سوریه پس از بشار اسد به کدام سو خواهد رفت؟
@barsakht
🔹با سقوط نظام بعثی سوریه این سوال مطرح است که چه چشماندازی را میتوان برای آینده سیاسی این کشور متصور بود. برای تببین این موضوع باید مهمترین چالشهای وضع موجود و حکومت آینده، بازیگران اصلی و در نهایت سناریوهای اصلی را مدنظر داشت.
💢مهمترین چالشهای وضع موجود و حکومت آینده
🔸بیتردید تشکیل هر دولتی در آینده نزدیک در سوریه، متأثر از چالشهای مهمی است که در این مسیر وجود دارد. به همین جهت، ابتدا چالشهای فعلی دمشق و البته چالشهایی که متوجه دولت آینده است مورد توجه قرار می گیرد و بعد از آن به بازیگران و سناریوهای موجود پرداخته میشود. مهمترین چالشهای وضعیت فعلی سوریه (بعد از سقوط حکومت بشار اسد) و هر حکومتی که در آینده نزدیک تشکیل شود، عبارتند از:
1️⃣کشوری با سه اقلیم متفاوت (معارضه، قسد و مناطق علوینشین)
2️⃣تأمین هزینه کلان بازسازی
3️⃣ روشن شدن تکلیف تروریستهای خارجی
4️⃣ بروز دوباره شکاف «اکثریت – اقلیت» به عنوان مهمترین محرک در تاریخ سیاست سوریه با رسیدن اکثریت (اهل تسنن) به قدرت
5️⃣ موج فراگیر «انتقامخواهی»
💢 بازیگران داخلی و خارجی
🔸به طور کلی بازیگران اصلی در بحث تشکیل دولت آینده را به دو دسته «بازیگران داخلی» (اهل سوریه) و «دولتهای خارجی مؤثر در معادله نظامسازی» تقسیم میکنیم.
🔸در اقلیم معارضه، حداقل ۵ بازیگر اصلی وجود دارد که شامل هیئت تحریر الشام، اتاق عملیات «فجر الحریۀ» تابع «جیش الوطنی»، گروههای مسلح در درعا، مسلحین دروزیمذهب استان سویدا. گروههای مسلح در منطقه «التنف» میشود. تازه به اینها باید گروههایی از قبیل احرار الشام، جبهه شامیه، الزنکی، فیلق الشام و ... را اضافه کرد.
@barsakht
🔸هماکنون معارضین سوری دارای دو تشکیلات سیاسی حکمرانی مجزا از هم هستند که قطعا جامعه جهانی با حکومت مستقیم هر کدام از آنها بر دمشق مخالفت خواهد کرد. تجربه اول «حکومۀ الأنقاذ» در ادلب و تابع تحریر الشام و تجربه دوم «دولت موقت» در مناطق تحت قیمومیت ترکیه است که جامعه جهانی با حکمرانی بیواسطه اینها بر دمشق مخالفت خواهد کرد. اما نکته مهم اینجاست که اگر این دو تجربه تعین یافته را کنار بگذارند، باید سازههای جدیدی تعبیه شود که قطعا متأثر از بافت این دو تشکیلات خواهد بود.
🔸باید توجه داشت به دو علت «سابقه تطبیق شریعت پیش از زمامداری تحریر الشام» (از سال ۲۰۱۵ یعنی دو سال پیش از سیطره تحریر الشام بر ادلب) و «بافت یکدست سنی قلمرو تحریر الشام در ادلب» تجربه حکمرانی آنان قابل تعمیم به کل خاک سوریه نیست.
🔸در اقلیم کردی بازیگر اصلی قسد است. شکاف عربی-کردی در این دوره تشدید میشود و به صورت «شکاف بدنه با رأس» خود را نشان خواهد داد. در رابطه با علویها برای اولین بار در تاریخ سوریه، کسی رهبری آنها را در دست ندارد و جامعه علوی سوریه فاقد «سر» هستند. این نکته بر ابهامات نسبت به جهتگیریهای آنان میافزاید. آخرین نکتهای که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، بقایای نظام قدیمی است که همچنان اداره سوریه را از نظر اداری و خدماتی بر عهده دارند.
🔸در مورد بازیگران خارجی باید گفت نقش اول را کشورهای «ایالات متحده»، «ترکیه» و «روسیه» ایفا خواهند کرد و در درجه بعد نیز «رژیم صهیونیستی» و «کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس» (قطر، عربستان و امارات) و «اردن» قرار دارند و البته «جمهوری اسلامی ایران» با توجه به نفوذ خود در گذشته، تلاش خواهد کرد تا در این فضا اثرگذار بماند.
