#روایت_۱۰۸
«غلام شاهچراغ»
گذرنامه جدید را از مأمور پست تحویل گرفت.
لباس سبز پاسداری پوشید.
رو به حرم ایستاد و گفت:
« متی ترانا و نراک؟»
صدای شلیکی آمد، گلوله ای در سینه اش نشست.
_ « کربلا همدیگه رو میبینیم.»
#برای_زینب
#شاهچراغ
#مأمور_امنیت
#شهدا_ی_امنیت
✍️سیده مریم گلچمن