eitaa logo
برادر قاسم
9 دنبال‌کننده
98 عکس
30 ویدیو
8 فایل
هفته‌ای یک پیام از سخنان حاج قاسم. برگرفته از کتاب «برادر قاسم»
مشاهده در ایتا
دانلود
وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰٓئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰٓئِكَ رَفِيقًا در این کانال، هر هفته یک پیام از سخنان حاج قاسم سلیمانی، ارسال می‌شود. عبارات ایشان، دارای آدرس📜 هستند، اما حاشیه‌ها ✏️ از این کانال می‌باشد. منبع اصلی مطالب، کتاب «برادر قاسم» تدوین آقای ابوذر مهران‌فر است. إن شاء الله که خداوند کمک کند تا در دنیا و آخرت، با شهدا محشور باشیم. @baradar_ghasem_weekly
شاید بعد از انقلاب، مجموعه‌ای جامع‌تر که بتواند *در همه ابعاد اسلام* ، حقیقت این دین و فرهنگِ تشیع را بیان کند، *تنها جنگ تحمیلی باشد*
📜[حاج قاسم سلیمانی در کنگره شهدای تبلیغات لشکر ثارالله:] جنگ، تجلی حقیقی شخصیت امام خمینی رحمة الله، در بعد اخلاق، دین، نماز و دعا بود؛ و در واقع تمام سلوک امام در جنگ کپی شده بود، و در یک جمله می توان ادعا کرد که جنگ «تفسیر شخصیت امام خمینی» بود؛ همانگونه که می‌فرمایند «الناس علی دین ملوکهم» 📜[حاج قاسم سلیمانی در یادواره فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله:] شاید بعد از انقلاب، مجموعه‌ای جامع‌تر که بتواند *در همه ابعاد اسلام* ، حقیقت این دین و فرهنگ تشیع را بیان کند، *تنها جنگ تحمیلی باشد* ؛ چرا که در همه ابعاد، چه در بعد جمعیت و چه در بعد زمانی، توانست این کار را انجام دهد و آن را ثابت کند. جنگ به عنوان یک مسئله، موضوع تحقیق ما نیست! *مهم انسان‌هایی هستند که در آن حضور داشتند و جنگیدند و به دفاع پرداختند و افکار و عقاید آنهاست* که برای ما ارزش دارد؛ چرا که توانست ، ، ، و حقیقی را در تمامی ابعاد جاری کند. جنگ تحمیلی ما، صدها مشخصه دارد، از مهمترین مشخصه‌های جنگ تحمیلی ما، می توان به جنگ، جنگ، و اشاره کرد. این سه از مهم‌ترین مشخصه‌های هشت سال دفاع مقدس هستند. به عنوان مثال، مذهبی بودن جنگ تحمیلی به این معنا نیست که یک طرفش شیعه و طرف دیگر سنی باشد. جنگ تحمیلی در حقیقت به دلیل یک تفکر است که به آن ارزش می‌دهد، و آن حاکمیت امام رحمة الله بر مدیریت جنگ بود. همچنین جنگ به حقیقت تمام معنا یک رفتار مذهبی داشت که آن را می شد در و دید. *جنگ، هم از داخل و هم از بیرون بر روی افراد تأثیر داشت؛ * به عنوان مثال کسانی که در داخل صحنه نبرد حضور داشتند، تحت تاثیر قرار می‌گرفتند و بخش جامعی از همین افراد که به شهرها می‌آمدند، بر روی دیگر مردم تاثیر می‌گذاشتند و همین باعث می شد که یکی از عوامل مهم و تحول‌آفرین در جامعه و تطهیر آن به سمت کمال و معنویت باشد.
✏️ حاشیه: آنچه می‌فرمایند، شوخی و اغراق نیست! تا حدی که من خوانده و تجربه کردم، می‌بینم که درک فرهنگ جبهه، بیش از بسیاری از کتب معرفتی و فکری، در فهم و درکِ زیستِ دینی، و به خصوص در درک قرآن، و همچنین پیش‌برد دینی زندگی و حل مشکلات آن، موثر است. قصد جسارت به حوزه علمیه را ندارم؛ ولی دستاوردهای فرهنگِ جنگ تحمیلی، در فهم و گسترش معارف دینی، ظاهراً بیش از دستاوردهای بخش‌های زیادی از حوزه است؛ بلکه بخشی از دستاوردهای حوزه، حاصل بهره برداری از جنگ تحمیلی است.