@barsakht
💢 مهمترین سناریوها
🔸در رابطه با سناریوها، به صورت کلی چهار ایده «دولت مرکزی مقتدر»، «تجزیه»، «تأسیس نظام فدرال» و «لیبیایی شدن سوریه» مطرح است. اما در این زمینه نگارنده به صورت خاص، ایده «دویلات» را جدیتر میداند که مشخصات آن به شرح ذیل است:
1️⃣پهنه سرزمینی کشور (قلمرو حاکمیت ملی) در مناطق مختلف میان گروههای متنفذ محلی تقسیم میشود.
2️⃣این گروهها در قلمرو خود فاقد پشتوانه حقوقی و رسمی هستند؛ اما از قدرت بالای سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی برخوردارند.
3️⃣مرزهای مشخصی برای قلمرو هر جریان وجود ندارد.
4️⃣در بسیاری از نقاط، قدرت نفوذ این نیروی متنفذ محلی از ساختار دولت بیشتر است.
5️⃣در این شرایط، دولت یا به شرکت سهامی عام میان این گروهها بدل شده یا دست کم در داخل خود رقابتهایی دارد که طرفهای رقیب را به سمت دادوستد و امتیاز دادن به متنفذین محلی میکشاند.
@barsakht
ارزیابی امنیتی آینده سوریه؛
شرق فرات کانون بحران و رقابت
@barsakht
🔹سقوط بشار اسد، معادلات ژئوپلیتیک خاورمیانه را وارد مرحلهای پیچیدهتر کرده است. درحالیکه از منظر امنیت ملی ایران، پیامدهای این رویداد فراتر از جغرافیای سوریه است یکی از کانونهای مهم این تحولات، منطقه شرق فرات خواهد بود که بهدلیل حضور نیروهای آمریکایی، گروههای کردی، و ذخایر غنی منابع طبیعی، به نقطهای تعیینکننده در آینده تحولات سوریه و منطقه تبدیل خواهد شد.
💢 خیز آمریکا برای تقویت حضور در شرق فرات
🔸منطقه شرق فرات، که هماکنون تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) با محوریت یگانهای مدافع خلق کرد (YPG) قرار دارد، از حیث جغرافیایی و اقتصادی اهمیت راهبردی دارد. این منطقه، که شامل بخش قابلتوجهی از منابع نفت و گاز سوریه است، بهعنوان اهرمی اقتصادی و نظامی در دست بازیگران فرامنطقهای بهویژه آمریکا و متحدانش عمل میکند. در شرایط پساسقوط، حضور گسترده نظامی آمریکا در این منطقه نهتنها ادامه خواهد یافت بلکه احتمالاً تقویت میشود.
🔸از سال ۲۰۱۹ تاکنون، آمریکا به بهانه جلوگیری از بازگشت داعش با هدف حفظ کنترل بر منابع انرژی سوریه، اقدام به ارسال تجهیزات و استقرار پایگاههای متعدد در شرق فرات کرده است. طبق گزارشها با تشدید بحران، ایالات متحده با افزایش سیل نیرو و تجهیزات نظامی به پایگاههایش در الحسکه و دیرالزور، در حال تثبیت حضور خود در این منطقه است. هدف واشنگتن، ایجاد ساختاری شبهدولتی و تقویت نقش نیروهای نیابتی است تا از این طریق مانع دسترسی مجدد ایران به مدیترانه شود.
💢آثار سقوط دولت دمشق بر تحرکات آمریکا
🔸پیش از سقوط نظام سوریه حضور آمریکا در شرق فرات بهمعنای کنترل بر منابع اقتصادی سوریه و جلوگیری از تأمین مالی نیروهای مقاومت بود. این راهبرد در قالب تحریمهای اقتصادی و ممانعت از بازسازی سوریه تعریف میشد که عملاً بار اقتصادی و امنیتی بحران سوریه را بر دوش ایران و دیگر حامیان محور مقاومت میانداخت.
🔸اکنون فرصت مناسبی برای واشنگتن فراهمشده تا بدون هزینههای سیاسی و نظامی گسترده، بر خلأ قدرت موجود سوار شود. در این سناریو، ایالات متحده میتواند از شرق فرات بهعنوان سکویی برای پیشبرد سیاستهای فشار حداکثری علیه ایران استفاده کند.
