بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
#زینب_گودرزی 📝
چه مادر و دختر شبیه به همی!
یکی ام ابیها دیگری مثل مادر همدمخواهر و برادرها!
هر دو ۵ ساله بودند که، خانم خانه شدند.
البته با کمی تفاوت. مادر انیس و مونسی جز پدر نداشت .
دختر دو برادر و یک خواهر که حالا در ۵ سالگی باید مراقب و مونس آنها میشد.
هر دو پرستاری را تجربه کرده بودند! مادر وقتی که پدرش با سر و روی خونین از جنگ برمیگشت و یا نه، مردم ناسپاس با خاکستر و ...او را میآزردند .
اما پرستاریدختر، روزهای آخر عمر مادر شروع شد.
آن روزها نمیدانست مادر فقط چند صباحی دیگر مهمان خانه است!
گاهی دست بر کمر ،گاهی دست بر دیوار میگرفت ،حیف ،که روزهای انتظار برای دیدن روی زیبای ، محسن برادر سومش ثمر نداد .
تمام امید پرستار، به شفای بیمار است، اما، امشب وقتی مادر به او گفت: زینبم بعد از من تو باید، مراقب برادرها و خواهرت باشی ،بند دل دختر پاره شد. تمام (۷۵ _ ۹۰ )روز دست به دیوار شدن مادر ،برایش دعا کرده بود.
تا جایی که قد و بالای کوچکش اجازه میداد،گوشهای از کارهای خانه را گرفته بود.
باخودش فکر کرده، اگر دیگر نگوید: مادر گیسوانم را شانه کن، دستهای مادر درد نمیگیرد و کبودی بازویش خوب میشود!
آن شب ،بوی عطر آشنایی ،مثل عطر نبی الله میآمد!
مادر که بقچه را گشود ،بوی بهشت و آرامش روزهای با رسول الله بودن پیچید !
عطر تمام گلهای عالم خانه را پر کرد !
مادر لباس سفیدی را از بقچه به زینب داد و گفت: این برای حسین جاناست! زینب جان ،جان تو و جان حسین!
مادر رفت وتنها شد....
نبی الله او را زَین اَب (زینب= زینت پدر ) نامیده بود.
از همان بدو تولد او را همتراز خدیجه کبری سلام الله علیها دانستند که در راه اعتلای اسلام مصائب و سختی های زیادی را تحمل خواهد کرد.
جایگاه رفیع ،نقش بیبدیل، معرفت ،علم، ایمان ،عالمهی تمام معنا، نقش سیاسی اجتماعی، کلاسهای تفسیر قرآن او زبانزد هر زن و مردی که او را میشناختند و یا وآوازهاش به گوش آنها رسیده بود.
اما مدینه .....
تداعی خاطرات مدینه برای او جز از بی کسی مادرش زهرا، دستهای بسته بابا و پارههای جگر حسن چیز دیگری نیست !
گرچه او وخانوادهاش با بذل ،تمام داشتهها، وفاداری ثابت کردند .
سالها بعد....
سرزمین کربلا، اهل کوفه ،سرزمین شام!
مزد سالها خوبی آنها را ،یکجا دادند !
گودی قتلگاه، خیمههای سوخته، گوشهای پاره شده، معجر کشیده شده، پاهای آبله زده و خونین، خار مغیلان، دربار یزید تشت طلا و...
امان از خرابه شام!
عجب حکایتیست، حکایت زینب!
زینب پر صلابت، پرستار قافله به جا مانده، از عاشورا و کربلا !
زینب مقتدر، صدای علی را در حنجره دارد ،تا پایههای ظلم و ستم را بلرزاند و کامل کند، رسالت پدر، حسن و حسینش را که ، حکومت از آن خدا و خاندان آل الله هست.
راز نی، در کربلا میماند، اگر زینب نبود
کربلا در کربلا، میماند اگر زینب نبود
(وفات حضرت زینب سلام الله علیها )
#باران_نوشت
#نوشتار_۷
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
۱۴۰۳/۱۰/۲۷
https://eitaa.com/barannevesht58
انتشار بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
#زینب_گودرزی 📝
آفتاب از لابلای ابرها،دست تکان داد!
سپیدهی صبح جان تازه گرفتُ،ظلمت شب ،سیاهیش را از سر آسمان جمع کرد ورفت .
حسّ امید در رگهایم ،دویدن گرفت !
طلوع زندگی سلااااام .
اکنون درحوض نور وضو باید ساخت واز چشمهی معرفت جرعهای باید نوشید !
پرچین نگاهم را آذین بستم.
خانهی دل غبار گرفته،آبُ جارو میخواهد.
نرگس چشم را به سیل اشک باید شست.
کاش ، خاک کویت سرمهی چشمان بی فروغم شود وجز به دیدار تو نور نگیرد .
چقدر سخت است برایم، همه خلق را ببینم وتورا نبینم
عَزیزُُ عَلَیَّ اَن اَرَیَ الخَلق وَلا تُری...
کاش گوش جان ،جز به شنیدن صدای دلنشین تو آرام نگیرد.
چقدر سخت است برایم ،هیچ صدایی حتّی آهسته،از تو به گوش من نرسد.
لَااَسمَعُ لَکَ حَسیساََ وَلانَجوَی...
تو همان تمنّای شیرینی که، از سویدای جان میخواهمت ،تو همان، آرزوی قلبی
بِنَفسی اَنت اُمنِیَّهُ شائقِِ یَتَمَنَّی...
کاش میگفتی کجایی؟!در کدام سرزمین اقامت داری؟!
اَیُّ اَرضِِ تُقِلُّکَ...
من آن گدای دورهگردم که ،در سرزمین خیال، تمام کوچهها را یک به یک ،به دنبالت آواره وسرگردان گشتم!
تو رخ نمینمایی،با چه خطابی توصیفت کنم:
اَیُّ خِطابِِ اَصِفُ فیک...
دلم خوش است به راز ونیاز دل،به اینکه محرم رازی و مشفق جان،راز دل چگونه گویم؟!
اَیَّ نَجویَ....
کاش عطش یافتنت ،به دیدار منتهی شود آنگاه
مَتَی تَرانَا وَنَراک ....
تمام لحظههای بی تو،لحظههای بی کسیُ تنهایی من است ،در هجوم غمپارهها ،جانم بر لب رسیده وتنها تویی اَنتَ کَشَّافُ الکُرَبِ وَالبَلوی ...
دلم تورا میخواهد وجان تورا شفاء میخواند:
فاغث یا غیاث المستغسین
به دادمان برس ای، فریاد رس فریاد خواهان بندگان ضعیف و...
یا شَدیدَالقُوی...حالم زار است وروزهایم تیره وتار .
اَزِل عَنهُ بِهِ الاَسَی وَالجَوی...
میشود به ظهورشاز غم واندوه وسوز دل مرا برهانی؟؟
قلبم آتش است ،جز با آمدنت گلستان نمیشود .
مشتاقانه آرزویت کنم،بی صبرانه پرچین انتظار ،برای لحظهی ناب آمدنت ،آئینه بندان میکنم .
میدانم که ،معشوقم (خدایم )میداند
نَحنُ عَبیدُکَ التَّائِقونَ اِلی وَلیِّک...
مابندگان حقیر ،مشتاق ظهور ولی(حجت)تو هستیم.
اگر چه آمدنت خیلی دیر شده،ولی روزی تو خواهی آمد
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان وفرجنا بهم 🤲
(برای صاحبالزمان عج)
۱۴۰۳/۱۰/۲۸
#باران_نوشت
#نوشتار_۸
#جهاد_روایت
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/barannevesht58
(سند دعای ندبه)
انتشار بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
زینب گودرزی📝
اِن تَنصُرُالله یَنصُرکُم وَیُثَبّت اَقدامکُم
اگر دین خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و قدمهایتان را استوار میسازد.
گوشهایش سوت میکشد!
