✏️«بسمالله»
🚨امداد آسانسوری!
پلّهها دیوانه هستند،
میدانی چرا؟!
چون همه برای بالا رفتن،
پا رویشان میگذارند و ترقّی میکنند،
اما آنها همچنان در جای خود ساکن هستند!
همان پایین؛ بیحرکت...
اما در مقابل،
آسانسورها بسیار زیرک و باهوشاند،
چون هم به دیگران برای بالا رفتن کمک میکنند،
و هم خودشان صعود میکنند و متوقف نمیشوند!
✅در همیاری کردن،
آسانسور باشیم؛ نه پلّه...
✍️ محمدجواد محمودی
💠 نگاشته
#تربیتی
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
#این_مختصر_تقدیم_به_امیر_دلها
🔸دست رسول
✍ علی کردانی
از قلب کعبه به جهان آمدی و در قلب محراب از جهان پَر گشودی؛ تو آن بودی که زادگاهت برای خدا بود.
پس قلب عالَمیان و آدمیان به تو مایل است؛ قلبی که حب و بغض با او تنظیم میشود و مصاف حق و باطل، به نسبت او روشن میشود.
اما زادگاهت همچنان میجوشد؛ در بستر خاتم مرسلین ماندی تا رهسپار شود، زمانی سکوت کردی که زمانت بود و شمشیرت در ترازوی عمل از همه چیز سنگینتر بود.
خاتم تو را زینت بود؛ زین رو خاتمت را به مسکین بخشیدی؛ تو طلوع شبهای مظلومان و اشک بیدار یتیمان بودی؛ اسراری داشتی که ناگفته ماند؛ چون کسی نبود تا تو را دریابد.
دروازه شهرِ علم بودی، پس اجازه ورود با تو بود؛ در یاری آخرین پیامبر اولین بودی.
کعبه تو را در آغوش گرفت، محراب تو را خواند و آسمان تو را فریاد زد؛ از ولادت تا شهادت شوق رهایی داشتی و در محراب ذوق رستگاری.
اخلاص را جان بخشیدی و محراب را برکت؛ طلوع تو غروب نفاق است؛ آنجا که تو باشی نفاق از دست تو حیران و گریزان و نقشهها بر آب است.
تمامت امامت بود؛ اگر تو نبودی اخلاص و تقوا ترجمه نداشتند و اگر جهاد نمیکردی اسلام پینه بسته میماند.
ماندی تا آیین نبی بماند؛ عروج کردی تا اسلام بدرخشد؛ نبی رحمت(ص) دستت را بالا گرفت، یعنی که دستی بالای دستت نیست؛ ای دست خدا.
#غدیر
#ادبی
#آیینی
#امیرالمؤمنین_علیهالسلام
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
✒️ باران قلم ✒️
✍ اگر خدا بخواهد، بهزودی دو یادداشت درباره «حجاب» خواهم نوشت.
🔗 یادداشت اول درباره #حجاب را نوشتم که بحمدالله در روزنامه سراج به چاپ رسید.
انشاءالله در کانال قرار میدم.
🔸همتش مثل موهایش بود
با هم صحبت میکردیم؛ راننده جوان که موهای بلند و فری هم داشت برایم تعریف میکرد؛ صبح تا ظهر را اسنپ کار میکنم، ظهر استراحتی میکنم و عصر تا شب هم کار میکنم.
او میگفت، مثل بقیه دنبال وقتگذرانی، «اینور و آنور رفتن» و «یللی تللی» نیستم.
دنبال خانم خوبی برای ازدواج بود، نظرش این بود که خیلیها ملاکهای لازم را ندارند، چادری و دیندار میخواست.
این جملهاش برایم جالب بود؛ «پولی که با اسنپ درمیآورم، از برخی شرکتهای دولتی بیشتر است»؛ البته که خوب کار میکرد.
ظاهرش این را نمیگفت؛ اما «همتش مثل موهایش بلند بود.»
