eitaa logo
باران 🌧 عشق و ثروت ✓ اشرف ملکوتی خواه
1.8هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
134 فایل
💯دنیا و آخرت خوب ساختنی ست نه یافتنی!! ☀️💫ای که مرا خوانده ای؛ راه نشانم بده! اشرف ملکوتی خواه هستم🦋 #مشاور_خانواده سفیر #عشق #ثروت💰 با کلی آموزش #رایگان در حوزه های توسعه فردی و خانوادگی اینجا زندگیت #متحول میشه🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖 ❣تمامِ لحظه هایت را زندگی کن ... خودت خالقِ زیباترین اتفاقاتِ زندگی ات باش ، و رویِ کسی جز خودت حساب نکن ! کسی که انتخاب کرده آرام و امیدوار باشد ؛ در سخت ترین لحظات هم دلایلِ شادی اش را پیدا می کند ، کسی که خودش را همه کاره ی زندگی اش می داند ؛ از هیچ کس توقعی ندارد و هرگز بی دلیل ، دلگیر و نا امید نمی شود ! تو لایقِ آرام ترین ثانیه ها و بزرگ ترین معجزه هایی ، هوایِ خودت را داشته باش .. @baranbaranbb
💖🌸💖 دوست عزیزم امروز کن به تمام انسانها 👱‍♂👱‍♀و موجودات اطرافت🐈🐝🌻🍏 و اتفاقهایی که برایت می‌افتد با دیدگاه ➕نگاه کنی و هیچ کس را قضاوت منفی نکنی و هیچ اتفاقی را قضاوت منفی نکنی⚠️ امروز تمرین کن 💪 هر انسانی را می‌بینی بلافاصله در خود بگویی: ✨این شخص روح پاک خداست✨ و تا این حرف را در درونت بزنی دیگر نمیتوانی آن شخص را منفی کنی🤐 حتی بدترین آدمها هم که فکر می‌کنی آدمهای بدی هستند، تا می‌بینی بگو: این شخص روح پاک خدا است✨ این شخص خیلی پاک است💕 این شخص پر از خوبی است😍 خلاصه آنقدر این تمرین را تکرار کن تا بتوانی به جایی برسی که بتوانی به تمام خدا به چشم روح نگاه کنی و نتوانی برچسب بد به روی هیچ مخلوقی بزنی و نتوانی هیچ اتفاقی را منفی ببینی👀 این اتفاق گرفتن مدرک مثبت اندیشی است که تمام عارفان و بزرگان به این مقام رسیده بودند👨‍🎓👩‍🎓 امیدوارم به زودی مدرک دکترای را بگیری🙏 @baranbaranbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ وقتی شما نیاز دارید، خداوند میداند وقتی شما درخواست میکنید، خداوند میشنود وقتی شما " باور " میکنید، خداوند دست به کار میشود. @baranbaranbb
💖🌸💖 گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! در راه با پرودرگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه 👤 پروین اعتصامی @baranbaranbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا