🔸قربانِ قربانی
تئوری دنیای منفعتطلبانه طمع است؛ زیادهخواهی و زیادهروی چیزی جز خواستن و باختن نیست.
آنجا که نفس را ضربهفنی نکرده باشی و دنیایت با هوا تنظیم شده باشد؛ بیهوا میخواهی و دنیادارانه میرانی؛ غافل از آنکه با سرعت راندن محکوم به چپ شدن و چپ ماندن است.
اما در قطعهای از کرهخاکی نفس در برابر آدم ابن آدم تواضع کرد؛ سرّ تواضعِ نفس، تواضع در مقابل اله است؛ هر چه در کوی «حق» گزیدهتر و افتادهتر باشی، نفس در پیِ اطاعت از توست.
اسماعیلی که گردن فرو انداخت و ابراهیمی که خنجر برداشت؛ هر دو از قبل در برابر «حق» به خاک بودند؛ از خاک به اوج رسیدند.
باید قربانِ آن قربانیای شد که نفس را به زیر کِشاند و سکانس انسانیت و ربّانیت را جان بخشید.
جالب آنکه، خداوند چیزی از آن دو_ابراهیم و اسماعیل_ نخواست، جز اطاعت؛ و اطاعتِ «او» سرّ ماندن و زیستن شد.
قصه قربان مطلعِ قصه کربلا شد؛ هر دو ماندنی شدند؛ اما یکی برای ماندن خنجرش افتاد و یکی برای ماندن سرش.
«میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است».
✍ علی کردانی
#عید_قربان
#قربانِ_کربلا
#تربیتی_اخلاقی
#بندگی
@baraneghalam
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