ماه مهمانی خدا آمد
ولازمه هر مهمانی، آماده شدن است
اما من آن کودکی هستم که اگر به من باشد ، آنقدر درگیر خود و بازی هایم هستم که به مهمانی نمیرسم و هر چه قدر صاحبخانه مرا بخواند ، گوش هایم نمی شنود
بازی های دنیا و زندگی چنان مرا مشغول خود کرده
که صدای مهربانش را نمیشنوم ...
ماه رجب صدایم کرد
ماه شعبان نوازشم کرد
و ماه رمضان دستانم را گرفت
اما نمیدانم ، توان دستانم کم بود
یا دلم جای دیگر بود
که رها کردمت
و نشنیدمت
و ندیدمت
و همچنان سرگرم بازی های دنیا شدم
.
.
اما مگر میشود
مهمانی باشد
و
صاحب خانه فرا خواند
و
«مادر» کاری نکند
آن هم چه مادری ...
کودک هر چه قدر هم مشغول و سرگرم باشد
مادر ، مادری اش را میکند
دستانش را میگیرد ،در نهر رجب شستشو میدهد
در شعبان ، می آرایدش
و در ماه رمضان بهترین لباسش را برایش میپوشد و او را روانه مهمانی میکند
حضرت مادر !
ما همان کودکان سرگرم ومشغول بازی هستیم
که در آستانه این مهمانی نشسته آیم
بیا و دستی بر سر و رویمان بکش
و لباسی بر تنمان کن
که بتوانیم جلب رضایت و توجه صاحبخانه کنیم
چنان این کودک سر به هوا و دل مشغول را ،آماده کن
که همه بگویند از « مادرش» است
که اینگونه هست
مادرجان؟
دستان خاکی
و زانوی زمین خورده
و لباس وصله خورده روحم
مادریت را میخواهند
این بار بیشتر از قبل ...
تو را میخواهم. ..
السلام علیک ِ یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ، صل الله علیک ِ و علی روحک وبدنک
«إِلٰهِى كَأَنِّى بِنَفْسِى واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَقَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلِى عَلَيْكَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَتَغَمَّدْتَنِى بِعَفْوِكَ»
#مادر
#چادرت_را_بتکان_روزی_مارا_برسان
#مادر
#مدیون_مادر_این_خانواده ایم