صدای انفجار موشک، که دیوار صوتی را شکست، در سرش پیچیده!
بوی دود و آتش این روزها عادی شده!
چرا اینقدر پلکهایش سنگین است.
چشمهایش باز نمیشوند.
دستها و پاهایش از حرکت افتاده.
همه جا تاریک است، احساس ترس و وحشت میکند.
خواست تا فریاد بزند، اما لبهایش به هم چسبیده و باز نمیشود.
آه ...
یادش آمد؛ از چند لحظه قبل، وقتی که صدای بازی یونس و یاسین بچههای دیگر گوش مدرسه خرابه ( با موشکهای اسرائیل)، اردوگاه آوارگان غزه را، کر کرده بود.
او و اسما خواهرش از زیر آوارهای، هوار شده روی هم، کفشهای لنگه به لنگهای پیدا کردند و با ذوق بردند، تا مادر ببیند.
از اینکه حالا در سرما و روی سنگُ، خاک و شیشههای شکستهی خانهها؛ چیزی به پاهایشان فرو نمیرود، با خوشحالی به سمت کلاسهای نیمه خراب دویدند، تا مادر در خوشحالیشان سهیم شود !
آه ...
یادش آمد که، موشک زدند و حالا او و مادر و خواهرش زیر آوارند.
نمیدانست آنها هم زندهاند یا نه!
از دور، بجای سوت موشک، صدای دیگری به گوشش میرسد!
گوش سپرد.
صدا، صدای الله اکبر است؟!
مدتهاست، صدای این ذکر اقتدار، همراه صدای خوشحالی مردم به گوشش نرسیده! چه اتفاقی افتاده؟!
آن بیرون چه خبر است؟!
صدایی نداشت که جوابی بگیرد !
صدای مردم، نزدیک ونزدیکتر میشود.
برای کمک آمدهاند؟!
انگار امواج صدایشان طنین پیروزی را به همراه دارد!
چه دارد میشنود؟!
( آتش بس ...آتش بس )!
تمام روزهای تلخ گذشته(۴۷۰روز) از طوفان الاقصی، به سرعت نور از جلوی چشمانش گذشتند!
کودکان درخون خفته، بیمارستانهای با خاک یکسان شده، باغهای زیتون سوخته و... آنچه تا امروز او و بقیه مردم غزه را سرپا نگاه داشته،
ان تنصرالله...است.
میدانست وعده خدا محقق خواهد شد.
پیروزی با جبهه حق است.
خون تازهای در رگهایش دویدن گرفت.
این است تحقق وعدهی خداااا
حتماً خدایش بقیه را هم درست میکند.
به امید پیروزی نهایی🇵🇸
حضرت امام خامنهای حفظه الله ان شاء الله: قطعا مقاومت فلسطین پیروز است...قطعا حزب الله پیروز است.(۱۴۰۳/۸/۲)
(برای فلسطین )
۱۴۰۳/۱۱/۲
https://eitaa.com/barannevesht58
#باران_نوشت
#نوشتار_۹
انتشار بدون ذکر نام نویسنده مطلب شرعا مجاز نیست.
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
🍃نبض انتظار 🍃
#زینبگودرزی📝
صدای پای جمعه، که از کوچهی آخِر هفته به گوش میرسد، نبض انتظار بیشتر میتپد!
آسمان هنوز گرگ و میش است که، امید بر خانهی دلت در میزند و با هزار شور و شوق بیدارت میکند!
زمین ریههایش را پُر میکند از اشتیاق، و من قَد قامت عشق میبندم، سر سجاده نور!
آنگاه دستهای نیاز را، به سمت آسمان اجابت بالا میگیرم و در هوای پر ز احساس آمدنت میخوانم: ( اَینَ اَبناءُ الحُسین ... کجایند فرزندان حسین ؟!)
نِگار من میدانم که، هستی بهانهی حضور سبز توست ... چرا که، ( بَقیهَ الله التّی لا تَخلوا مِنَ العِترهِ الهادِیه.. حضرت بقیه الله که عالم خالی از عترت هادی امت نخواهد بود)
روزهای بدون تو همه، تبدار است!
