#قسمت5😎👌🏻
روز #عروسی ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍
ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند.
عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت:
"زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟"
گفتم: "گناه دارن محسن. "😅
گفت: "بابا بیخیال. "
یکدفعه پیچید توی یک فرعی.
چندتا از ماشینها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃
توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، #محسن راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت.
همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻
#خوشحال_بود قاه داشت میخندید. 🤩
دیگر نزدیکیهای غروب بود داشتن #اذان_مغرب می گفتند.
محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊
حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل #خوشحال_نبود و #نمی_خندید.😢
رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای #دعا کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇
.
بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. "
دلم هری ریخت پایین. 😨
اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢
من تازه عروس باید #شب_عروسی هم برای #شهادت شوهرم دعا میکردم‼️
اشک هایم بیشتر بارید.
نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅
خودم را جمع و جور کردم.
دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم،
گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی.
فقط یک شرط داره. 😌
اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌
سرش را تکان داد و گفت: " قبول. "
گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊
نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش میزند!
💝زندگینامه #شهیدحججی💝
💥قسمت نهم💥
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "😉
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍
در به در دنبال #شهادت بود.😇💚
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.😢
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗
آخر سر قبولش کردند.😇🤗
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎
.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "😢
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.😭😢
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗
#ادامه_دارد… 😊
╔═.🍃.════╗
@barayemoula
╚════.🍃.═╝
💥قسمت دوازدهم💥
#علیرضا_نوری از بچه های لشکر نجف اشرف بود. چند روزی بود که توی #سوریه شهید شده بود.
با محسن رفتیم تشییع جنازهاش. توی مراسم بدجور گرفته بودم و بق کرده بودم. همش فکر می کردم محسن توی آن تابوت خوابیده است.😭
وسط مراسم تشییع محسن پیام بهم پیامک داد:"زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم."
جواب دادم: "محسن از این حرفها نزن قلبم داره آتیش میگیره." مقداری از مراسم که گذشت، برگشتم خانه. دیگر نمی توانستم آنجا بمانم.😖
همهاش تصویر شهادت محسن می آمد جلوی چشمانم.😭
آخر شب محسن برگشت وقتی آمد حال عجیبی داشت بهم گفت: " زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگه بخواهیم بمیریم به زور ده نفر میان زیر تابوتمون رو می گیرن. اما امروز دیدی مردم چه جوری خودشونو برای شهید نوری میکشتن؟"
آن شب تاصبح یک بند حرف #شهادت می زد و گریه میکرد. گفت: "زهرا، اگه شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!" بهش گفتم:" محسن شهید بشی و من تابوتت رو ببینم دق می کنم. من دوریت را برای لحظه هم نمیتونم تحمل کنم."
گفت: "میتونی خانومم." بعد نگاهی تو چشمانم کرد و گفت: "حالا ببین اصلا پیکری میاد یا نه!"😢
💚💚💚💚💚💚💚
#یار گرمابه و گلستانش بودم. همیشه پیشم حرف از شهادت می زد. دیگر حوصله ام را سر برده بود.😩
یک بار بهش توپیدم و گفتم: " مگه تو اینقدر دم از شهید کاظمی نمی زنی؟ حاج احمد تا خیلی بعد از جنگ موند و به انقلاب خدمت کرد، بعد به شهادت رسید. تو میخوای همین اول کاری بری سوریه به شهادت برسی و تموم؟"😑🤨
گفت: "نه. من می خوام برم سوریه جنگ بکنم ان شاءالله شهید بشم.😌 وقتی هم که آقام امام زمان ظهور کرد ازش خواهش کنم که دوباره بیام تو این دنیا و باز در رکابش شهید بشم."😍
فکر کجاها را که نکرده بود. برای بعد از شهادتش هم برنامه ریزی کرده بود.😔👌🏻
💙💙💙💙💙💙💙
دو هفته قبل از #اعزام محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊
خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇
لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه."
گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه."
روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست.
خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم.
همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای #امام_حسین علیه السلام #نامه نوشتم.
به آقا نوشتم…..😉
ادامه دارد..
╔═.🍃.════╗
@barayemoula
╚════.🍃.═╝
🔶🔸فضیلت منتظران🔸🔶
🔴امام صادق عليه السلام فرمود:
🔶 اگر كسى از شما بميرد در حالى كه #منتظر
حــــكومت امام زمــان (عج) بوده،
⭐️ همانند كسى است كه با امام #قائم عليه السلام
در خيــــمه اش بـوده است،
📍 سپس اندكى درنگ كرد و فرمود:
⭐️ نه، بلكه همانند كسى است كه در #كنار حضرت
زد و خورد كند،
📍 سپس فرمود:
⭐️نه، به خدا قسم، بلكه مانند كسى است كه در
كنار #رسول_خدا به #شهادت برسد.
📙بحارالأنوار، ج 42، ص 126
🖤 دست نیاز و توسل دراز می کنیم
به سمت بانوی مهربانی و کرامت
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
یا فاطِمَه اِشْفَعی لي فِی الدُّنیا و فیِ الْجَنّة 🖤
#شهادت
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
@d_n_kh
#نشر_مجدد
🔆متن شبهه:
ما فرزندان نسل هایی هستیم که:
صنعت شان، ساختن سقا خانه و حسینیه و علم و کتل .
