eitaa logo
بارداری بهشتی
2.2هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سعیدمهدوی: مهدوپیش دبستانی (امین) نون ونمک 🍪 ۳_تا_۶_سال پیامبر فرمودند: یاعلی جان اول وآخرغذانمک بخور ،نمک درمان هفتادو دو بیماری ست . ✳️ثبت نام کلاسهای تابستانی وسال تحصیلی بامجوز رسمی از حوزه علمیه استان قم تحت نظارت دفترتبلیغ حوزه علمیه استان قم تحت نظارت سازمان بسیج جامعه زنان سپاه امام علی ابن ابیطالب علیه السلام زیرنظراساتیدطب اسلامی 👨⚕👨⚕ رتبه🏅برتر جشنواره مالک اشترسپاه امام علی بن ابیطالب در دوسال متوالی باکادری مجرب وآموزش دیده درزمینه تربیت دینی وطب اسلامی ✳️موارد آموزشی آموزش حفظ سوره های قرآن آموزش احادیث تربیتی بصورت بازی آموزش مفاهیم دینی بصورت بازی آموزش شعرهای مذهبی وانقلابی آموزش سیره اهلبیت بصورت بازی آموزش سبک زندگی اسلامی بصورت بازی آموزش مهارتهای زندگی بصورت بازی آموزش داستانهای قرآنی ومعجزات پیامبران 😍 اصلاح تغذیه کودکان🔵 اصلاح تغذیه خانواده🔴 برگزاری کارگاه آموزشی سبک زندگی اهلبیت برای والدین آموزش کلاس تفسیرنقاشی کودک📝 برنامه غذایی بامشاوره اساتید طب اسلامی 👨‍⚕👨‍⚕ برنامه عسل وسیاهدونه بصورت روزانه🍯 برنامه نمک وآویشن قبل از تغذیه🌿 و....... 💠جهت کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر مراجعه فرمایید @Yazahra5209
❇️✨❇️✨❇️✨❇️ ❇️✨✨❇️ 🌸🍃شخصی خانم خود را و خانم در حالیکه می کرد گفت من می روم و از تو می کنم شوهر به خانم اش گفت کی گفت که من به تو اجازه می دهم که از خانه خارج شوی؟ خانم گفت تو فکر می کنی به بستن دروازه و پنجره ها مانع شکایت من می شوی؟ شوهر با تعجب و تمسخر گفت پس تو چی خواهی کرد؟ خانم گفت: خواهم گرفت. شوهر گفت: تلفنت دست من است حالا هرچی می خواهی انجام بده. بعدا خانم به حمام داخل شد و در حمام را بست. شوهر فکر کرد که خانم اش از پنجره ی حمام خودش را می اندازد و فرار می کند بناء از خانه خارج شده مقابل پنجره ی حمام در حال انتظار ایستاد بعد از انتظار زیاد هیچ نوع خروج و فرار را از خانم ندید پس دوباره داخل خانه شده پشت در حمام ایستاد... اما خانم بعد از نمودن در حالیکه دست و سر و رویش تر بود از حمام خارج شد و با گفت حالا از تو به نزد کسی شکایت می کنم که به نامش یاد کردم که نه دروازه ها، و نه پنجره ها نه تو و نه تلفن هایم مانع من میشوند و او حتما به من می دهد و مرا می شنود و تو هرگز دروازه های او را نمیتونی ببندی. خانم این سخنان را گفت و از نزد شوهرش رفت و شوهر بالای تخت خود نشست و با خود فکر می کرد. اما خانم را هموار کرده شروع به نماز خواندن نمود و سجده ی خود را بسیار ادا کرد و شوهر او را نگاه می کرد و خانم زمانی که نماز را تمام نمود دست های خود را به طرف آسمان بلند کرد و می خواست دعا کند ولی شوهر آمد و دست های اورا گرفته و گفت: آیا کافی نیست که در سجده دور درازت به من دعا کردی؟ خانم به طرف شوهر نظر انداخت گفت آیا فکر می کنی بعد از اینکه در حق من چنان کار کرد من از دعا کردن منصرف می شوم؟ شوهر گفت به خدا قسم در وقت قهر و غضب بود و من تورا نزدم. 🌸🍃خانم گفت به همین اساس از دعای خیر نمودن برای تو اکتفا نکردم بلکه به ضد دعا کردم که میان زن و شوهر می اندازد زیرا من نیستم که در حق شوهرم، عزیزم و دعای بد کنم. شوهر از شنیدن سخنان خانم خود هایش ریخت و دست های خانم اش را گفت به تو وعده می دهم و می کنم که بعد از این از طرف من هیچ بدی و ضرر به تو نخواهد رسید.