اربابان زر و زور، پای عدل و داد را در جهان شکسته اند، تا نیایی گره از کار بشر وا نشود ! ( اَینَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَلمَه ...کجاست آنکه برای برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا گردید.)
روزگار غریبیست .
روزگاری که بعضی عزّت را در پیوستن به ملحدین و مشرکین میدانند،
جای عزت و ذلت در عزیز و ذلیل بودن عوض شده!
تو که بیایی عیارمان معلوم میشود ...( اَینَ مُعِزُّ الاَولیاء و مُذلُ اَلاعداء... کجاست آنکه دوستان خدا را عزیز و دشمنان خدا را ذلیل خواهد کرد .)
اینجا کسانی به عشق تو آیههای فتح میخوانند: ( اَینَ صاحِب یَومِ الفَتح کجاست صاحب روز فتح ؟)
برایشکفتن گل ظهورت، امن یجیب میخوانند !
(اَینَ المُضطَرُ الذّی یُجابُ اِذا دَعا... کجاست آنکه دعای خلق پریشان و مضطر را اجابت میکند.)
یا مُجیبَ المُضطَر اَجِبِ المُضطَر بحَق المُضطَر و نَحن المُضطَرون.
سند:دعای ندبه
۱۴۰۳/۱۱/۵
#باران_نوشت
#نوشتار_۱۰
#جهاد_تبیین
https://eitaa.com/barannevesht58
نشر بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
شب که میشه🌛
مهتاب دست نوازش برسر زمین🌏 میکشه تا خستگیهاش بیرون بره وبرای فردایی روشن و ناب برنامهریزی کنه
شبهاتون نقرهفام
روزهاتون طلایی و ناب
#زینب_گودرزی📝
#باران_نوشت
#نوشتار_۱۱
https://eitaa.com/barannevesht58
#زینب_گودرزی 📝
شب بی صدا آمد ومهمان خانهی آسمان شد
تا جامهی آرامش بر جانت بپوشاند و تورا مهیّای ذکر و رازو نیاز سحرگاهان کند
توشه را باید از سحر برگرفت وعاشقانههای ناب با معشوق
🌿وَجَعَلنَا الیَّلَ لِباسَا(آیه ۱۰.نباء)🌿
#باران_نوشت
#جهاد_تبیین
#نوشتار_۱۲
https://eitaa.com/barannevesht58
#زینب_گودرزی 📝
میشود سجاده ،پلی به سوی بینهایت باشد، به شرط سجاد بودن.
میشود عِطر بندگیت، عرشیان را مست وبی تاب کند،بهشرط
زَینُ العابدین بودن .
در کربُ بلا آنگاه که ،زمین وآسمان در تب وتاب جنگ، بی تاب بودُ میسوخت ،جسم ُجان او ،مُهیّای پذیرش رسالتِ کُلُّ یَومِِ عاشورا وکُلُّ اَرضِِ کَربلا میشد ودر دلداگی بر ولایت میسوخت .
پایههای متزلزل طاغوت را ضربهیِ کاریِ کلام کوبندهُ، دستان در غُل وزنجیر علی بن الحسین (ع) در، کاخ یزید فرو ریخت .
چون از دشت پر بلا (کرب بلا)برگشت ، دعا شد سلاحش وتبیین راه،اداء رسالتش.
محراب یاد دارد ؛عاشقانههای نابی که، زینت عبادت کنندگان
از عظمت معشوقش ،شانههایش میلرزید وماه رُخش به سیل اشک شسته میشد .
انَا اَفقَرُ الفُقراءِ اِلیک ...(من نیازمندترین نیازمندام )
را در خلوت سحرهای عاشقی سجاد گفت تا بدانیم،
فَاِلَی مَن حینَئِذِِ مُنقَلَبا ...(به سوی چه کسی روی آوردیم)؟!
