یاد حاجحسین بخیر ؛
که به جز با خدا معامله نمیکرد ...
#شهید_حسین_خرازی
#فرمانده_لشکر۱۴_امامحسین
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
⭕️قوطی خالی کمپوت
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
«ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از #شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
اسیر بازی دنیا نشیم !
بخندیم به این بازی و با صاحب بازی معامله کنیم که معاملهای سراسرسود است...
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین (ع) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد و گردانها به روش سنتی عزاداری میکردند.
بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا (ع) میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
در زمان غیبت #امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف
چشـم و گوشتـان بہ
" #ولی_فقیه "
باشد، تا ببینید از ڪانون فرماندهے چــہ دســتورے صــادر میشـود.
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💢شیرینی تولد
🔹 یکى از بچه ها شیرینى تولد بچه اش را آورده بود. تعارف کردیم حاجى یکى برداشت.
🔹 گفتم «خب حاجى. شما کى شیرینى تولد بچه تون رو مى آرید؟» گفت «من نمى بینمش که شیرینى هم بیارم.»
#سالروز_ولادت
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱بعضیها را هر چقدر بخوانی
خسته نمیشوی!
بعضیها را هر چقدر گوش دهی
عادت نمیشوند!
بعضیها هرچه تکرار شوند
باز بکرند و دست نخورده!
مثل شهدا...🌷🌷🌷
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_محمد_بروجردی
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
در هر شهیدی یک خصیصهای، یک اخلاق نیکو
و پسندیدهای است که اگر ما به آن تاسی کنیم
برای ما میتواند رهنمون و هدایتگر باشد.
#شهید_حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
یک بار من به همراه فرماندهان حسین خرازی، احمد کاظمی، مهدی زینالدین، حسن باقری، مجید بقایی، مهدی باکری و محمدرضا ابوشهاب؛ با ماشین در مسیر کرمانشاه در حال حرکت بودیم.
در گوشهای از جاده برای خواندن نماز و خوردن غذا ایستادیم. نماز خواندیم و غذایمان را خوردیم.
بعد از خوردن کباب، حسین خرازی رو به ما کرد و گفت:
«آقایان لطفاً دُنگشان را بدهند».
از همه ما پول گرفت.
حسین خرازی بعد از پرداخت هزینه ناهار، رو به ما کرد و گفت:
«امروز غذای پادگان چلو خورش با پلو عدس است و من به عنوان فرمانده اجازه ندارم از پول بیتالمال کباب بخورم، برای همین دُنگهایتان را گرفتم»
#شهید_حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
گاهے یڪ نگاه حرام
شهادت را براے ڪسی ڪه
لیاقٺ شهادٺ دارد
سالها عقب می اندازد
چه برسد به ڪسی که هنوز
لایق شهادٺ بودن را نشان نداده...
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
یک بار من به همراه فرماندهان حسین خرازی، احمد کاظمی، مهدی زینالدین، حسن باقری، مجید بقایی، مهدی باکری و محمدرضا ابوشهاب؛ با ماشین در مسیر کرمانشاه در حال حرکت بودیم.
در گوشهای از جاده برای خواندن نماز و خوردن غذا ایستادیم. نماز خواندیم و غذایمان را خوردیم.
بعد از خوردن کباب، حسین خرازی رو به ما کرد و گفت:
«آقایان لطفاً دُنگشان را بدهند».
از همه ما پول گرفت.
حسین خرازی بعد از پرداخت هزینه ناهار، رو به ما کرد و گفت:
«امروز غذای پادگان چلو خورش با پلو عدس است و من به عنوان فرمانده اجازه ندارم از پول بیتالمال کباب بخورم، برای همین دُنگهایتان را گرفتم»
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
هوای گرم تیرماه و شرجی بودن هوا، اکثر نیروهای مستقر در شهرک دارخوین را به اورژانس کشانده بود؛ حتی فرمانده لشکر یعنی حاجحسین خرازی را!
به محض ورود فرمانده لشکر به اورژانس، پزشک و پرستاران، مشغول معاینه و مداوای او شدند. به تشخیص پزشک، اول، یک سرم، و بعد هم قدری دارو به او تزریق کردند. پس از مدتی، یک سبد گیلاس نزد حاج حسین بردیم تا بخورد؛ ولی او سبد را برگرداند و گفت: اول، به تمام مجروحان و بیمارانی که در اورژانس هستند، بدهید و سپس برای من بیاورید. سبد گیلاس را به دیگر بیماران اورژانس تعارف کردم و تهماندهی سبد گیلاس را برای حاجحسین آوردم. فروتنانه گفت: نمیخورم. گفتم: چرا؟ حالا که همهی بیماران اورژانس از این گیلاس خوردهاند! جواب داد: وقتی تمام نیروهای لشکر گیلاس داشته باشند و بخورند، من هم گیلاس میخورم.
