روم نمیشد به مامانم بگم؛ در واقع بیشتر میترسیدم تا اینکه بخوام خجالت بکشم.😰 هر دفعه که میخواستم سرصحبت رو باز کنم یاد خط و نشون‌ها و نصیحت‌هایی می‌افتادم که مدام بهم گوشزد می‌کرد.😟 البته می‌دونم که مامان خیر و صلاح من رو میخواد؛ واقعا کی بیشتر از یه مادر آرزوی خوشبختی فرزندش رو داره؟ نگرانه که نکنه همه عمر و جوانی دخترش به زحمت بچه‌داری بگذره.🤱 یا اینکه این زایمان‌های پشت سر هم برای سلامتی من مضر باشه🤰 دغدغه‌های مالی بچه بزرگ کردن هم که همیشه اولین دلیل پرطرفدار ظاهراً قانع کننده است.💰 اما من جور دیگه‌ای فکر می‌کنم و نگاهم به بچه داری با مامان خیلی فرق داره؛ البته فکرها و نگاه‌هایی که هیچ وقت مامان رو قانع نکرد.😅😬 واسه همین با اینکه چندماه از بارداریم میگذره، هنوزم نتونستم ورود ششمین عضو خانواده به زندگیم رو با مامان در میون بذارم. اما چاره ای نیست. در نهایت می‌دونم که باید پوستم کلفت تر از این حرفا باشه، باید تا موعدش نرسیده گوشم رو پر از حرف‌های شماتت باری کنم که دیر یا زود از این و اون میشنوم، تا وقتش که رسید، تیر این حرفا اصلا به قلبم نفوذ نکنه و همونجا از دروازه گوشم رو زمین خدا بریزه.😶 همون خدایی که خودش روزی بچه‌ها رو ضمانت کرده👌 همون خدایی که خودش دفع خیلی از بیماری ها رو تو زایمان گذاشته،😇 و خودش با قدرت بی انتهاش توان و عشق رو تو جسم و روح پدر و مادر هر نورسیده ای جا میده؛❣ و اگه خودم این چیزها رو در تولد سه کودکم ندیده بودم، حالا اینقدر برای آمدن فرزند چهارم مصمم نبودم.💪 آره، می‌دونم که مامان وقتی بشنوه من یه تو راهی دیگه دارم خوشحال نمیشه، یا راحتتر بگم؛ اصلا ناراحت هم میشه.😕 اما هرچی باشه بالأخره مادره، حتی اگه نخواد یا نتونه که کمکم کنه، حتما دعای خیرش پشت سر من و بچه هامه. ☺️ مطمئنم نوه جدیدش رو که ببینه، تو همون نگاه اول عاشقش میشه؛ درست مثل زمانی که عاشق اولین نوه اش شد؛ به همون شیرینی؛ به همون تازگی.😍👶 #دایه_مهربانتر_از_مادر #شکوه_خانواده https://zil.ink/mehre_fereshteha

سلام روزتون بخیر و ایام زیبای رجب براتون پربرکت باشه ان شاءالله🤲 در مورد سرزنش بزرگترا...👇 من و همسرم از ابتدای ازدواجمون که حضرت آقا مساله فرزندآوری رو تازه مطرح فرموده بودن(سال ۹۲) با شوخی و خنده و استحکامی نهفته درآن☺ به همممممه گفتیم ما ۶ تا بچه میخوایم😜 چون فاز خنده بود اونام با خنده مخالفتشون و امکان ناپذیریشو میگفتن و ماهم باخنده برمواضعمون پافشاری میکردیم( زمینه سازی )😉 بعد که الحمدلله بچه دار شدیم هم همچنان از این حرفا میزدیم و امادگی ذهنی برای اطرافیان بشدت مخالف ایجاد میکردیم😊 و نکته مهم این بود که تمام کارهای بچه داری رو خودم انجام میدادم و هیییییییییچ کمکی حتی در حمام کردن نوزاد از مادرو اطرافیانم نگرفتم 💪 با این وجود وقتی هنوز فرشته سومم رو باردار نبودم(که ان شاءالله ۴ ماه دیگه تشریف فرما میشن😍👼) اطرافیانم میگفتن حواااااااستو جمع کن یه وقت بچه نیاریاااااا🧟‍♀ ما دیگه نمی تونیم!😳 منم چیزی نگفتم! ولی وقتی دیدم این جملات پررنگ داره میشه با ملایمت آمیخته به شوخی گفتم مگه قبلیا رو شما بزرگ کردین که این یکیو نمی تونین؟!