فضای فرهنگی حاکم بر جبهه‌های ما هیچ شباهتی به جنگ نداشت [...] ۸ سال دفاع مقدس ملت ایران شبیه به طواف کعبه بود.
📜[سخنرانی حاج قاسم در کنگره بزرگداشت شهید باکری:] قدسیت و تقدس دفاع مقدس از جمله ویژگی‌های دفاع مقدس بود. فضای فرهنگی حاکم بر جبهه‌های ما هیچ شباهتی به جنگ نداشت؛ در حالی که جنگ ها، مجموعه ای از خشونت است، در جبهه‌های ما عشق، عرفان و محبت موج می‌زد. ۸ سال دفاع مقدس ملت ایران شبیه به طواف کعبه بود که تمام توجهات در آن به سوی معنویت، ذکر و دعا و خدا بود. [...] حضرت امام در اداره جنگ، هیچ وقت اجازه ندادند ذره‌ای موضوعات مربوط به مادیات وارد جنگ شود! در طول هشت سال دفاع مقدس، نه به یک نفر مدال داده شد و نه یک نفر ترفیع درجه گرفت! در حالی که در جبهه مقابل ما، گروه گروه افراد را به خاطر تمرد از جنگ اعدام می‌کردند، در جبهه‌های ایران، کسی به خاطر تمرد از جنگ اعدام نشد. اگر این مدیریت در جنگ نبود، نمی توان گفت، جنگ ما نیز مانند دیگر جنگ‌ها به مرور زمان دچار فرسایش نمی‌شد و شکست نمی‌خوردیم. مدیریت حضرت امام در جنگ، دفاع مقدس ملت ایران را در جهت خدایی سوق داد. 📜[سخنان سرلشکر قاسم سلیمانی در یادواره شهدای خانوک در سال ۸۹:] مشکل ما در شب‌های عملیات این بود که وقتی می‌خواستیم گردان خط‌شکن انتخاب کنیم، اگر به گردانی می‌گفتیم تو خط‌شکن نیستی، ناراحت می‌شد! و فرمانده آن قهر می‌کرد! امتیاز و افتخار این بود که این فرمانده گردان، خط شکن است. ما میلیون‌ها نفر استشهادی و آماده شهادت داشتیم. 📜[حاج قاسم سلیمانی در دهمین کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان:] پایه سوم جنگ ما، معنویت بود. من این مثال را بارها زده‌ام، تکرارش هم هیچ اشکالی ندارد. در موسم حج وقتی که حج گزاران مُحرم می‌شوند و به عرفات و منا و مشعر و رمی و مطاف می‌روند و همه اعمال معنوی است و همواره مشغول ذکر خدا هستند، جبهه‌های ما نیز چنین فضای داشت، یک حج حقیقی بود؛ مثل حج ابراهیم و اسماعیل، *هیچ‌گونه خودستایی، غرور و تکبر در آن نبود؛ کسی به چیزی تظاهر نمی‌کرد.* در عملیات والفجر ۸ که امید برای پیروزی خیلی کم بود، صحنه سختی بود، آقای علایی هنگام شروع عملیات، از شهید حاج احمد امینی سوال کرد: «دشمن شما را دید چه می کنید؟» او توضیح داد؛ ولی ظاهرا آقای علایی قانع نشد. شهید امینی گفت: «و جعلنا می‌خوانیم» و همینطور هم شد. شهید صدوقی در چولان‌های ساحل دشمن، وقتی دشمن روی دستش پا گذاشت، در حالی که ستون غواص پشت سرش خوابیده بود، این فشار پای دشمن، دستش را به درد آورده بود و او دم نمی زد، زیر همین فشار پای دشمن آیه «وجعلنا» را می‌خواند و این آیه، معجزه می کرد. از معنویت جنگ بسیار گفته شده و باز هم باید گفت.
✏️ حاشیه: - معنویت جنگ، نه به صرف این است که در کنار جنگ، روندی معنوی نیز بود! بلکه این معنویت، آنچنان در میدان حضور داشت، که حتی بر ریزه‌کاری‌های عملکرد افراد نیز، تاثیر داشته. این تفاوت‌ها را، در بسیاری از خاطرات شهدا، به خصوص شهدایی که تیزبینی و بصیرت داشته و اهل فکر و تامل بوده‌اند، پیدا می‌کنیم. - منظور از آیه «و جعلنا» آیه ۹ سوره‌ی مبارکه یس است: وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ و ما در برابرشان حایلی نهادیم و در پشت سرشان حایلی و آنان را پوشانیدم، پس آنان نمی‌بینند.
تقریبا اداره عمومی جنگ [...] بیش از ۹۰ درصد توسط مردم اداره می‌شد.
📜[حاج قاسم سلیمانی در جشنواره فرهنگی اقتصادی کرمان در برج میلاد تهران:] یک حادثه مهمی به عنوان جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و ملت ما را تهدید می‌کرد. حادثه‌های سختی مثل حادثه حلبچه، نمونه‌های اقدامات یک انسانی بود که از گرگ بدتر بود. چنین فردی (صدام حسین) با چنین خلق و خوی خطرناکی به ایران حمله کرد. در زمان جنگ، جمعیت کرمان در سال ۶۷، تقریباً یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر بوده است. اگر ۴۵ درصد جامعه را قشر محترم بانوان، و ۱۵ درصد هم نوجوانان زیر ۱۴ سال و پیران بالای ۷۰ سال تلقی کنیم، ۶۰۰ هزار نفر قابلیت حضور در جبهه را داشتند. از این جمع ۶۰۰ هزار نفری، ۱۲۰ هزار نفر فقط از استان کرمان روانه جنگ شدند؛ از این جمعیت، قریب به ۲۶ هزار نفر ایثارگرند. [این آمار کمی ابهام دارد، که منبعی برای بررسیش، پیدا نکردم؛ ولی کمی تفاوت در آمار، تاثیری در اصل حرف ایشان، ندارد] ‏در جنگ، تقریبا اداره عمومی جنگ - منهای بخش‌های تخصصی جنگ، مثل خرید تسلیحات - بیش از ۹۰ درصد توسط مردم اداره می‌شد. این جنگ از استثنایی‌ترین حوادث در دنیا بوده است. یک جامعه‌ای که از ۶۰۰ هزار نفر که قابلیت حضور در جنگ داشته، ۱۲۰ هزار نفر ایثارگر داشته باشد، و بعد خودش اداره جنگ را برعهده بگیرد، استثنایی است. همه جای کشور ما اینگونه بود. من یادم هست در گیلان غرب بودیم که کاروان‌هایی از جیرفت آمده بودند و آن‌قدر مرکبات آوردند که خرمن‌های بزرگی از میوه ایجاد شده بود. از *مناطق محروم* به جبهه کمک ارسال می‌شد. از منطقه محروم زابل که واقعاً خودش مرکز محرومیت است، کاروان‌هایی به سمت جبهه می‌آمد که آدم متحیر می شد. *جبهه را اداره می‌کردند.*
✏️حاشیه: باید به این فکر کرد که چرا در جنگ، توانستیم کاری کنیم؟ چرا جنگ در برابر عراق موفق بود؟ زیادی در است، که خدا برای طرح‌ش در این زمانه، به آن‌ها داده. اگر به این استعدادها *احترام* بگذاریم، خود به خود، شرایط برای پیش‌برد ، فراهم می‌شود.
...ما درگیر جنگ نابرابر بودیم...
