🔻حدیث نفس(۱)
🔸سیری در آفاق
در اتاقی نشستهام، قلمی به دست دارم؛ تنهایِ تنها، مینویسم؛ هر آن که صریر قلم به گوش میرسد، ذهنم به آینده میرود؛ به آینده میرسم، آیندهای که به لطف و عنایت حق سرشار از یافتن است.
هر قلمی که بر دفتر مینشیند، آن را کاشتهام میدانم که فردا درو میکنم.
از رحمت «او» ناامید نیستم؛ چون نیرو، قلم و اندیشهام به لطف او در حرکت است.
کرامتش از وسعت دریاها بیشتر است؛ «او» فردای بیقرارِ مرا ساحلِ قرار، و دریایِ پُرموج مرا آرام خواهد کرد.
در اتاقی هستم، ولی در جهان سیر میکنم، در جهانِ تاریکی که روشنی میخواهد، نه اینکه روشنایِ جهان باشم، بلکه خود نقطه تاریکی از این جهانم که به دنبال نورم، نوری که پشتِ ابر ماند ولی مرا خواند؛ اینگونه هستم که فردا میخواهم و اینگونه مینویسم تا فردای او باشم.
شاید قلمم به امیدم برسد؛ آری که نوشتن را رهایی از زندان یافتهام و خود را زندانی.
✍ علی کردانی
#حدیث_نفس
#سیری_در_آتی
@baraneghalam
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