💢تعامل نیروهای کردی و آمریکا در شرق فرات
🔸نیروهای کردی در شرق فرات، بهویژه یگانهای مدافع خلق، بهعنوان شریک کلیدی آمریکا در این منطقه عمل میکنند. این نیروها که تحت حمایت اطلاعاتی، تسلیحاتی و لجستیک آمریکا قرار دارند، تلاش میکنند از طریق ایجاد ساختارهای شبهدولتی، حاکمیت خود را در منطقه تثبیت کنند. این امر میتواند پیامدهای مستقیمی را متوجه امنیت مرزهای ایران سازد.
💢تهدیدات مرزی ایران: سناریوی کردستان دوم
🔸 تجربه اقلیم کردستان عراق نشان داده است که قدرتگیری گروههای کردی در منطقه، ارتباط مستقیمی با تحرکات مشابه در مناطق مرزی ایران دارد. تقویت کردها در شرق فرات، میتواند به تحریکات قومی در داخل ایران دامن بزند. از این رو، ایران با تهدیدی چندلایه مواجه خواهد شد: از یک سو، افزایش تحرکات نظامی در مرزهای غربی و از سوی دیگر، تحریک احساسات قومی و تجزیهطلبانه در مناطق داخلی.
💢نقش ترکیه در تحولات شرق فرات
🔸سقوط دولت اسد، ترکیه را نیز بهعنوان بازیگری کلیدی در تحولات شرق فرات فعالتر خواهد کرد. آنکارا که حضور کردها در شمال سوریه را تهدیدی وجودی میداند، احتمالاً به عملیاتهای نظامی بیشتری در این منطقه دست خواهد زد. هرچند سیاستهای ترکیه ممکن است در ظاهر با منافع آمریکا همسو باشد، اما تعارضهای عمیقی میان این دو بازیگر وجود دارد که میتواند به پیچیدگی معادلات منطقه بیفزاید.
💢چاره ایران برای مدیریت بحران
🔸در این شرایط، ایران باید با طراحی راهبردی چندوجهی، از گسترش نفوذ آمریکا در شرق فرات جلوگیری کند. اولویت ایران، تقویت نیروهای نیابتی محلی و ایجاد شبکههای امنیتی در مناطق شرقی سوریه خواهد بود. استفاده از ظرفیتهای قبایل عرب و جوامع محلی، که از حضور آمریکا و نوع کنشگری قسد در این مناطق ناراضی هستند، میتواند بخشی از این راهبرد باشد. روسیه هنوز منافع مشترکی با ایران در جلوگیری از گسترش نفوذ آمریکا دارد و برخی از همکاریهای اطلاعاتی و نظامی با مسکو در سوریه میتواند در دوران پسااسد نیز تداوم یابد.
✅در نهایت، سقوط دولت بشار اسد آزمونی دشوار برای محور مقاومت و بهویژه ایران خواهد بود. شرق فرات به کانون تحولات منطقهای تبدیل خواهد شد و ایران باید با بهرهگیری از تمامی ابزارهای ژئوپلیتیک و امنیتی، از این بحران بهعنوان فرصتی برای تجدید کنشگری خود در سوریه استفاده کند.
@barsakht
خوانش انحرافي از سقوط نظام سوريه
@barsakht
✍️عبدالله گنجی
اصلاحطلبان علت سقوط نظام سياسي سوريه را با دو عبارت «ديكتاتور» و «مردم» معنا ميكنند و تقريباً هيچ دليل ديگري براي آن ارائه نميكنند و هيچ متغير ديگري را براي آن برنميشمارند. البته در سقوط دولت افغانستان كه به دست گروهي همفكر با تحريرالشام اتفاق افتاد، اصلاً نقدي به دولت مستقر نداشتند و حرفي از حضور ۲۰ ساله امريكا نزدند و از مردم افغانستان نيز ذكري نكردند، فقط طالبان را گروهي تروريستي اعلام كردند و به جمهوري اسلامي متلك ميانداختند و در داستان سوريه نيز خوانشي ارائه ميدهند كه اينهماني با جمهوري اسلامي باشد.
