eitaa logo
#رمان های جذاب و واقعی📚
3.7هزار دنبال‌کننده
338 عکس
314 ویدیو
6 فایل
کانال رسمی آثارخانم طاهره سادات حسینی #رمان هایی که نظیرش رو نخوندید #کپی برداری فقط با نام نویسنده مجاز است، بدون ذکر نام نویسنده حرام است تأسیس 26 خرداد ماه 1400 پاسخ به سؤالات...فقط در گروه کانال https://eitaa.com/joinchat/1023410324C1b4d441aed
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤 «مادر عالم» اینجا در این مسجد یک معرکه برپاست... در بین این مسجد.... مردی به مانندِ ....خورشید نورانی دستان او بسته....دلگیر از این دنیاست بیرون این مسجد تک مادری میرفت دستی به دیوار و دستش به یک پهلو... قدش خمیده بود... گویا ،سن او بالاست.... چون می فِتاد، برمی خواست... هم چادرش خاکی.... هم ردِ خون برجاست.... دنبالِ او ،طفلی هراسان... زیر لب می گفت : بابم چرا بردند؟!! آن مرد ،مادر را چرا می زد؟! اینجا چرا غوغاست؟! نزدیکِ خانه شد.... خود را رساند بر در.... این در پر از آتش.... آن میخِ در خونین.... مادر ، به زیر لب... هم با خودش می گفت : یابن الحسن بشتاب.... یابن الحسن بشتاب.... دستانِ بابت را.... بستند این نا مردان... مادر بیا ، بشتاب... این غنچه پر پر شد... چون آن نقاب.... از صورتش افتاد... خاکم به سر ای وای.... این مادرِ من بود.... بَل مادر عالم...‌ جانم به قربانت... ای مادرِزیبا..... ای کاش من بودم.... آن میخِ در.... اندر تنم می رفت.... خاکم به سر مادر... صد اُف به تو دنیا :ط_حسینی @bartaren 🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1594324706.mp3
4.91M
18 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣زندگی مثل يه دريا،باموج های بلنده! اماصخره هايي هم، برای پناه گرفتن ما وجود داره؛ مراقب باش،این صخره ها روگم نکنی این,آغاز غرق شدن توست شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_310226054725763835.mp3
4.92M
19 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣برای نمازت... يه جای دنج و آروم انتخاب کن! پرواز در شلوغی، ممکن نیست! 💓باید فقط تو باشی.... و خود خداااا شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_310226054725763846.mp3
5.07M
20 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣ از گذشته نترس، از فکر گناهان گذشته ات، مضطرب نشو؛ 👌نماز؛ ميتونه همه گذشته ات رو برات جبران کنه. چراغ دلتو دوباره روشن کن. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1585104422.mp3
3.51M
21 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣نماز...يه پناهگاهه، برای لحظه های ناامنی، برای لحظه های خشم واضطراب! 👌بااین پناهگاه انس بگیر تادرهجوم ناامنی ها،بتونی به سمتش فرارکنی. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رمان های جذاب و واقعی📚
راز پیراهن قسمت پنجاه و نهم: وحید وارد پزشکی قانونی شد و حلما با پاهایی لرزان به دنبالش روان بود.
راز پیراهن قسمت شصت: وحید به طرف ماشینش در حرکت بود هنوز تا رسیدن به ماشین راه زیادی داشت که متوجه صدا هایی از پشت سرش شد. سر برگردانید و دید که دو مرد سیاه پوش که روی دهانشان را با ماسک پوشانیده بودند دو طرف تخت را گرفته و جسم بیهوش حلما را به طرف ماشینی میبردند و خانم پرستار سعی داشت جلویشان را بگیرد که متأسفانه نتوانست. وحید دستپاچه شد و راه رفته را برگشت، اما تا به حلما برسد، آن دو مرد حلما را سوار بر ماشین کردند و به سرعت از آنجا دور شدند وحید به دنبال آن ها می دوید اما نتوانست به ون مشکی‌رنگ برسد، داخل ون زری با راننده و آن دو مرد نشسته بودند. زری نگاهی به صورت معصوم حلما کرد و همان طور که لبخندی روی لبش می نشست رو به آن دو مرد کرد وگفت: کارتان خیلی تمیز و خوب بود، این دختر را باید به مکان امنی منتقل کرد چون این دختر هدیه ایست به درگاه عزازیل بزرگ...باید حواسمان را جمع کنیم، یکبار اینو از دست دادیم و نباید به دوبار بکشد و سپس نگاهی به راننده کرد و گفت: اون پسر، همین نامزد این دختر را میگم، نتونست که تعقیبمون کنه هااا؟؟! راننده بدون اینکه حرفی بزند، سری به نشانه نه تکان داد و با اشاره به آینه بغل ماشین گفت: می بینید که، امن و امان است و کسی ما را تعقیب نمیکنه، خیالتون راحت.. زری اوفی کرد و گفت: به هر حال حواستون را جمع کنید، اگر این بار ببازیم، باختیم... راننده نگاهی کوتاه به زری کرد و گفت: اوضاع شلوغ پلوغه، با این زنهایی که توی خیابان ها ریختن، ما جلب توجه نمی کنیم و سپس نیشخندی زد و ادامه داد: مأمورای امنیتی فعلا درگیر جمع کردن این اوضاعند و وقتی برای امثال ماها ندارن.. زری سرش را تکان داد و گفت: بعد از قربانی کردن این دختر دیگه کاری اینجا ندارم، مستقیم پرواز به سمت سرزمین آرزوها... و با زدن این حرف به فکر فرو رفت ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی @bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