📜[حاج قاسم سلیمانی در دهمین کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان:] فرماندهان عزیزی چون باکری، همت، زنگی‌آبادی، کازرونی، میرحسینی، و دیگران، در دانشگاه‌ها درس نخواندند؛ بلکه در میدان عملی جنگ پرورش یافتند؛ لذا کسی که فرمانده گردان بود و مسئولیت یک محور را برعهده داشت، انتخاب او کاملاً دقیق بود. بعضی از برادران در اواخر جنگ به کلاس‌های آموزشی دانشگاه سپاه رفته و یا دوره‌های دافوس را گذرانده بودند، وقتی به جبهه می‌آمدند، دچار مشکل می‌شدند! چون آن چیزی که خوانده بودند با آن چیزی که در عمل می‌دیدند، قابل مقایسه نبود؛ شاید اعتراف خوبی نباشد؛ ولی ما اواخر جنگ، مانع می‌شدیم که فرمانده گردان‌هایمان به چنین کلاس‌هایی بروند؛ چون چاکله جنگ ما به چنین آموزش‌هایی نمی‌خورد. *ما درگیر جنگ نابرابر بودیم و جنگ نابرابر، ابزار و تفکر خودش را می‌طلبد؛ لذا تمام دفاع ما در طول جنگ، نامتقارن بود.*
✏️حاشیه: به نظر می‌رسد در اکثر دوره‌های تاریخ و زندگیِ فردی، جنگ مومنین، جنگ نابرابر بوده و ...
گنج جنگ، گنج بی همتایی که درهای ذی قیمتی در درون آن وجود داشت که باید *کاوش* شود و به جامعه معرفی شود.
📜[سخنرانی سردار سلیمانی در کنگره هشت هزار شهید استان گیلان:] گنج جنگ، گنج بی همتایی که درهای ذی قیمتی در درون آن وجود داشت که باید کاوش شود و به جامعه معرفی شود. جا دارد در این روز به یاد این شهیدان  این جمله مبارک امیر المومنین را، که در غربت یارانش که البته آن غربت امروز در جامعه ما نیست، جای شهیدان ما پر است و مملوء است از شهیدان زنده‌ و آماده شهادت که نمونه‌اش همین شهیدان عزیز دفاع حرم است. اما این جمله امیر المومنین برای ترسیم  مقام آن‌ها شاید جامع‌ترین کلام باشد که شاید در یک غربتی با چشمان پر اشک فرمود: "این القوم الذین دعوا الى الاسلام فقبلوه، و قرأوا القران فاحکموه. و هیجوا الى القتال فولهوا و له اللقاح الى اولادها، و سلبوا السیوف اغمادها. و اخذوا باطراف الارض زحفاً زحفاً و صفاً صفاً؟لا یبشرون بالاحیاء، و لا یعزون عن الموتى. مُرُه العیون من البکاء. خمص البطون من الصیام. ذبل الشفاه من الدعاء. صفر الالوان من السهر. على وجوههم غبره الخاشعین". (کجایند آن قومی که به اسلام خوانده شده، آن را پذیرفتند، و قرآن را خواندند و آن را محکم و استوار ساختند و به سوی جهاد انگیخته شدند، پس شیفته گردیدند مانند شیفتگی شترها به اولادهایشان، و شمشیرها را از غلاف بیرون کشیده، اطراف زمین را دسته دسته و صفّ صفّ فرا گرفتند، از بقاء زنده‌ها شاد نمی‌شدند، و از مرگ کشته شده‌ها تسلیت نمی‌خواستند، جشمشان از گریه (خوف خدا) سفید شد، و شکمشان از روزه لاغر، و لبشان از دعا خشکید، و رنگشان از بیداری زرد گشت، و بر روهاشان غبار «آثار» فروتنان بود). جای آن انسان‌ها با همه این یادگارهایی که امیرالمؤمنین فرمودند و مصداق حقیقی آن همین شهدای ما بودند، خالی است.
✏️ حاشیه: عباراتی از امیر المومنین خواندند! واقعا شورانگیز نیست؟ دنبال چنین افرادی نیستید؟ نمی‌خواهید اینان را بیینید؟ به نظر می‌رسد تعدادی از اینان، در جبهه‌های هشت سال دفاع مقدس، بوده‌اند... متن کامل این سخنرانی👇
در بُعد انسانی، اخلاقی، رفتاری، دینی، آن جامعه امام زمانی و آخرالزمانی «دفاع مقدس» است.