آيا سقوط نظام سوريه به خاطر نبود دموكراسي بود و اگر اين بود مردم مقابل تيربارهاي سوار بر تويوتاها ميايستادند و كشته ميشدند؟ يا اصلاً آن تيربارها وجود نداشت؟ سؤال اساسي اين است كه در كدام كشور عربي دموكراسي است و مردم حاكماند؟ چرا حركتي كه عليه اسد شد عليه امثال اردن، مراكش، مصر و عربستان نميشود؟ اگر اسد متعلق به اقليت مذهبي بود، چرا در بحرين چنين نميشود؟ ممكن است در قبال اين سؤالات گفته شود كه آن كشورها اقتصاد بهتري دارند لذا رفاه نسبي نبود دموكراسي را امكانپذير ميكند. اگر پاسخ اين است پس علت سقوط نظام سياسي سوريه دو عامل بيشتر نيست؛ اول مشكلات حاد اقتصادي و دوم توطئه خارجي. اگر اين دو عليه هر كدام از كشورهاي عربي اتفاق بيفتد، همين خواهد شد. اما اصلاحطلبان مسئلهشان سوريه نيست؛ آنان روشنفكراني هستند كه حتي در قدرت هم باشند، اپوزيسيون هستند و اين داستان ادامه دارد. تفاوتشان در نگاه به افغانستان و سوريه دقيقاً حركت معكوس نسبت به آن چيزي است كه گمان ميكنند نظر نظام است. در افغانستان احساس ميكردند نظام از دولت مستقر راضي نيست، پس با طالبان است و اينجا احساس ميكردند نظام با دولت سوريه است. اگر احساس ميكردند نظام با تحريرالشام است حتماً به تحريرالشام حمله ميكردند. راهبرد فقط خلاف جهت نظام شنا كردن است و هيچ انگيزه و راهبرد ديگري ندارند.
اما دلايل جامع حتمي سقوط نظام سياسي سوريه چيست؟ دلايل آن در دو دسته قابل تقسيمبندي است: ۱- دلايل ريشهاي و تاريخي، ۲ـ دلايل آني و زماني.
دسته اول به اين معناست كه نيروي انساني نظامهاي تكحزبي عمدتاً لاغر ميشود و نيروهاي تحت انقياد هم به مررو به حاشيه رانده ميشوند. حال اگر دشمن خارجي بتواند نيروهاي موصوف را تر و خشك و برايشان هزينه كند، موفق ميشوند. البته نزاع امنيتي- نظامي ۶۰ ساله سوريه با صهيونيستها و اشغال بخشي از اين كشور كه در 13 سال اخير تشديد شد و با اشغال بخش ديگري از كشور در هفت سال گذشته در شمال غرب و شرق سوريه، حالت فوقالعاده را در سوريه استمرار داد و بلكه تحميل كرد. همين وضعيت امكان اصلاحات داخلي را به خاطر احتمال بروز بيثباتي، از نظام حاكم سلب كرد.
دشمنان قسمخورده و آماده به كار نيز از عوامل مهم احتياط در شروع اصلاحات در سوريه بود.
اما در خصوص عوامل آني و زماني ميتوان ۱- تحريم و قانون سزار را عامل مهم دانست. سوريه مانند ايران زيرساختهاي درونزا براي دوران تحريم نداشت، منابع و مزيتهاي ارزآوري مانند پتروشيميها يا نفت را نيز نداشت، بنابراين در ۱۳ سال اخير منابع تحليل رفت و زيرساختها و حقوق نه تنها ترميم نشد كه بدتر شد و ارتش را نيز شامل شد.
۲- ايدئولوژي براي مبارزه حياتي و حتمي است. آنچه تحريرالشام از آن بهره برد و ارتش سوريه فاقد آن بود. ارتش سكولار- كلاسيك سوريه فاقد اين ايدئولوژي بود و از سوي ديگر ضعف تجهيزات روزآمد و رفاه نسبي نيز داشت و سرجمع اينها مقاومت را بيمعنا كرد.
۳- انحلال نيروي مردمي ۱۲۰ هزار نفري بومي سوريه كه به دست حاج قاسم تشكيل شد و آموزش ديد و سازماندهي شد نيز عامل مهمي بود. اين نيروي ايدئولوژيك به بهانه كمبود منابع مالي بعد از داعش به ۲۰ هزار نفر تقليل يافت و سپس منحل شد و در روز حادثه نبود.
۴- هم مرزي ادلب به عنوان پايگاه تروريستها با تركيه، مزيت نسبي آنان بود. اگر استقرار آنان در استانهاي مركزي سوريه بود، امكان گسيل سلاح، نيرو، پول و تويوتا به اين راحتي ممكن نبود.
