#داستانی_وحشتناک اما واقعی🔞🔞
ساعت حدود دو نیمه شب بود و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم، مشغول رانندگی به طرف منزل بودم ضبط خودرو را روشن کردم تا خوابم نبره😴
اواسط راه بودم که یک دفعه دختری را کنار جاده دیدم میخواستم دنده عقب بگیرم
یک دفعه حس کردم شخصی نزدیکم حضور دارد هنگامی که از آیینه نگاهی به عقب انداختم نزديک بود از شدت ترس سکته کنم............😨😰😱
.
.
ادامه داستان در کانال زیر👇🏼👇🏼👇🏼
http://eitaa.com/joinchat/3275292703C9fb69a957f
http://eitaa.com/joinchat/3275292703C9fb69a957f
🔞🔞افراد زیر 15 سال ورود نکنند🔞🔞