😏 در فکر عمیقی فرورفتن 😂 و دیگه این حرفا تموم شد! 😎 ( گاهی لازمه مودبانه اما قاطع جواب های منطقی داد وگرنه ادامه دار میشه و بجایی میرسه که پناه برخدا با ناراحتی پاسخ داده میشه...پس جنگ اول به از صلح آخر!! ) فامیل های دورتر هم که سر بچه دوم !! غرغرشون شروع شد، می پرسیدن بازم میخوای؟!!😳 منم با ذوق میگفتم ببببببله!😍😍 بهشون گفتم شماها تو خانواده پرجمعیت بودین و تنهایی ای که ماها درکودکی کشیدیم رو نچشیدین! 🙁 همین الانم وقتی می خوان برن ویلاشون تو شمال چندتا خواهربرادراشونو همراه میکنن و میگن تنهایی خوش نمیگذره!🏘 منم فورا سوء استفاده می کنم و میگم ببینید چقدر تنهایی بده!🙃 چطور راضی میشید بچه هام از نعمت فامیل داشتن و دورهم خوش بودن محروم بشن؟!!😁 خلاصه ش اینکه اگر خود زوجین استحکام داشته باشن و با خوش خلقی و تدبیر برخورد کنن، دیگران هم بیخیال میشن! متوجه میشن که حرفاشون تاثیرگذار نیست ، رها میکنن مثل نزدیکان من🤭 که دیگه کمتر غرمیزنن و تازگی ها از فواید چندفرزندی هم میگن😅 کسانی هم که ژست روانشناس متخصص میگرفتن و میفرمودن در تربیت فرزندان مشکل خواهید داشت خدمتشون عرض کردیم اگر کسی تربیت فرزند بلد باشه ۱۰ تا هم باشن درست تربیت میشن و اگر بلد نباشه یدونه رو هم نمیتونه درست تربیت کنه🤷‍♀ مثالش مادرای قدیم که ۷-۸تا بچه رو تو دوتا اتاق بزرگ کردن و همگی سالم و پاک و بعضا شهید، در محیط آلوده قبل انقلاب!!🙂 درمقایسه با بعضی مادرای امروزی که یدونه دوتا بچه رو هم نمیتونن مودب و مومن تربیت کنن ببخشید خیلی پرحرفی کردم🤐 ان شاءالله مفید واقع بشه👌 #دایه_مهربانتر_از_مادر #تجربه_نگاری #شکوه_خانواده https://zil.ink/mehre_fereshteha

من پسرم هفت ماهش بود دخترم رو باردار شدم و دخترم نه ماهه بود که متوجه شدم باردارم درحالیکه با توجه به شرایطی که داشتیم دیگه بچه نمیخواستم. وقتی جواب ازمایش رو گرفتم فقط گریه می کردم 😭😭، با یه عالِمی صحبت کردم و گریه هم میکردم اون گفت گریه نکن شاید خدا با اومدن این بچه گشایش بده به زندگیتون و ... به هر حال ارومتر شدم. بعد مدتی به خانواده گفتم :یکیشون بعد کلی بد و بیراه گفتن بهم، قهر کرد و چندتاشون گفتن سقطش کن و ...😔😔😔 الان بچه بدنیا اومده از بچه های قبلیم درشت تره و جالب اینکه روزی مخصوص خودش رو به هممون داده هم سبد غذایی مهر فرشته ها ، هم اون عالِم هدیه داد که خرج تغذیه ام کردم و هم کمک هزینه بیمارستان و لباس برای خودش و خواهر و برادرش و همت سبد غذایی که الان برام اوردن 😌 جالبتر این بود که تو دوره بارداری و بعد زایمانم تعذیه بهتری نسبت به قبلی ها داشتم 🙂 فکر کنم خدا یه جورایی پاداش توکلمون رو به خودش داره میده 😃 چند روز پیش یه مطلب خوندم👇👇👇 ⚽️کریستیانو رونالدو در داستان زندگی‌اش بیان می کند که والدینش به خاطر فقر شدید قصد داشتند او را سقط کنند. همان‌ پدر و مادر الان رفاه زندگی‌شان و آبرو و احترامی که در جامعه‌شان دارند را مدیون همین بچه‌ای هستند که می‌خواستند سقطش کنند تا به حساب خودشان آینده‌اش را نجات دهند✅ #دایه_مهربانتر_از_مادر #تجربه_نگاری #شکوه_خانواده https://zil.ink/mehre_fereshteha