۵- تخليه انبارهاي سلاح در كمك به حزبالله يا بمباران مستمر به دست صهيونيستها از عوامل ديگري بود كه دولت با كمبود تجهيزات برد كوتاه مواجه بود.
۶- فاصله جغرافيايي با ايران و اشراف صهيونيستها و امريكا بر مسيرهاي ترانزيتي زميني و هوايي از ديگر دلايلي بود كه اقدامات اورژانسي ايران را غير ممكن ميكرد.
۷- جنگ رواني و روايت اول تروريستها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريستها و. . . خود بخشي از عوامل تسريعكننده حركت تروريستها بود.
ادامه:
@barsakht
بدون تردید توطئه ترکیه، صهیونیستها و امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تكحزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست.
ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزبالله را به پول عربها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد.
دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبشهاي مبارز عليه صهيونيستها بود كه از جهت مكاني فراختر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبشهاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود.
سوم، خط ارتباطي ايران- حزبالله بود كه از سوريه انجام ميشد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راههاي ارتباطي را خواهد يافت و حزبالله همچنان اسطورگي خواهد كرد.
دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروهها، سلفيگري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخشهاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيستها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيستها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود.
@barsakht
حمله به ایران؛
فرصتی برای زدن تاسیسات هسته ای
@barsakht
بیشک یکی از چالش برانگیزترین موضوعات در روابط میان ایران و غرب، مسأله هسته ای است. این موضوع حتی در مباحث داخلی نیز کشکمش مهمی را میان طرفدارن مذاکره با غرب بر سر این موضوع و یا افزایش توانمندی هسته ای شکل داده است. بخش مهمی از جریان مناظرات انتخابات ریاست جمهوری از دوره آقای روحانی به بعد را نیز همین موضوع شکل داده و حتی می توان عنوان کرد که در پیروزی و شکست رقیب هم تاثیری مستقیم داشته است. در این میان، در ماهها و روزهای اخیر، لفاظیهای دولت ترامپ و به ویژه مقامات رژیم صهیونیستی، مبنی بر واکنش شدید نسبت به تأسیسات اتمی ایران همراه با تحولات منطقه ای، نکته بسیار مهم و حساسی است که باید حتما به آن توجه داشت.
اگر بگوییم که در طول دو دهه اخیر هیچ مساله ای به اندازه موضوع هسته ای، خواب را از چشمان رژیم صهیونیستی نربوده است، اغراق نگفته ایم. می توان گفت که مساله هسته ای ایران کابوس اصلی این رژیم شمرده می شود. این رژیم، هر چند در قبل با زدن تاسیسات اتمی عراق (1980)، سوریه (2007)، حمله به تاسیسات شیمیایی سودان و این اواخر حمله تمام عیار به تمامی تاسیسات نظامی و دفاعی سوریه، تا حدی توانسته از این کابوس رهایی یابد، اما هنوز مشکل اصلی از نظر این رژیم حل نشده باقی مانده است. به همین دلیل، تا زمانی که مساله هسته ای ایران را خاتمه یافته تلقی نکند، آسوده خاطر نخواهد شد. در برجام نیز یکی از ناراضیان اصلی این توافق بود؛ چرا که اعتقاد داشت با پذیرش ایران هستهای و حق غنی سازی برای ایران توسط 5+1، دستش از حمله به تاسیسات کوتاه شده است. می توان گفت که از دوره بوش پسر تا دوره بایدن همواره به دنبال زدن تاسیسات اتمی ایران بوده است. گفته می شود که در تمامی این دوره ها حتی نقشه حمله به این تاسیسات را کشیده و سر میز روسای جمهور آمریکا قرار داده ولی هر بار آنها قبول نکرده اند، چرا که خواهان حل مسالمت آمیز مساله هسته ای ایران بوده اند.
این بار قضیه متفاوت از دوره های گذشته است و یک فرصت بی نظیر برای این رژیم ایجاد شده است. تضعیف محور مقاومت، حزب الله لبنان و حماس، فروپاشی نظام بشار اسد و همچنین زدن بیش از 80 درصد از دارایی های نظامی و دفاعی سوریه، حمله نظامی به ایران به همراه آمریکا در 5 آبان 1403 که به زعم آنها بخشی از توان دفاعی و راداری ایران را تضعیف کرده است – به نظر نوعی تمرین اصلی برای زدن تأسیسات اتمی ایران محسوب می شد – و روی کارآمدن مجدد ترامپ و افراد و کابینه همسو با رژیم صیونیستی که همگی آنها در یک نقطه و آن هم اتخاذ مواظع سخت علیه ایران و چین، هم نظر هستند، در ادامه تلاش سه قدرت اروپایی برای ارسال نامه برای شورای امنیت برای فعال سازی مکانیسم ماشه، این فرصت را در اختیار این رژیم قرار داده است، و این رژیم نمی خواهد از آن غفلت کند.