وَ اَینَ مَذهَبُنَا ...(وجز درگاه الهی کجا داریم که برویم )؟!
فَارحَم تَضَرُّعَنَا اِلَیک ....پس برناتوانی ما در درگاهت رحم کن،
اااااای خدا بحق زین العابدینت.
(میلاد امام سجاد علیه السلام )
(سند:دعای ۱۰صحیفهی کامله سجادیه)
#باران_نوشت
#جهاد_تبیین
#نوشتار_۱۳
https://eitaa.com/barannevesht58
نشر بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
۱۶/بهمن/۱۴۰۳
#زینب_گودرزی 📝
🇮🇷کد پیروزی 🇮🇷
یادش بخیر
دههی فجر که میشد،
بچهها سر از پا نمیشناختند.
هر کدام از آنها کاری میکردند، تا شادی را به تصویر بکشند. ریسهها ،کاغذها و بادکنکهای رنگی را از در ودیوار کلاسها وسالن وحیاط مدرسه آویزان میکردند.
چراغهای رنگی رنگی کار خانوم مدیر بود ، بقیهی معلمها هم در کارهای جشن و آذین بندی کمک میکردند .
یادم هست، مسئول روزنامهی دیواری شدم .
هواپیمای بزرگی را ،وسط کاغذ فیلی کشیدم وصفحه را پر کردم از، گلهای زیبا وپائین آن نوشتم :
🌺 🛬 🌺
🌺امام آمد 🌺
آنروزها تصویر در ذهنم از
فجر ،انقلاب وپیروزی
صرفا شادی وجشن بود.
امروز اما ، معنای واقعی
شادی را میفهمم.
با انقلابِ اسلامی خمینی کبیر( رحمه الله علیه )
_استقلال وعدم وابستگی به بیگانگان درهمه امور
_آزادی،از بند طاغوت (امریکا وایادی)
_محترم بودن رای ونظر مردم در همهی امور(جمهوری )
_راهبرد زندگی فردی واجتماعی مردم براساس موازین دینی (اسلامی)
خلق شد .
برای ثمر نشستن انقلاب وجمهوری اسلامی؛
خون هزاران شهید سرخی پرچمش را گلگون کرد ، امنیتش را تضمین وسرسبزی وآبادانیش را ارمغان بخشید.
خمینی کبیر (رحمه الله علیه)
ما میتوانیم را ،در حرکت واتحاد ومقاومت مردم، تفیسر کرد.
واین کد پیروزی👆 را ،به تمام ملتهای آزاده جهان صادر کرد.
🌷در بهار آزادی جای شهداخالی🌷
۲۰/بهمن/۱۴۰۳
#باران_نوشت
#جهاد_تبیین
#دهه_فجر_مباااارک
#نوشتار_۱۴
https://eitaa.com/barannevesht58
نشر بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
#زینب_گودرزی📝
🍃 امید غریبان تنها کجایی؟ 🍃
خورشید که به منزل مغرب رسید، ماه را به جامی از نور مهمان کرد، تا چراغ خانهی آسمان تابان بماند!
نُدبهی کوچههای امیدِ صبح، به سَمات کوچههای حسرت غروب منتهی شد!
هزار نرگس چشم، منتظر به راه ماند!
هزار دل ،در تبُ تاب ثانیههای غربت سوخت!
سبد سبد، غزل ناب عاشقی پژمرد!
تو همان آرزوییکه قلبها همه آن را دارند!
من آن حیرانِ عاشقم که؛ هر روز صبح به رسم وفاداری، عَهداً وعَقداً وبَیعَهً لَهُ فِی عُنُقی ...را مضطرانه نجوا و عاشقانهی، اللّهم اجعَلنِی مِن اَنصارِه واَعوانِه ... را به امید اجابت، تمنّا میکنم.
حجت خدا!
چشمهایی از بَرّ وبحر، به واسطهی ظَهَرَ الفَساد فِی البَر البَحر بِما کَسَبَت اَیدیِ النّاس ... مشتاقِ منجی ودر آرزوی اَحیِ بِه عِبادَک ... خاضعانه از معبود میخوانَدَت!