📜[سخنرانی حاج قاسم سلیمانی در سالگرد شهادت شهید شاطری:] من همیشه می‌گویم از حدود ۱۳۰۰ سال - یعنی از سال ۴۰ هجری که امیرالمؤمنین (ع) به شهادت رسید - در طول این دوره طولانی که ۸۰ سال بنی‌امیه حکومت کرد، قریب ۵۰۰ سال بنی‌عباس حکومت کرد، ۴۰۰ سال عثمانی‌ها حکومت کردند و علمای شیعه در این گرد و خاک‌ها و ویرانه‌های مختلف این مذهب را حفظ کردند و دست به دست چرخاندند؛ *اگر روحانیت شیعه بخواهد یک نمایشگاه از خود بروز بدهد و بگوید این حاصل تلاش من است، به نظر من، آن نمایشگاه دفاع مقدس است. * در بُعد انسانی، اخلاقی، رفتاری، دینی، آن جامعه امام زمانی و آخرالزمانی «دفاع مقدس» است. 📜[حاج قاسم سلیمانی در دهمین کنگره بزرگداشت شهدای استان کرمان:] سه ویژگی از درون جنگ ما بروز کرد: یکی که عموم معنویت درون جامعه ما از جنگ لبریز شد و کسی نمی تواند انکار کند که سرمنشاء تحولات معنوی بزرگ درون جامعه ما، دفاع مقدس بوده، که هرچند *ناخواسته* بود، ولی به انقلاب فرهنگی در جامعه تبدیل شد. یکی دیگر از ویژگی‌های جنگ، بود. جنگ در بخش اندیشه‌زایی، به حوزه علمیه شبیه بود؛ همانگونه که در حوزه طلاب با هم مباحثه می کنند ، مجادله می‌کند و برای انجام وظیفه خطیری که بر عهده دارند، بحث می‌کنند تا آماده شود، صحنه جنگ نیز چنین بود، رزمندگان به دنبال وارستگی بودند و به حوزه ها اقتدا می کردند و همین باعث شد یک خبرگی و زبدگی در بچه‌های جنگ به وجود بیاید. ویژگی سوم جنگ که امروز هم شما می‌بینید و نمونه هایی از آن وجود دارد این است که بچه‌های که بیشتر در جنگ غوطه‌ور بودند امروز در عمومی جامعه موفق تر هستند؛ چون این‌ها در سخت‌ترین دوره‌ها مدیریت کردند جبهه مثل یک کوره‌ای بود که افرادی که از درون آن بیرون می آمدند، عمدتا پخته و آبدیده بودند؛ *در جنگ آدم ترسو نمی‌توانست شجاع باشد و آدم شجاع نیز زمینه بروز شجاعتش فراهم بود؛ آدم باایمان به ایمانش استحکام پیدا می‌کرد، آدمی که ضعف ایمان داشت امکان نداشت بتواند این ضعف را پنهان کند؛ همه چیز در جنگ بروز می‌کرد و رو می‌شد؛ همه خصوصیات در جنگ برجسته می شد و چیزی مخفی نمی ماند؛* 📜[مصاحبه با حاج قاسم سلیمانی با موضوع نقش واحد تبلیغات:] از جمله باب های معرفتی که در جبهه‌ها به راه افتاد شب‌های وداع بود که نظیر آن در تاریخ اسلام فقط در زمان امام حسین در کربلا و عاشورا می توان یافت؛ در جبهه همه گردان‌ها شب وداع مفصلی داشتند؛ ، کردن و ... از جلوه‌ های این شب ها بود، شب‌ هایی که در آن و نبود که منجر به فرار شود؛ بلعکس شبهای وداع جزو با روحیه‌ترین شب‌های ما بود که رزمندگان را دگرگون می کند.
✏️ حاشیه: نباید کوتاه آمد! با تمام دقت، بر اساس تمام منابع دینی، باید جامعه‌ای ایده‌آل را به تصور درآورد و قرار داد؛ نباید از چیزی کوتاه آمد! و البته برای درک و دریاف این جامعه، دیدن نمونه‌های عینی آن، بسیار بسیار مهم است. با تمام سخت‌گیری، به تاریخ شیعه بنگرید؛ کجا چنین نمونه‌هایی را پیدا می‌کنیم؟
شهید حسین یوسف‌الهی، که سردار سلیمانی وصیت کردند در کنار ایشان خاک شوند
📜[سخنان حاج قاسم در نشست واکاوی شخصیت شهید حسین یوسف الهی:] ... *شايد اگر جبهه نبود چنين فرصتي براي بروز شخصيت اين شهيد، پيدا نمي شد.* اين شخصيت در زمين و فضاي عادي قابل بروز نيست. برخي از جلوه ها، بروز داده مي شود ولي کنه و درون اين شخصيت و جوهر آن امكان بروز نمي يابد. اينها فضايي مي خواهد. جنس دفاع مقدس از جنس كربلا، عين كربلا و تجسم كربلا بود. اين ادعا نيست. از زبان بزرگان مي شود فهميد. جنگ ما مشابه ندارد. اگر كربلا واقع نمي شد، شخصيت بارز ابوالفضل العباس كجا بروز مي كرد. غير از كربلا صحنه اي مي تواند شخصيت او را بروز دهد؟ صحنه اي غير از كربلا مي تواند شخصيت حضرت زينب را بروز دهد؟ خداوند دفاع مقدس را از بركات وسيع قرار داد كه ابعاد آن را نمي توانيم بشماريم. بخشي از اراده الهي براي بروز چنين شخصيت هايي براي بصيرت افزايي ما تحقق يافت *تا ما بدانيم درون جامعه ما امكان بروز چنين شخصيت هايي مثل حسين يوسف الهي وجود دارد.* نوجوانان و جواناني كه بتوانند به چنين مقام عظمايي برسند و *ما بفهميم كه اين راه بسته و مسدود نيست، مفتوح است.* شخصيت حسين يوسف الهي را از چند زاويه بايد مورد بررسي قرار دهيم؛ شخصيت حسين از ديد كساني كه حسين را ديدند و لمس كردند، قابل توجه است. يك بُعد شخصيت حسين، *بُعد اخلاقي و عرفاني* است. عبارات، كلمات و سكنات حسين گوياي شخصيت عرفاني و اخلاقي اوست. بُعد دوم بخش *مديريتي و تربيتي* حسين در حوزه جنگ است كه در كتاب کمتر به آن پرداخته شده است. حسين در 6 عمليات به نوعي در اجراي عمليات ها تاثير اساسي داشت. در عملياتهاي والفجر 1، والفجر 4، والفجر 3، بدر و والفجر 8 حسين بروز مديريتي داشت. حسين در بُعد حضور در صحنه جنگ، يك بسيجي بود. نيروي سپاهي يا ارتشي نبود. ‏از نظر روحي و رواني اصراري در حضور او نبود. حسين مراحلي را طي كرد تا مسئول اداره اطلاعات لشكر ثارالله شد. او يك داوطلب بود. *تقيّد و اصرار و تعهدش به جنگ، بيش از انسان هايي بود كه موظّف به حضور در جبهه بودند.* در بُعد عرفاني از اشعار او كاملاً مشخص است كه در دل او غوغايي برپا بود. ‏بررسي اشعار او هر كدام جلسه اي به عظمت اين جلسه نياز دارد. بعضي وقت ها در بيان اين اشعار حالتي از گريه و اشك در چهره داشت. وقتي قبل از عمليات خيبر و بدر مي‌خواستيم در منطقه شلمچه در زيد، عملياتي انجام دهيم، خيلي مراقبت مي كرديم كه عمليات لو نرود. خط شلمچه متروكه بود. فعال نبود. يك طرفِ خاكريزِ دژ ايران آب بود. بچّه ها با مسوليت حسين، مشغول شناسايي بودند. چند شب پشت سرهم مي رفتند شناسايي. اولين تيم شناسايي كه رفت،اكبر موسايي و حسين صادقي بودند