@barsakht
در واقع، رژیم صهیونیستی همراستا با غرب و با این ادعا که جمهوری اسلامی ایران، با از دست دادن سوریه و تضعیف توان بازدارندگی خود، تمام تلاش خود را برای ارتقای بازدارندگی اتمی بکار خواهد بست، این بار بیش از گذشته فرصت را برای عمیاتی شدن رویای خود و رها شدن از کابوس هسته ای ایران محیا می بیند. کما اینکه در عرصه دیگر نیز این رژیم در حال تکمیل پازل های خود برآمده است. مساله حمله پهپادی به منزل مسکونی نتانیاهو و انتساب آن به جمهوری اسلامی ایران، و یا در گذشته ترور ترامپ و این روزها مساله پرواز پهپادها بر فراز اروپا و آمریکا که البته همه این موارد در ابتدا به ایران نسبت داده ولی بعد آن را تکذیب کردند – هر چند جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده که در تمامی مواردی که گفته شد نقش نداشته است – به نظر نگارنده در راستای تکمیل سند سازی و تکمیل پازل این رژیم در حمله به تاسیسات اتمی ایران است. با توجه به این ضرورت دارد تا جمهوری اسلامی ایران نیز هم در عرصه میدان و هم دیپلماسی، هوشیاری بیشتری از خود نشان دهد و همچنان که خود را برای هر سناریویی قبل و بعد از آن آماده نگه میدارد، بتواند در صورت ضربه نخست، ضربه دومی به این رژیم وارد کند که تمامی محاسبات غلط و همچنین سرمستیهای کاذب ناشی از پیروزهای های بدست آمده به زعم خود علیه محور مقاومت را بشورد و از بین ببرد.
@barsakht
🔷 آخرین وضعیت حزبالله لبنان:
@barsakht
۱-حزبالله به سرعت در حال بازسازی سازمان رزم نظامی و امنیتی خود است.
۲-در مرحله فعلی سازماندهی معارضه سوری مهمترین اولویت حزبالله است.
۳-حزبالله جلوی پروژه سیاسی تعیین رییس جمهور از سوی امریکا در لبنان را گرفته است.
۴-انگیزه اجتماعی بدنه حزبالله بسیار بالا بوده و تقاضای زیادی برای الحاق به سازمان حزبالله وجود دارد.
https://eitaa.com/barsakht
🔷 آخرین وضعیت جبهه سوریه:
@barsakht
۱-تنشهای درونی معارضه و همچنین درگیری معارضه با کردها جدی است.
۲-سازماندهی ضد معارضه در مناطق علوی نشین در حال انجام است.
۳-جامعه سوریه از مانور علنی ترکیه مبنی بر ایجاد یک دولت دست نشانده در سوریه ناراضی است.
۴-معارضه سوری قصد ندارد به سرعت فرایند انتخابات را طی کند.
https://eitaa.com/barsakht
🔷 راهبردهای کلیدی برای مقابله با چالش ها و تهدیدات سوریه علیه جبهه مقاومت:
@barsakht
راهبردهای داخلی:
۱. تقویت سرمایه اجتماعی
۲. کاهش شکاف های داخلی
۳. تنوع بخشی به اقتصاد
۴. ارتقاء بیش از پیش بنیه دفاعی نظامی
۵. تقویت تأمین امنیت مرزها
راهبردهای خارجی:
۱. باز آفرینی استراتژی منطقه ای و بین المللی ایران: تقویت روابط با متحدان و شناسایی نقاط ضعف دشمنان
۲.تقویت دیپلماسی منطقه ای و بین المللی: امضای توافقات تجاری همکاریهای امنیتی و فرهنگی و تقویت نقش ایران در سازمانهای بین المللی و ارائه تصویر مثبت از خود از طریق دیپلماسی فعال
۳. مدیریت مقابله نامتقارن با ایالات متحده آمریکا
۴. پرهیز از ورود به شرایط جنگی در عین نمایش اقتدار: این رویکرد نیازمند دیپلماسی هوشمندانه و بیان صریح عدم واهمه از هر نوع رویارویی است در حالی که به دنبال حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات باشد.
