eitaa logo
فروشگاه برکت🇵🇸
136 دنبال‌کننده
827 عکس
76 ویدیو
1 فایل
🍀عرضه مستقیم محصولات سالم 🌟با کیفیت و قیمت مناسب علت قیمت های بسیار مناسب ما حذف واسطه هاست. جهت سفارش محصول🔻 @ff_1374
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼مرور برنامه هفته🌼 ✅سه شنبه ها: موضوع فرزند آوری 👈🏻 یه آیتم جدید و جذاااب☺️ ✅چهارشنبه ها: آموزش رایگان طب اسلامی ✅جمعه ها: مهدویت و اخبار روز ✅در طول هفته: تبلیغ محصولات حجاب و عفاف و محصولات خوراکی طبیعی
ببینید بطور عادی قیمت چادرمشکی های ما بیست تا سی درصد زیر قیمت همکاران هستش(البته به گفته خودتون💞) حالا قراره تو طرح تعویض،شما با یه تیر دو نشون بزنید💘 هم اینکه یه چادر مشکی که مثلا با تخفیف همیشگی ششصد هزار تومان هستش را پونصد و چهل هزار بخرید و هم اینکه چادری که تو خونه دارین و نیاز ندارین را به دست یه نیازمند برسونید❤️‍🩹 حالا دیگه خود دانید🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از H.jamshidi
🌸 مهر بانو محلی جهت توانمند سازی شما بانوان است 🌸 جهت تکمیل پرسشنامه مرکز مهر بانو - ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) وارد دیجی فرم زیر شوید: https://digiform.ir/w4a1a38ba
سلام صبحتون به خیر...⚘ سه شنبه شد و با یک سری مطلب در خصوص فرزند آوری در خدمتتون هستیم با ما همراه باشید❤😊
✅یه تجربه ی جذاب از یه مادر قوی...👇
سلام از هفته های اول بارداریم یه کم درد و لکه بینی داشتم ولی تو هفته های ده یازده دیگه بیشتر شده بود درد پریودی رو کامل داشتم طوری که اصلا نمی‌تونستم سرپا واسم کارای روزانه رو انجام بدم دکتر هم که میرفتم می‌گفت یه سری دردا طبیعیه ولی چون چند ماه قبلش یه سقط داشتم برام شیاف و آمپول ضد سقط هم نوشته بودکه استفاده میکردم . ترشحات عفونی هم داشتم ‌. هفته سیزده که برا غربالگری اول رفتم دکتر که سونو رو انجام داد گفت بچه سالمه ولی دهانه رحم کاملا باز شده و معلوم نیست بتونی بچه رو نگه داری و سریع برو پیش دکتر زنان تا اگه دیر نشده سرکلاژ انجام بدی با یه حال خیلی بد و داغون رفتم پیش دکترم منشی گفت که دکتر فردا میره مسافرت نیستش سریع برو بیمارستان تا یه دکتر دیگه برات انجام بده منم ناامید با چشم گریون برگشتم خونه همچنان خیلی درد داشتم دیگه شوهرم اومد به واسطه چند تا آشنا نوبت بهترین دکتر استان رو گرفت. فرداش با هزار امید سونو و آزمایش ها رو بردیم به دکتر نشون دادیم که اونم خیلی شیک گفت که اوضاع خیلی خرابه و اگه سرکلاژ نکنی بچه برات نمی‌مونه😫 وگفت خودم فردا نیستم برو سونو داخلی انجام بده و بعد برو پیش فلان دکتر تا عمل رو انجام بده که اونم با دیدن سونو و معاینه گفت اصلا امکانش نیست و جنین و جفت اومدن پایین و تا چند روز دیگه خودش سقط میشه 🤯 واقعا دیگه امیدی نداشتم فقط گریه میکردم شوهرم هم اینقدر ناراحت بود که حرف نمی‌زد فقط نگام میکرد وغصه میخورد🥺 شب که برگشتم خونه به خالم پیام دادم وحرفایی که دکترا زده بودن با سونو ها رو براش فرستادم (آخه خالم طب اسلامی خونده )اونم سریع با چندتا از اساتیدشون