#شهید_حسین_خرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💢شیرینی تولد
🔹 یکى از بچه ها شیرینى تولد بچه اش را آورده بود. تعارف کردیم حاجى یکى برداشت.
🔹 گفتم «خب حاجى. شما کى شیرینى تولد بچه تون رو مى آرید؟» گفت «من نمى بینمش که شیرینى هم بیارم.»
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱بعضیها را هر چقدر بخوانی
خسته نمیشوی!
بعضیها را هر چقدر گوش دهی
عادت نمیشوند!
بعضیها هرچه تکرار شوند
باز بکرند و دست نخورده!
مثل شهدا...🌷🌷🌷
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_محمد_بروجردی
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱در مشكلات است كه انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
#شهید_حسین_خرازی🌷
#مدیون_شهدا_هستیم
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
همیشه میگفت:
هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدادارد .
_#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
اسطورههای واقعی و ماندگار✨
به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسین_خرازی 🌷
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻فیلم دیده نشده از صحبتهای پدر سردار شهید حاج حسین خرازی درباره سرلشکر شهید حاج محمدرضا زاهدی
در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع)
مسجد شهرک دارخوین - مهرماه سال ۱۳۶۶
#شهید_محمدرضا_زاهدی
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
گرمای هوا همه را از پا درآورده بود.
دکتر سرم وصل کرده بود بهش. از اتاق که میرفت بیرون گفت: بهش برسید، خیلی ضعیف شده.
_نمیخورم
+چرا آخه؟
_اینها رو برای چی آوردن اینجا؟
«مریضها را نشان میداد»
+گرمازده شدن خب
_من رو برای چی آوردن؟
+شما هم گرمازده شدید
_پس میبینی که فرقی نداریم!
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
یک مدت می دیدم می آید و می رود. بچه ها خیلی تحویلش می گرفتند. نمی دانم چرا نپرسیدم این کی هست اصلا. همین طوری خوشم آمده بود ازش.
گفتم برویم یک گپی بزنیم.
با هم رفتیم توی سنگر فرماندهی. رفت چای آورد، چهار زانو نشست کنار من. دستم را گرفت توی دستش، از اصفهان و خانه شان و چایی های مادرش حرف زد.
اصلا به نظرم نمی آمد فرمانده لشکر باشد.
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
همین طور خمپاره بود که می آمد.
حسین عین خیالش نبود.
همین طور آرام، یکی یکی دست می کشید روی سر و صورتشان، خاک ها را پاک می کرد، حال و احوال می کرد، می رفت سنگر بعد.
آن ها حرص می خوردند حسین انقدر آرام بین سنگرها راه می رود.
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین (ع) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد و گردانها به روش سنتی عزاداری میکردند.
بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا (ع) میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
📚جز لبخند چیزی نگفت
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
تدبیر نظامی،
شجاعت کم نظیر،
نظم و ترتیب در امور؛
همه اش از ویژگی های
یک فرمانده نظامی است
اما ...
وقتی خنده های حاج حسین را در کنار نیروهای لشگر امام حسین می بینی،
وقتی نیمه های شب به محل خواب نیروهایش سر میزد و اگر پتوی کسی
کنار رفته بود با آرامش تمام
آن را بر روی او می کشید؛
شاید تفسیرش این باشد که
حاج حسین قبل از فرماندهی لشگر امام حسین،
فرمانده قلبِ نیروها بود...♡
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
تدبیر نظامی،
شجاعت کم نظیر،
نظم و ترتیب در امور؛
همه اش از ویژگی های
یک فرمانده نظامی است
اما ...
وقتی خنده های حاج حسین را در کنار نیروهای لشگر امام حسین می بینی،
وقتی نیمه های شب به محل خواب نیروهایش سر میزد و اگر پتوی کسی
کنار رفته بود با آرامش تمام
آن را بر روی او می کشید؛
شاید تفسیرش این باشد که
حاج حسین قبل از فرماندهی لشگر امام حسین،
فرمانده قلبِ نیروها بود...♡
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم.
مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه؟ زندهاس؟ مردهاس؟
میگفتم: کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟
🥀رفته بودیم نماز جمعه حاج آقا آخر خطبه ها گفت: حسین خرازی را دعا کنید.
آمدم خانه.به مادرش گفتم.گفت: حسین ما رو میگفت؟
گفتم: چی شده امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
راوی:مادرشهید
#شهید_حسین_خرازی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