۵. مهار برخی کشورهای همسایه به عنوان مهم ترین خطر منطقه ای
https://eitaa.com/barsakht
🔷 به بهانه تاسیس شبکه ی فارسی ترکیه TRT و تکمیل کردن طرح جهان تورانی:
@barsakht
۱. رویه کاری این شبکه تمرکز بر ایجاد اختلافات قومی در ایران، تطهیر اقدامات ضد اسلامی ترکیه، لجن پراکنی درباره جبهه مقاومت و متهم نمودن ایران به بی ثباتی در منطقه خواهد بود.
پیشتر رئیس تلویزیون TRT گفته بود که ترکیه قرار است با افتتاح بخش فارسی این رسانه، ایران را اذیت و آشفته کند.
۲. مفهوم جهان تورانی (پانتورانیسم) 160 سال پیش توسط افرادی چون آرمینیوس وامبری (یهودی مجارستانی) و لئون کاهن (یهودی فرانسوی) مطرح شد.
۳. پانتورانیسم ایدهای تصنعی و وارداتی است که ریشه در اروپا، بهویژه انگلستان دارد و در دوران امپراتوری عثمانی و با تشکیل جمهوری ترکیه تقویت و پس از فروپاشی شوروی، فرصت برای گسترش این ایده فراهم شد.
۴. اهداف جهان تورانی مهار سه کشور مهم: ایران، روسیه و چین از طریق ائتلاف ترکزبانها، تسلط بر منابع انرژی و حملونقل جهانی، گسترش نفوذ ناتو در منطقه، ایجاد یک هویت مشترک ترکی از طریق پرچم، زبان، الفبای واحد و کتب تاریخی مشترک.
۵. نقشها و چالشهای شکلگیری جهان تورانی:
نقش ها:
- حمایت از نیروهای افراطی در جنگ اوکراین و سوریه.
- تأمین تدارکات و حمایت از اسرائیل در وقایع اخیر.
- پیوند پانتورانیسم با تفکر افراطی اخوانی و صهیونیستی.
چالشها:
- فقدان یکپارچگی فرهنگی، زبانی و تاریخی میان اعضای مورد ادعا.
- عدم اتصال جغرافیایی به دلیل موقعیت ارمنستان.
- مخالفت ارمنستان با ایجاد دالان تورانی (کریدور فراسرزمینی).
۶. جمهوری آذربایجان بهلحاظ تاریخی بخشی از ایران است و ارتباطی با جهان ترک ندارد و تلاشهای الهام علیاف برای استحاله هویتی، فرهنگی و زبانی آذربایجان و تقویت پانتورانیسم است.
۷. پیامدها و راهکارهای جهان تورانی:
- تقویت جهان تورانی میتواند نظم آنگلوساکسونی را تقویت کند.
- همکاری ایران، روسیه و چین برای مقابله با این تفکر ضروری است.
- ارمنستان بهعنوان نخستین قربانی بالقوه این ایده در معرض خطر است و باید حمایت شود.
- جهان تورانی یک پروژه ژئوپلیتیکی و امنیتی برای تغییر معادلات منطقهای است که نیاز به مقابله جدی از سوی کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین دارد.
برای دریافت تحلیل های مفید و مختصر در مورد تحولات مهم ایران و منطقه عضو کانال ما شوید 👇👇👇
https://eitaa.com/barsakht
🔺اسرائیل و چالش یمن!
@barsakht
بعد از آتشبس «یک طرفه» در لبنان و توقف حملات از عراق، یمن تنها طرف منطقهای از بلوک معروف به «محور مقاومت» است که همچنان به حملات خود به اسرائیل ادامه میدهد. البته این حملات موشکی هم تلفات خاصی ندارد؛ اما اخیرا در نیمههای شب انجام میشود که اسرائیلیها در خواب هستند و با صدای ممتد آژیر خطر یکباره میلیونها نفر در مرکز اسرائیل از خواب بیدار شده و به پناهگاهها میروند و بعضا هم برای چند ساعتی فرودگاه بن گوریون تنها فرودگاه بینالمللی اسرائیل تعطیل میشود.