که بر نگشتند. نمي دانستيم كه اسير شده اند يا شهيد. خيلي نگران بوديم. روز بعد حسين گفت: در عالم خواب اكبر موسايي به من گفته كه ما اسير نشديم شهيد شديم و خواهيم آمد. حسين پيش بيني كرد كه روز دوازدهم يا سيزدهم اين دو شهيد باز خواهند گشت. قدري با حسين شوخي كردم كه «مگر تو علم غيب داري؟» گفت: «حسين پسر غلام حسين اين را مي گويد» (اين تكيه كلامش بود). با اينكه آب كم عمق بود و احتمال اين كه جنازه ها را بياورد در حقيقت کم بود، ولي همين اتفاق افتاد و روز دوازدهم، آب، اكبر موسايي را به لب ساحل جايي كه بچّه ها كنار نهر زيارت عاشورا مي خواندند، آورد. اين اتفاقي نبود كه جنازه ها در همان زمان كه حسين گفته بود و همان جايي كه بچّه ها زيارت عاشورا مي خواندند،به ساحل بيايند. روز سيزدهم جنازه حسين صادقي به ساحل رسيد. حسين به من گفت كه حضرت زينب (سلام الله عليها) گفته است كه شما در اين عمليات پيروز مي شويد. *حسين در ظاهر و باطن يك به معناي حقيقي كلمه بود.* او بنده حقيقي خدا بود. يك روز در حالي كه اورکتش روي شانه هايش بود و جوراب به پا نداشت، آمد پيش من، نگاهي به او انداختم. لبخند زيبايي بر لبانش نشست. حقيقت آن لبخند، عظمت داشت. ‏گفت: «من داشتم نماز مي خواندم با اين حال وقتي گفتند شما با من كار داريد، خواستم اوركت و جوراب بپوشم به خودم گفتم: *حسين! پسر غلامحسين! تو پيش خدا اين جوري رفتي، پيش فلاني ميخواي اون جوري بري؟!* » اين رفتار و تفكرات به حسين عظمت داد چون عبد خدا بود. كسي كه بسم الله گفت و روي آب رفت دليلش عبوديت الهي بود. ‏خدا كه 8 اعجاز بزرگ به موسي داد، موسي را مکلف كرد كه به شاگردي خضر برود. وي‍ژگي هاي خضر عبوديت بود. *اگر اين حاصل نشود و ما همه قرآن و نهج البلاغه را هم با معاني اش حفظ كنيم، معلوم نيست به اين جا برسيم.* حسين را بندگي خدا به پرواز در آورد...
...‏بُعد ديگر شخصيت حسين، بُعد مديريتي بود. حسين فقط حسين نبود. *حسين، حسين‌ساز بود.* شخصيت هايي كه در كنار حسين تربيت مي شدند، خودشان به تنهايي يك حسين بزرگ بودند، دنيايي از عرفان و معرفت بودند. حسن يزداني پيش نماز حسين بود در اطلاعات- عمليات. وقتي حركت مي كردند، با وضو و غسل شهادت مي رفتند. وقتي به ميدان مين مي رسيدند، اول پشت ميدان مين، در تاريكي شب، در يك شيار پر اضطراب كه هر آن ممكن بود گشتي هاي دشمن وارد شوند، زيارت عاشورا مي خواندند. اين زيارت عاشورا مثل نماز امام حسين(ع) در ظهر عاشورا بود، بعد وارد ميدان مين مي شدند. قدم به قدم مي شمردند انواع مين ها را مشخص مي كردند. كمين ها را مشخص مي كردند. بر مي گشتند. مي آمدند پشت ميدان مين. دو ركعت نماز شكر مي خواندند. يك شب همراه حسين در عمليات والفجر يک براي چك كردن به ميدان مين رفتم. وقتي از ميدان خارج شديم شايد كمتر از صد متر با دشمن فاصله داشتيم، ديدم اين ها افتادند روي زمين. تعجب كردم. فكر كردم اتفاقي افتاد. ديدم به سجده رفتند و مشغول سجده شكر شدند... ...آنچه در كتاب خاطرات او نوشته شده بخشي از شخصيت حسين است اما بخش لمس نشده شخصيت حسين در اين كتاب نيست...