سیاحت شان، رفتن به زیارت ائمه اطهار و امامزاده ها .
طبابت شان، دخیل بستن و قفل بستن .
راه حل مشکل شان، نذر کردن و سفره انداختن و توسل جستن و واسطه تراشی بین خود و خدا .
مراسم ملی شان، زنجیر زدن و قمه زدن و دسته راه انداختن .
سر گرمی شان، روضه خوانی رفتن و نوحه گوش دادن و زاری و گریه کردن .
و از همه مهمتر فرهنگ شان،
فرهنگ خشنونت و شهادت استشهادی است دل شیر میخواهد که خلاف جریان آب شنا کنی .
🔆پاسخ شبهه:
1⃣ ما فرزندان نسلهایی هستیم که برترین علوم را نزد امام شیعیان ، امام صادق (ع) فراگرفته اند، همچون جابر بن حیان پدر علم شیمی دنیا.
2⃣ ما از نسل دانشمندان بزرگ اسلامی همچون بوعلی سینا و ابوریحان و زکریای رازی و... هستیم که مغزهای متفکر دنیا بحساب می آیند.
3⃣ ما نسل همانهاییم که اکنون در سکوهای نخست علمی دنیا قدعلم کرده اند.
4⃣ ما از نسل آنهایی هستیم که سیاحت شان پشت خاک ریزهای دفاع از شرافت #ایرانی بود، سیاحت شان خوابیدن روی سیم خاردار بود،
نه خوابیدن روی ماسه های ساحلی آنتالیا و بدروم و کوش آداسی.
5⃣ سیاحت مان ، پای پیاده رفتن به بزرگترین جلوه ی عظمت تشیع ، یعنی اجتماع اربعین که دنیا را مبهوت خود کرده .
6⃣ قطعا سیاحت زیارت ، هزاران بار شرف دارد به #سیاحت تن فروشی در سواحل شیخ نشین و سیاحتی که سرمایه ی مملکت را به جیب بیگانگانی میریزند که دشمن ایرانند.
7⃣ ما فرزندان نسل هایی هستیم که طبابت شان ، طب الرضا و طب الصادق است که دانشمندان علم پزشکی دنیا را مجذوب خود کرده است.
8⃣ طبابت شان ، از قانون بوعلی ست که هنوز در دانشگاه های اروپا تحلیل میشود.
طبابت شان توسل و دخیل بستن نیست.
که توسل و دخیل ، فوق #طبابت است که علم بشری قادر به درمان آن نیست.
9⃣ احتمالا نویسنده #قفل بستن بر روی پل آرزوها در فرانسه و آلمان و یونان را فراموش کرده است.
احتمالا جرز دیوارهای دیوار ندبه در اسرائیل را فراموش کرده که پراست از نامه های یهودیان.
🔟 نذری دادن و سفره انداختن که فقیری برسرآن بنشیند ، کودک یتیمی شکمش سیر شود و دست مستمندی گرفته شود،
اگر مشکلت را هم حل نکند قطعا مشکلی را از دیگران حل کرده است، این است مرام فرزندان این نسل.
1⃣1⃣ انسانیت به این نیست که فقط به فکرخود باشی، به فکر مشکل دیگران بودن اوج #انسانیت است.
« تونیکی میکن و در دجله انداز ، که ایزد دربیابانت دهد باز»
ما فرزندان نسلهایی هستیم که نه در فرهنگشان #قمه زنی بوده و نه در آئین مذهبشان.
2⃣1⃣ قمه زنی بدعتی وارداتی از فرهنگ انحرافی مسیحیت خرافی غرب است.
مراسمات #عزاداری و دسته جات ما ، دراصل ، زنده نگه داشتن ندای ظلم ستیزی و آزادی خواهی ست،
فریاد اتحاد مستضعفان است برایف رویایی با جبهه استکبار.
برای همین است که مستکبرین از آن بیزارند.
3⃣1⃣ ما ملت گریه های سیاسی هستیم، تا آن قیام ظلم ستیزی امام حسین (ع) را برای همیشه تازه و زنده نگه داریم.
پس این نوحه ها وروضه ها برای سرگرمی نیست ، بلکه نسخه ی درمان ظلم استبدادهاست.
فرهنگی که به انسانها یاد میدهد ، برای حفظ ارزش های انسانی ، برای تحقق امنیت بشریت، برای آزاده زیستن ، باید از همه ی موجودی ات بگذری ، فرهنگ شهادت است.
4⃣1⃣ فرهنگ #شهادت ، خشونت نیست ، فرهنگ ایثار و از خود گذشتی در راه آرمان هاست.
فرهنگ خشونت، فرهنگ ترور است که رسم و شیوه ی فرهنگ غیرانسانی غرب است، فرهنگ ظلم و استعمار است، فرهنگ آمریکایی و تروریسم دولتی #صهیونیسم است.
🔷سالروز شهادت دانشمند برجسته ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران، شهید محسن فخری زاده، به دست رژیم منفور صهیونیستی گرامی باد.
💠باشد که ادامه دهنده ی راه این عزیزان باشیم🌹
#شهادت
#شهید_فخری_زاده