اما همین بیدار باش نیمه شبی و گسیل شدن به پناهگاهها با شلیک یکی دو موشک فشار روانی سنگینی بر اسرائیلیها وارد کرده و بر حرفهای نتانیاهو درباره منطقه سایه افکنده است.
ناگفته هم نماند که حملات موشکی «انصارالله» با موشکهای هایپرسونیک نوعی سنجهسنجی و تمرین ایران هم برای مواجهه احتمالی نظامی با اسرائیل نیز هست؛ به ویژه که حملات اخیر شاهد کاربرد انواعی از این موشکها با کلاهکهای جنگی سبک و سنگین است که هر کدام در سرعت و دقت آنها اثرگذار است.
در واکنش به این حملات اسرائیل تا به حال چندین بار حمله سنگین هوایی به یمن در فاصله 2000 کیلومتری انجام داده است و قبل از آن هم آمریکا و انگلیس حملات مشابهی انجام دادهاند. البته حمله اخیر اسرائیل گستردهتر و تاسیسات حیاتی و زیرساختی مثل فرودگاه صنعا را نیز در بر گرفت.
این دست حملات هم واقعا برای یمنی که آه در بساط ندارد، بسیار زیانبار است و خسارتهای اقتصادی جبرانناپذیری را در این شرایط سخت تحمیل میکند. اما با این حال «انصارالله» همچنان بر حملات خود به اسرائیل اصرار دارد و همین هم موجب تعجب و بهت ناظران از جمله خود اسرائیلیها شده است.
واقعیت این است که اسرائیل در پرونده یمن با چالشهای جدی روبرو است که در لبنان و جبهههای دیگری در منطقه وجود نداشت؛ چالش نخست این است که اساسا یمن از قبل هم جزو بانک کشورهای اولویتدار برای کار اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نبوده است و به همین علت هم اطلاعات امنیتی کافی از آنجا و نفوذ امنیتی ندارد. از این رو هم تاکنون نتوانسته است دست به ترورهای مشابه لبنان و غیره در یمن بزند. این اتفاق در آینده بعید نیست اما همین نبود اطلاعات -چه برای این ترورها چه اماکن ساخت و اختفای موشکها و ...- یک معضل برای حملات هوایی موثر و دقیق است و همین هم باعث شده است که اسرائیل به بمباران زیرساختها برای فشار بر صنعا جهت توقف حملات خود روی آورد.
اما چالش دوم دوری مسافت میان اسرائیل و یمن است و همین هم حملات هوایی مستمر و روزانه مانند لبنان را علیه یمن دشوار ساخته است و این حملات پیاپی از این مسافت دور مشکلات خاص خود را دارد.
چالش سوم نیز این است که حملات هوایی بدون پیوست زمینی قوی، اساسا نتیجه مطلوب را ندارد؛ به ویژه که صنعا و دیگر مناطق تحت کنترل حوثیها به چنین حملاتی از سال 2015 از جانب عربستان و امارات عادت دارد و مساله دیگر این که میتوان گفت که یمنیها به صورت کلی چه طرفداران حوثیها چه مخالفانشان «اسرائیل ستیزترین» مردمان منطقه هستند و همین هم حوثیها را در ادامه این حملات و تحمل پیامدهای سنگین آن مستظهر به یک جبهه داخلی متحد کرده است. مساله دیگر این است که یمنیها ذاتا در این چنین کشمکشها و درگیریهایی «عناد» (لجات) خاصی دارند و به این سادگی کوتاه نمیآیند.
اما بنا به رسانههای عبری، در نهادهای امنیتی و نظامی اسرائیل در مواجهه با این معضل در کنار حملات هوایی شیوهها و پیشنهادهای متعددی برای توقف حملات حوثیها مطرح شده است؛ از جمله طرح حمله نظامی به نقاطی در ایران تا محاصره دریایی یمن.
البته بعید نیست در آینده هم آمریکا به سمت تقویت جدی مخالفان حکومت صنعا با هدف پایان دادن به این حکومت حرکت کند؛ اما چنین طرحی به مداخله دوباره عربستان و همچنین امارات نیاز دارد و بعید است که ریاض -که اکنون بر پیشبرد چشمانداز کلان اقتصادی خود متمرکز است- دوباره خود را درگیر پرونده یمن کند؛ به ویژه که این حملات موشکی مستمر به اسرائیل پژواک نگرانکنندهای هم در عربستان و امارات نسبت به حملات مشابهی در صورت بازگشت به راهکار نظامی دارد.
✍️صابر گل عنبری
@barsakht