✍ علی کردانی
#اجتماعی
#جوان_درستکار
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
💦 دلتنگم ولی تو بیشتر، میخواهمت ولی تو بیشتر؛ بیشترهای من بیشترش تویی...
✍ علی کردانی
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نجوا
#امام_تنها
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
#پویش_نوشتن
✍️ کسانی که مینویسند، هر حرفی را باور نمیکنند.
💠 کانال #پویانویسی
#نویسندگی
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
❗️ایستگاه آخر
✍ محمدجواد محمودی
...اتوبوس از اولین ایستگاه حرکت کرد،
تمام صندلیها پر شده بود
و به ناچار وسط راهرو ایستادم.
چند مقصد اول،
همچنان به جمعیت اضافه میشد
و من هم خستهتر،
البته دیدن صحنهی احترام نوجوان،
که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد،
خستگی را از تنم به در کرد!
هر چه ایستگاه پایانی نزدیکتر میشد،
شلوغی هم رو به خلوتی میرفت
و از جمعیت کاسته میشد!
کنار پیرمردی که از ایستگاههای اول،
سرش را به شیشهی اتوبوس تکیه داده بود،
یک صندلی خالی شد و نشستم.
هوا کم کم رو به تاریکی میگذاشت
و فضا کمی دلگیر شده بود!
پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت،
رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت:
«جَوون دیدی ایستگاه اول چقدر شلوغ بود؟!»
گفتم:
«بله پدرجان.»
گفت:
«میبینی الان که به آخر خط داریم میرسیم،
چقدر خلوت شده؟!»
من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم:
«بله؛ چطور مگه؟!»
لبخندی روی لبش نشست و گفت:
«آخرالزمان هر چی به ایستگاههای آخر نزدیکتر میشیم،
آدمای بیشتری از قافلهی دین پیاده میشن!
از علما شنیدم که حدیث داریم، دین نگه داشتن تو آخرالزمان
مثل آتیش توی دست میمونه!
پس تا جوونی مراقب خودت باش،
و از کم شدن آدمای توی مسیر نترس...»
من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم،
یاد حدیثی #امامصادق(علیهالسلام) افتادم که فرمودند:
⚠️به خدا سوگند شما خالص میشوید؛
⚠️به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
⚠️به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
👈🏻تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر!!!
💠 #نگاشته
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
📰 در #روزنامه_سراج منتشر شد.
🔸حجاب علیه حجاب
✍️ علی کردانی
🔗حجاب چه سرنوشتی پیدا کرده و نگاه به حجاب و عملِ به آن چگونه است؟
🔗خواسته یا ناخواسته حجاب را به بازی گرفتهاند و از چادری بودن علیه حجاب بهره میبرند.
🔗خانمها حجاب و عشق را معنا میکنند و به قاعده «یکی برای یکی» نه «یکی برای همه» پایبند میشوند!
🔗آیا چادرنماها و حجاباستایلهای امروزی غرض چادر و این دستور دینی را تأمین کردهاند؟
🔗اینکه چرا در برخی موارد از چادر به شکل شایسته و هدفمند استفاده نشده، میتوان اینگونه تحلیل کرد....
🔗باید در آموزشهای ابتدایی و رسانهای خود تجدید نظر کنیم.
📌برای مطالعه یادداشت 👈اینجا کلیک کنید.
✍ باران قلم 🌧
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9
✒️ باران قلم ✒️
📰 در #روزنامه_سراج منتشر شد. 🔸حجاب علیه حجاب ✍️ علی کردانی 🔗حجاب چه سرنوشتی پیدا کرده و نگاه به ح
🔗در این یادداشت که درباره حجاب نوشتم؛ روی سخن درباره کسانی است که از حجاب سوء استفاده کرده و آن را به بازی گرفتهاند، مانند حجاباستایلها؛ اما در آینده یادداشتی درباره انگیزههای بیحجابی و راهکارهای آن در جامعه خواهم نوشت؛ انشاءالله.
✍ باران قلم 🌧
https://eitaa.com/joinchat/2705195117Cd4879425c9