمت خانه رفتند آنها که تنها ادعا کردند آن شب در کوچه‌ها او را رها کردند آن شب آنها که روزی نامه دادند او بیاید ماندند در تردید و در باید، نباید دلگیرم امشب بغض دارم در صدایم نامردهای شهر کوفه! با شمایم! می‌آمد اینجا غرق عطر مشک می‌شد ای کاش مهر نامه‌هاتان خشک می‌شد! آیا شماها دعوت از آقا نکردید؟ آن نامه‌ها را پیشتر امضا نکردید؟ جا دارد از این غصه عالم خون ببارد آری شما گفتید اصغر را بیارد! آری شما گفتید با آن نور دیده که میوه‌های شهرتان تازه رسیده آقای عالم از شما امضا گرفته دست زنان و بچه‌هایش را گرفته حرف شما او را به این وادی کشانده او زینبش را روی محمل‌ها نشانده همراه او آب آورش هم خواهد آمد وقتی بیاید، دخترش هم خواهد آمد هان بشنوید امروز صوت قاسمش را ظهر دهم بر نیزه این المسلم اش را او رو به پیری می رود ای وای ای وای زینب اسیری می‌رود ای وای ای وای 📢 حاج مهدی رسولی 🔶 از هرچه غیر از عاشقی صدبار افسوس شب اول محرم ۱۴۴۱ ۹۹ @bar_bale_booriya صوت⬇️⬇️⬇️