تماس گرفته بود و یه سری راهنمایی ها کرده بودن و خانم شریفی رو معرفی کرده بودن ودر آخر من خانم شریفی رو پیدا کردم و بهشون پیام دادم و عکس سونو و آزمایش ها رو فرستادم ایشون هم فرم تشخیص مزاج رو فرستادن به همراه تدابیر و اصلاح تغذیه که من تعجب کردم ازشون🧐 پرسیدم ببخشید من دهانه رحمم باز شده واسه اون یه کاری بکنید که ایشون فرمودن بله می‌دونم و باید اول اصلاح تغذیه شروع بشه و همچنین بالا کشیدن جنین ناگفته نماند که من اولش واقعا جا خوردم اصلا فک نمی‌کردم همچین چیزی امکانش داشته باشه تا اون موقع ها فک میکردم دکترا و آزمایش و سونو ها دیگه آخر علم و سواد هستن ولی نبودن برای من که نبودن جز درد و ناامیدی چیزی بهم ندادن😡 کم کم با کمک خانم شریفی عزیز وصبوریاشون وانجام تدابیر وبالا کشیدن جنین روز به روز بهتر شدم خدا رو شکر تونستم بچم رو نگه دارم😤 وقتی توی33هفته بود فک کنم برا سونو چسبندگی رحم رفتم آخه زایمان اولم سزارین بود ودلم میخواستم این زایمانم طبیعی باشه دکتر سونو منو شناخت حین سونو گرافی پرسید سر کلاژ شدی درسته😣 گفتم نه خیلی تعجب کرد 🧐 براش سوال بود که چطور میشه منم گفتم خدا خواست دیگه سر کلاژ نشم حتی سونو رو نشون دکتر زنان هم که دادم متعجب شد که چطور امکان داره وقتی شنید می‌خوام زایمان طبیعی هم داشته باشم بیشتر متعجب شد دیگه گذشت تا 37 هفته تدابیر زایمان آسان رو از خانم شریفی عزیز گرفته ورزش ها رو یه هفته آیی انجام دادم بقیه تدابیر هم دو روز بود که شروع کرده بودم که دقیقا ساعت پنج صبح هفته سی و هفتم دردام شروع شد و بعد از یک ساعت هم کیسه آبم پاره شد به خانم شریفی پیام‌ دادم ایشون هم با مهربانی کامل هر چی رو که لازم بود انجام بدم رو راهنمایی کردند که بعد از اون دردای من زیاد شد با همسرم در ارتباط بودن تا ساعت نه صبح که دیگه تحمل دردا برام سخت شده بود احساس میکردم دیگه بچه میخواد به دنیا بیاد که دیگه راهی بیمارستان شدم‌ وقتی ماما اومد ومعاینه کرد با تعجب گفت دهانه رحم فوله خودش میدونسته کی بیاد ولی متاسفانه یکی دو ساعت طول کشید و بچه به دنیا نیومد😔 اومدن آمادم کنن برای اتاق عمل و گفتن چون سزارینی بودی نمی‌تونیم بیشتر از این معطلت کنیم ریسک داره وباید بری برای زایمان 🤯 منم اصلا دیگه جونی نداشتم که با اونا حرف بزنم فقط یواش یواش با خدا حرف میزدم که خدا چی شد من خیلی روت حساب کردم خدایا میخوای تنهام بزاری 😔 همینجور میگفتم که دیگه رسیدم اتاق عمل و دکتر بی هوشی اومد تو همین گیر وواگیر که دکترمیخواست آمپول بی هوشی به کمرم بزنه 😩 چنان درد و بادی به جونم افتاد دیگه چیزی نمیدیدم فقط صداشون که می گفتن بچه میخواد به دنیا بیاد دکتر رو بگید بیاد که بعد از چند دقیقه دختر نازم رو گذاشتن بغلم 😍🤲❤️🐣 حس یه قهرمان رو داشتم💪 وقتی بچم رو بغل گرفتم یه حسی که فقط خدایی که اون لحظه تنهام نذاشت میدونه و بس
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اگر فکری به حال پیری جمعیت نکنیم با همچین تصویری از آینده مواجه می‌شویم!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا