eitaa logo
برجان
34 دنبال‌کننده
77 عکس
47 ویدیو
1 فایل
جان‌نوشت ✔️ و لا تأخذه فی الله لومة لائم @mosleh1376
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 نیمچه عاقلانه ♨️ تک نگاره های بعد او 🔸 دوست و آشنا، همه تبریک میگفتند. چند روزی میشد که روال همین بود. فرقی نمی‌کرد در کوچه باشیم یا خیابان، دیده شدن مساوی بود با شوخی، تبریک و تقاضای شیرینی. 🔹 دو روز اول خوب بود اما از روز سوم به بعد، همه چیز رنگ تکرار به خود گرفته بود. شوخی های تکراری، تعارفات معمولی و گه گاه خنده های زورکی! مخصوصا آنها که تبریک شان طمع چند دانه شیرینی خامه ای تر و تازه را طلب میکرد. 🔸 روز پنجم اما فرق میکرد. وسط های و هوی تبریک هایی که در مسجد جامع به سمتم هجوم می آورد، دستم را گرفت و آرام کشید تا بخزیم به کنجی. تن دادم؛ لااقل به امید رهایی از آنهمه روزمرگی. آن گوشه ی مسجد که رسیدیم، همانجا که مشرف بود به منبر و محراب، مقابلم ایستاد. لبخندی زد. ازدواجم را تبریک گفت؛ از همان همیشگی ها! من هم لبخند زدم؛ از همان زورکی ها! 🔹 لحظه ای سکوت و دوباره لبخند؛ لبخندی که مثل لبخندهای همیشگی نبود. چشم هایم را ریز نگاهی کرد. و با صدایی آرام گفت: - «تا امروز نمیفهمیدی، از امروز تازه میفهمی چه میگویند» نگاهش کردم، با دنیایی از ابهام. چشمانش برق میزد. با شعفی وصف ناپذیر از کشفی مهم ادامه داد: - تا حالا خیال فهم داشتی، فقط خیال. صبر کن. از امروز تازه میفهمی معنای روضه های همیشگی را 🔸 لبخند زدم؛ اما نه از همان زورکی ها! فقط لبخند زدم بی هیچ کلمه ای بیش. لبخند زدم تا بغضم مخفی شود. تا داد و بیداد نکنم. راست می‌گفت نزدیک فاطمیه بود؛ هر کجا میخواستم بروم، روضه روضه ی مادر بود و غریبی علی.ع. 🔹 خدایا این چه امتحان سختی است از این بنده ی ناچیز؟ فکرش هم دیوانه ام میکند؛ « دیده، همه ی آنچه کشیده را ...» @siaheha @barjan