بیا ودیدگان بی فروغ را، سرمهی چشمی باش وبه گوشهی چشمی، مهمان نگار کن وَاکحُل ناظِری بِنَظرَهِِ
مِنّی اِلَیه
یا رب!
فریاد در حنجر حبس شدهی بندگان مظلومت را، که یار ویاوری جز اونیست برسان،
وَاجعَلهُ اللّهُمّ مَفزَعاً لِمظلومِ عِبادک ...
که مخالفان بعید دانند وما فرج وظهورش را نزدیک میدانیم،
** اِنّهُم یَرَونَه بَعیدا ونَراهُ قَریباً **
🍃اللهّم بَلّغ مَولانَا الاِمامَ الهادِی المَهدی القائمَ بِاَمرِک 🍃
(سند _دعای عهد )
#باران_نوشت
#نوشتار_۱۵
https://eitaa.com/barannevesht58
نشر بدون ذکر نام نویسنده شرعا جایز نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زینب_گودرزی📝
🍃عشقی که مکتب شد🍃
مِنَ المُومنینَ رِجالُُ صَدَقُوا مَا عَاهَدوا اللهَ عَلیهِ فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَه وَمِنهُم مَن یَنتَظِر وَمَا بَدّلوُا تَبدیلاً.ّ(احزاب_۲۳)
عاشقی را وقت خلقت یادت داد، آنگاه که عاشقانه آیهی، (نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی ...)را در گِلت خواند .(۲۹_حجر)
تاج خلیفه اللّهی برسرت نهاد وشدی بنده.
سیدحسن_نصرالله ...
صِبغه الله در تار و پود حیاتت موج میزد.
آئینهی تمام نمای حلول وظهور معشوق شدی!
محور چرخش وسکونت معشوق؛
بیداری و خواب چشمانت معشوق، کلام، عمل، همه وهمهی وجودت معشوق !
پیمان بستی تا طواف عشق گرداگرد اوامرش کنی، همان نمودی.
غُل و زنجیر اسارت طاغوت را، در رکاب ولایت (الله، الرسول، اولی امر )از پای جان و تن گشودی و شکوه آزادی را با جهاد (اکبر واصغر) رنگ مردانگی بخشیدی.
صدقِ گفتار و عمل ،عظمتِ اخلاصت، تفسیر صَدَقُوا ...قَضَی نَحبَه ...را حیات بخشید .
ماندی برعهدی که بسته بودی، علی_العهد
مجاهد کبیر، سیّد نستوه مقاومت!
عالم را یکسره محضر عشق دیدی وحکومت برگسترهی گیتی را در خور حاکم عادل الهی، ایستادی تا ظلم ظالم عالم گیر نشود و عنکبوت صهیون تار نتند.
سرو مقاوم، سید المقاومه!
راست قامتان، قدقامت ایستادگی را، بر تو اقتدا کردند، و راز جاودانگی را از مکتب عشق تو آموختند.
عالم به نظاره نشست، ( مَن طَلَبَنِی وَجَدَنی ) را در عاشقانههایت و دید که چگونه معشوق( عَشَقَنِی عَشَقتَه) خواند برایت!
تو برایش شهید شدی و او شد خونبهایت ( عَلی دِیَتَهُ وَاَنَا دیَتَهُ)
بحار الانوار_ج۶۷_ ص۲۵
#باران_نوشت
#نوشتار_۱۶
https://eitaa.com/barannevesht58
نابترین دیدار
زینب_گودرزی📝
دل در تپش و اضطراب است!
هیاهوی دنیا و فراز و فرودهایش روح را خسته و آزرده کرده.قرار و آرامش را آرزوست. چشمهایم را میبندم تا از حصار زمان رد شوم! میبینم نور را، حس میکنم عطری راکه از آسمان بر سر زمین میافشانند! نوایی جان را مینوازد. بلبل ترانه خوان، سرو سر خم میکند.قمری به چکامه خوانی و شاپرک بالهایش را به ادب میتکاند.
موج میرقصد، دستان دریا، ذرات شفاف آب را، به شادی در فضا میپاشد. حماسهای در حال جوش و خروش است. درخت شاخههایش را میتکاند و برگهایش را میلرزاند.
چشم میدوزم به افق، نور را میبینم، از شکاف آسمان، راهی برایمگشودهاند. دستهایم را میگشایم و خود را میسپارم به نور.
رها، سبک بال، به سمت آسمان اوج میگیرم. تمام قیدوبندها، از پای جان گشوده شدند. اوج تا ...!نظاره کن، فرشتگانی گرداگرد عرش تسبیح گوی میچرخند. من و معراج ؟! شگفتا! مگر میشود؟! لذت دیدار و سخن با معشوق!من که دامن از دست داده محو تماشای نور میشوم.زمزمه میکنم، الله اکبر، تو بزرگتراز همه چیزهایی که بتوان وصفت کرد.
منِ تنهای پر آشوب با که بودم که تنها ماندم؟!لا اله الا الله،نیست جز تو معشوق وپناهی، دستم را گرفتی وراه نشانم دادی بانشانههایت!
اشهد ان محمدا رسول الله واشهد علیا ولی الله
چه ضیافتی!دل کندنش سخت وجانکاه است.کاش این لحظات تمامی نداشته باشند! بمانم، جز تو هیچ نداشته باشم.عاشقانهی پنجگانهای برایم فراهم کردی، تا سجاده فرصتی باشد برای دلبری و تکرار لحظههای ناب دیدارت!من بر سجاده نفس خواهم کشید تا بی نهایت با تو.
https://eitaa.com/barannevesht58
#نوشتار_۱۷
ملکهی سخا و جود
✍️زینب گودرزی
وقتی، خدا بخواهد!
تمام حساب و کتابهای دنیا، معادلاتشان بهم میریزد!
آنگاه "سَیِدَهَ النِّساءِ القُرَیش"،ملکهی ثروت وکرامت، دل میبندد به، عشقِ یتیم (عبدالله و آمنه) و از همه دل میکند!
در شبی که حراء، شاهد نور نبوّت برقلب وجان محمّد(صلی الله علیه واله ) است، اوّل مومنه میشود به، رسالت محمّد(صلی الله علیه واله )!
میایستد تمام قد، به پای آرمان نبی الله(ص) و میبخشد، تمام دنیایش را برای اثبات خدای محمّد(ص)!
با گوهر طهارت،کوثر ولایت(س) را
میپروراند و میشود، مادر امامت!
ناز و نعمت میگذارد، درد و محنت میخرد به جان، میشود حامی و غمخوار محمّد(ص).
اگر جود و سخا وزیرکیاش نبود، تحریم وشعب ابیطالب، نامی از محمّد(ص) ودین و آئینش باقی نمیگذاشت!
ام المومنین شد و در رثای او، جبرئیل امین پیام آورد: 《یا رسول الله(ص) خدیجه را دریاب از گریهی او فرشتگان به گریه درآمدند...》
(بحار الانوار_ج۱۸_ص۲۴۳)
نبی الله به مدح خدیجه الکبری فرمود: 《مثل خدیجه(س) پیدا نخواهد شد. آنگاه که همه مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود و مرا با ثروت خود، برای پیشرفت دین خدا یاری نمود. خدا به من دستور داد، خدیجه(س) را به قصر زمردّی که در بهشت دارد و هیچ رنج وزحمتی در آن نیست، بشارت دهم》.(بحار الانوار_ج۴۳_ص۱۳۱)
امام خامنهای (حفظه الله): 《حضرت خدیجه(س)، بانوی اوّل مکّه و از لحاظ حَسَب و نَسَب و ثروت، شخصیت برجستهای بود》(۲۳/اردیبهشت /۱۳۷۹_ خطبههای نماز جمعه تهران )
#باران_نوشت
#نوشتار_۱۸
https://eitaa.com/barannevesht58ش